احزاب سیاسی در ایران جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احزاب سیاسی در ایران - جلد 1

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه:


بسم الله الرحمن الرحيم


اينها مى خواهند كه فرهنگ همان فرهنگ باشد از داخلش امثال آن اشخاصى كه وزير و وكيل سابق بودند اينها در آيند و همينها اين كشور ما را به بادفنا بدهند چنانچه دادند.


همان وكلائى كه در سابق بودند همان وزرايى كه در سابق بودند و همان سردمدارهاى سابق، همان تحصيل كرده ها و روشنفكرهاى دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصيبتهائى كه به اين ملت وارد شد به دست همين اشخاصى كه به اسم ملت و به اسم مجاهدت و به اسم فدائى و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند كه اين ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتيد به جيب ديگران كردند و يك قدرى از آن را هم خوردند.


دارودسته شاه مخلوع همين جمعيتها بودند كه الان برخلاف نهضت دارند فعاليت مى كنند.


 امام خمينى:سپاس ايزد منان را كه با طلوع فجر انقلاب اسلامى، دين خدا زنده شد و سنت محمدى و تشيع علوى راهروان واقعى خود را باز يافت و انقلاب اسلامى ميزان و سنگ محكى شد كه بدان چهره حقيقى ميدعيان انسانيت و آزادى و عدالت، بر مستضعفين عالم آزموده شدند و ظاهر الصلاح هاى مكار، صف خود را از خيل عشاق وصل حق تعالى به ناچار جدا كردند و به جغدهاى شوم ديارهاى دور دست پيوستند كه در سوگ جلال پوشالى طاغوت زوزه كشان به عزابنشينند.


با توفيق و عنايت الهى در پى وعده ئ گذشته، ترجمه ئ بخش ديگرى از اسناد لانه ئ جاسوسى آمريكا آماده عرضه به امت شهيدپرور اسلام و ملل تحت ستم عالم گرديده است.


اين مجموعه اسناد در واقع تاريخچه ئ مختصرى از گذشته ئ احزاب سياسى موجود در ايران خصوصاہ در چند دهه ئ اخير است.


عمده ئ اسناد مربوط به احزابى است كه از قدرت بيشترى برخوردار بودند و از آنجائى كه فعاليت حزبى تشكل سياسى به شكل مرسوم تا قبل از پيروزى انقلاب نوعاہ ره آورد غرب بوده است، سابقه ئ فعاليت اين احزاب به زمانى باز مى گردد كه سلطه ئ فرهنگى غرب در زواياى مختلف جامعه گسترش يافته بود.


گروه هاى فعالى كه جاسوسان آمريكا براى آنها حسابى باز كرده و سوابق شان را جمع آورى كرده اند، عبارتند از جبهه ملى، نهضت آزادى، حزب زحمت كشان، نهضت راديكال، حزب توده و گروه هاى ديگرى كه از دل اينها بيرون آمدند چون جبهه ئ دموكراتيك ملى، حزب كارگران سوسياليست و گروه هاى با مشى چريكى چون فداييان خلق و مجاهدين خلق در كنار اينها از كانون وكلا نيز كه يك جريان سياسى مطرح در جامعه بود ياد شده و لى همانگونه كه مشخص است، اين كانون جران مستقلى از احزاب ياد شده بالا نبوده است.


البته در اين ميان از احزاب دولتى زمان شاه ذكرى، به ميان نيامده است، چرا كه اصولاہ جاسوسان آمريكا براى اين احزاب حسابى جداى از رژيم قائل نبودند.


البته بين اين دستجات عليرغم عناوين و تقسيم بندى هاى ظاهرى تفاوت چندانى نيست چنان كه عملكردهاى بعدى اينها نشان داد كه به اصل خود رجعت مى كنند و اگر چه در ظاهر يكديگر را در معرض اتهامات رنگارنگ قرار مى دهند ولى به جهت هم بسته بودن بالاخره جوهر واقعى خود را نشان دادند و پس از پيروزى انقلاب اسلامى در برابر راه مردم كه اسلام است به اتحاد رسيدند.


به طور كلى بررسى اوضاع احزاب سياسى دهه هاى اخير ايران خصوصاہ در بعد روابط خارجى و وابستگى آنها، نياز به بررسى وضعيت جامعه ئ روشنفكران و بافت و ساختار روشنفكران ايران بستگى دارد چرا كه عمدتاہ موئسسين و كارگردانندگان اين احزاب از ميان جامعه ئ روشنفكرى و تحصيل كرده هاى دانشگاه هاى داخل و خارج برخاسته بودند.


