خط اسلام و خلع يد از پيروان لزوم وابستگى به غرب يا شرق اينان به صف گروههاى هوادار رژيم سابق مى پيوندند تا در مقابل جمهورى اسلامى به مبارزه برخيزند، حال آنكه همين ها در مقابل رژيم شاه با مسلمانان به وحدت نرسيدند، چرا كه ماهيت آنها به آنان چنين اجازه اى نمى داد.
پيروان طاغوت چهره ئ حقيقى خود را با نضج حركت اسلامى هر روز بهتر و بيشتر از قبل روشن و آشكار مى كنند.
اسنادى نيز از گروههاى وابسته به شرق در اين مجموعه ارائه مى شود كه آنها نيز به نوبه خود واقعيت عريان برخوردهاى مكارانه اينان را قبل و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى به ما از زبان دشمن ظاهريشان يعنى آمريكا مى نماياند.
البته در طيف احزاب وابسته به شرق، برخى چون حزب توذه مستقيماہ و بدون هيچ رودربايستى در خدمت بلوك شرق عمل مى كنند.
كميته مركزى دستورات خود را از اتحاد شوروى يا به طور مستقيم، و يا از طريق مردى كه به طور ويژه در سفارت شوروى تعين شده است مى گيرد .
3- حزب توده: و بقيه هم با توجه به شريط خاص تشكيلاتشان به تناسب در رده هاى بعدى قرار مى گيرند، البته در مواجهه با پيروزى انقلاب اسلامى از آنجائى كه تفكر حاكم بر اين گروهكهاى سياسى، نوعاہ القاع لزوم و ابستگى به يك قدرت خارجى براى ايستادن در مقابل قدرت خارجى رقيب بوده است، برخى از اين دستجات در سير تكاملى خود! از اتكاى به شرق مجذوب و دلباخته به غرب شدند چرا كه وقتى امپرياليسم غدار آمريكا بسادگى شوروى را به عنوان مثال در افغانستان بازى مى دهد، گروهكهاى تابعه را بسيار سهل تر مى تواند جذب و در اختيار منافع خويش قرار دهد و از همين روست كه مى بينيم در برخى از اين گروهكها انشعاب رخ مى دهد و از جمله گروه به اصطلاح مجاهدين خلق به تمامه دل از وابستگى به شرق مى برند و يكباره دست بدامان نيروهاى سوسياليستى متعهد به امپرياليسم مى شوند و در كنار دستجاتى چون جبهه ملى و گروهكهاى طرفدار نظام سلطنتى قرار مى گيرند.
نشانه ئ بارز كه مجاهدين خلق موقعيكه از جبهه ئ ملى در خواست مى كردند يا جبهه ئ ملى از مجاهدين خلق در خواست مى كرد كه با ائتلاف، شانس كمك كردن به اهداف دمكراتيك سياسى استانداردش بدهد، مجاهدين خلق عملاہ از آشوب اجتناب مى ورزيدند .
1- مجاهدين و چريكها: حركت طرفدارا مشى مسلحانه براى مقابله با نظام فاسد و فاجر پهلوى ابتدا در رابطه با روحانيت متعهد اسلام، شكل گرفت.
روحانى شهيد مرحوم نواب صفوى تبلور چنين مبارزه اى بود.
از آن پس در كنار جريانات اسلامى ارشادى و تبليغى كه زمينه ساز انقلاب اسلامى بود حركت هاى مسلحانه توسط گروههاى كوچك غير متاعثر از شرق و غرب و متعهد به اسلام و در زمان ها و شرايط مناسب صورت گرفت.
از سوى ديگر جريانات شرق زده نيز كه داعيه ئ مبارزه ئ مسلحانه با رژيم شاه را داشتند از دل حزب توده بيرون آمدند و طبيعتاہ دنباله روى سياست ابرقدرت شرق بودند، اينها نيز عليرغم شعارهى شديد و غليظ طرفدارى از كارگران و كشاورزان و محرومين، در جمع خود كمتر و يا به تعبيرى هيچ فردى از اقشار ياد شده را به همراه نداشتند.
مهد تفكر ماركسيستى ، دانشگاه هاى ساخته غرب بود، كه دانشجويان ماجراجو را براى ارضاى تمايلات درونى و تحت تاعثير جو موجود به سمت مخالفخوانى از نوع شرقى آن دعوت مى كرد، اما به جهت بنيادى نبودن اين مخالفت ها، افراد پس از اينكه دوران تحصيل خود را سپرى مى كردند، جاذبه هاى زندگى مادى چنان آنها را در خود غرقى كرد كه خود از بوروكراتهاى عمده دستگاه مى شدند و حتى در پاره اى از موارد به سمت وزارت شاه مى رسيدند.