مدارس و دانشگاه هاى داخلى كه متاعثر و در واقع شعب مراكز علمى غرب را تشكيل مى دادند مروج و اشاعه دهنده فرهنگ و تمدن مادى و مغرب زمين بوده اند و همچنان كه فرهنگ و تمدن غرب به لحاظ اخلاقى و انسانى رو به انحطاط مى رفته است، به تبع آن روشنفكران جهان سوم و كشورهايى نظير ايران كه دست پرورده ئ اين به اصطلاح مراكز علوم و تمدن عصر جديد بودند نيز از فرهنگ اصيل جامعه ئ خويش دور شده سير قهقرايى مى پيودند به طور كه غرب زدگى به عنوان يك جريان عام، تمامى ابعاد اجتماعى ما را در بر گرفت و هر آنچه نشان از تمدن جديد غرب داشت از قبيل فرهنگ مصرفى، نظام پيچيده ئ بوروكراتيك كه ادارى، رفاه طلبى، فساد اخلاقى، تجمل پرستى و...


در جامعه حكم مبنا و معيار ارزشى را پيدا كرد.


بدين گونه بود كه غرب زدگى با زير بناى فلسفى و اعتقادى خاص خود بيمارى مزمن روشنفكران و تحصيلكرده هاى جامعه شد و در اين ميان تنها كسانى كه متمسك به فرهنگ اصيل اسلامى موجود در متن جامعه و اسلام شناسان واقعى و متشرعين شدند توانستند از گرداب سلطه فرهنگى غرب رهايى يابند.


بديهى است حركتهاى سياسى كه روشنفكران غرب زده و شرق زده منادى آن بودند از پشتوانه سيستم ايدئولوژيك و اعتقادى غرب برخوردار بوده است.


تحليل ريشه هاى عقيدتى جامعه ئ روشنفكران ايران در سده اخير در حوصله اين مقدمه نيست، همين قدر بگوئيم كه اين نمودهاى موضع گيريهاى سياسى ناشى از زيربناى عقيدتى و فلسفى اينان است.


البته در تمامى جريانات سياسى دهه هاى اخير در كنار احزاب سياسى جريان مستقل اسلامى كه اعلمداران و پرچمداران آن روحانيون و انديشمندان مسلمان و مبارزه بوده اند به مثابه مردمى ترين جريان اجتماعى وجود داشته و علاوه بر موضعگيرى سياسى قاطع در قبال سلطه ئ خارجى در ابعاد فلسفى و فرهنگى نيز با سلطه ئ غرب و شرق به مقابله پرداخته است هرچند كه كمتر در غالب يك حزب و سازمان متجلى شده، اما بعنوان يك هادى و راهنماى توده عظيم مسلمان هميشه نقش تعيين كننده نهايى را در مبارزات اجتماعى ايفا نموده است.


گردانندگان گروه هاى فوق الذكر با دلباختگى بى حد و حصر نسبت به فرهنگ غرب، ثمره ئ مبارزاتشان جزع آن ايده آلهاى غربى نبوده عليرغم عناوين و اسامى كه برخود گذاشته اند هرگز به اين تصور كه مى توان مستقل زيست باور ندارند و در حالى كه فرياد ناسيوناليسم و ملى گرايى سر مى دهند، يك آن خيال زيستن بدون چتر حمايتى آمريكا نيز برايشان دشوار است.


از سوى ديگر گروه هاى و سازمانهايى بوده اند كه با شعارهاى تند و تيز بر عليه آمريكا، حمايت ابرقدرت شرق را لازمه ئ رهايى از سلطه! مى دانسته اند، هر چند نهايتاہ جاذبه هاى آمريكا و غرب آنان را به سوى خود كشيد و شوراى به اصطلاح مقاومت! خود را در فرانسه تشكيل دادند.


دنيا به دو قسمت تقسيم شده است، بلوك شوروى و غرب، نمى توان از اين اوضاع بكلى بركنار بود.غلامحسين صديقى بررسى شرايط عينى ايران و تاريخ تاعسيس اين احزاب و زمان اوجگيرى فعاليتها و افل آن با توجه به شرايط روز جامعه كمك موئثرى در شناختن ماهيت واقعى آنها مى نمايد.


در آغاز، استعمار انگليس و از 28 مرداد 1332 به اين سو تا پيروزى انقلاب اسلامى آمريكائيهاى غدار، حكام مطلق العنان در ايران بوده اند.


حكومتهاى مركزى در واقع چيزى جز بازيچه هاى دست استعمار جهانى نبودند، خصوصاہ حكومت شاه معدوم نمونه بارز حضور گسترده ئ استعمار خارجى در مقدرات كشور ما بوده است اهميت استراتژيكى ايران در منطقه و منافع سرشار اقتصادى موجود در ايران همه و همه موجب شده بود تا آمريكا ايران را به عنوان پايگاه عمده حضور سياسى نظامى خود در منطقه قرار دهد كه اسناد تفصيلى آن در كتاب شماره ئ 8 اسناد لانه ئ جاسوسى آمده ا ست.


در كنار منافع اساسى امپرياليسم در ايران آنچه كه هم اكنون لزوماہ قابل ذكر است شيوه هايى است كه امپرياليسم براى حفظ اين منافع سرشار به كار مى گرفت طبيعى است براى اين منظور در اولين گام، اساسى ترين طرح، بسط سلطه ئ فرهنگى غرب و بيگانه ساختن جامعه از هويت اصيل اسلامى خود بودكه باتعليم و تبليغ گسترده ئمبانى فرهنگ غرب وظواهر واشكال منحط آن محقق مى شد.


در قسمتهايى از يكى از اسناد آمده است: اما نكاتى وجود دارد كه ما مى توانيم به كمك آن موضع خود رادر ميان قشر روشنفكران ايرانى بهبود بخشيم ونحوه ئ تفكرشان رانسبت به حكومت وقت به طور مثبت ترى كاناليزه نمائيم.همچنين پيشنهاد مى شود كه ارتباط متقابل فكرى را، علاوه بر ارائه طرق معمول نوع بصرى و غيره ،بيشتر تشويق نمائيم ،اين امر مستلزم تدبير برنامه ئ جديدى جهت ديدار آمريكائيهاى نوع روشنفكر خواهد بود كه ممكن است آن را با پستهاى مورد نياز آتى تاعمين كرد.


پيشنهاداتى نيز در جهت محدود كردن بررسى ايرانيان در موئسسات آموزشى زير استانداردهاى آمريكائى و ايجاد يك موئسسه مطالعات ايرانى درتهران ارائه مى شود.


جبهه ملى روشنفكران: بتدريج با قطب بندى جامعه و تغيير ساخت اجتماعى ايران ،گسترش شهرها و صنايع وارداتى، صدور تكنولوژى غرب و دستگاه عريض و طويل بوروكراسى ادارى و...


قشر اجتماعى نوين روشنفكران كه از لحاظ كمى بخش قابل توجهى از جامعه شهرى را تشكيل مى داد با توجه به زمينه هاى عقيدتى كه قبلاہ عنوان شد، شكل گرفت.


اين عمدتاہ يا جذب دستگاههاى ادارى و يا از كانالهاى خاصى به هيئت حاكمه وارد شدند.


البته اين قشر " جز در موارد معدودى " فرهنگ خاصى براى خود داشتند وجداى از متن توده هاى مردم كه متكى بر ايده آلهاى مذهبى و الهى بودند، با حفظ پاره اى از سنتهاى جاهلى خود به گرداب مفاسد غرب هر روز بيشتر فرومى رفتند.


احزاب سياسى كه در كشور ما تولد يافته و آغاز به كار كردند، نوعاہ در يك چنين جو نامساعدى رشد نمودند، خصوصاہ اينكه گردانندگان اصلى آنها از ميان همان متجددين علم زده مجذوب تمدن غرب بوده اند.


البته نوعاہ توجيه سياسى نزديكى اينها به آمريكا خطر شوروى و كمونيسم بوده است، همانگونه كه توجيه شرق باوران براى نزديكى به بلوك شرق خطر تجاوزات امپرياليسم بوده است، اينها دائماہ از دافعه يكى خارج و وارد جاذبه ئ ديگرى مى شده اند و در اين ميان براى خويش هويت مستقلى قائل نبوده اند.


در قسمتى از اسناد آمده است:

/ 84