پاورقى 1: در سند شماره ئ 5 حزب توده، اسامى وزراى كابينه شاهنشاهى كه قبلاہ در حزب توده بوده اند و به همين دليل به آنها ويز داده نمى شده را جهت حذف از ليست مربوطه ذكر كرده است.
گروه ديگرى كه تا اندازه اى با اين دستجات بلحاظ سابقه ئ تاريخى متمايز است، گروه مجاهدين خلق است كه از دل نهضت آزادى بيرون آمده بود، و ابتدا شعار خود را در مبارزه با رژيم شاه در تمسك به اسلام قرار داده بود و از اين رو پاره اى از نيروهاى جوان مسلمان را به خود جذب كرد و حتى موقتاہ حمايت برخى از روحانيون برجسته را جلب نمود، اما رفته رفته به واسطه عدم اتكاى به اسلام اصيل و پيروى از انديشه هاى التقاطى رو به انحراف رفت به طوريكه يكباره بخش اقلى آن اعلام تغيير مواضع ايده ئولوژيك كرد و بكلى به نفى اسلام پرداخت.
البته اين گروههاى طرفدار مبارزه ئ مسلحانه كه از تئوريهاى مشخص ماركسيستى تبعيت مى كردند، نمى توانستند براى رژيم وابسته به امپرياليسم خطر عمده اى تلقى شوند، چرا كه آمريكاى جهانخوار در ساير نقاط دنيا اين تئوريها را شناخته و به مقابله ئ با آنها پرداخته بود و عمدتاہ با كيدها و مكرهاى جديد اين شعارهاى پوچ و فريبنده كه هدف آن بريدن از غرب و پيوستن به شرق بود را بى اثر ساخته بود گروههاى مسلح موجود در جامعه ما نيز به واسطه ئ عدم اتكاع به مردم به سادگى با فشار و جو خفقان پليسى مضمحل شدند.
بعدها به بركت انقلاب شكوهمند اسلامى اين گروهها و از جمله مجاهدين خلق خود را جمع و جور كردند و با هياهوى خاص خود به پاى سفره گسترده انقلاب آمدند.
اما از آنجائى كه انقلاب آرمانهاى والاى الهى را تعقيب مى كرد، خيلى زود اينان و ساير گروههاى شرق زده و غرب زده در مقابل آن ايستادند از آنجائى كه طبعاہ گروههاى سياسى وابسته به شوروى در همان مجرايى كه ارباب برايشان مقرر كرده است گام بر مى دارند براى آشنايى به مواضع واقعى اينان وراى تبليغات كاذب خوب است به گوشه هايى از چند سند بدست آمده از رقيب اشاره كنيم.
جالب به نظر مى رسد كه اضهار نظر مقامات شوروى را بدانيم.
اين مقامات معتقدند كه تحولات در داخل ايران فعلاہ هم باعث نگرانى غرب و هم كشورهاى سوسياليستى شده اند و آرزوى امام خمينى مبنى بر تشكيل يك كشور اسلامى با كمك بك حزب متحده اسلامى، از نظر تاريخى قدمى به عقب مى باشد .
اگر چه امام خمينى به طور مستقيم در مطبوعات شوروى مورد انتقاد قرار نمى گيرد، ولى حتى نام او نيز به عنوان عنصر مثبتى براى شوروى ذكر نمى گردد.
شوروى وجه تشابه كمى با امام خمينى دارد و از نظر ايده ئولوژيك اصلاہ تشابهى با امام خمينى و انقلاب اسلامى اش ندارد هنگامى كه منفع حياتى شوروى توسط انقلاب اسلامى به خطر بيفتد امام خمينى رسماہ توسط شوروى حذف خواهد شد .
اين مسئله در انتقاد شوروى به اتهام دخلت ايران در امور داخلى افغانستان شكل مى گيرد .
31- حزب توده : ما تصور مى كنيم كه چندين عامل احتمالى باعث شد كه شورويها پيوندهاى خود را با شاه قطع كنند و در جستجوى اتحاد نامقدسى با امام خمينى و نهضت اسلامى او باشند.اين عوامل عبارتند از: فقدان راه ديگر.
در زمستان گذشته بنظر مى رسيد كه امام خمينى همه ئ كارتهاى برنده را در دست دارد.
حذب توده ئ طرفدار مسكو كمونيست ضعيف بود و اعتبار خود را بطور عمده در ايران از دست داده بود، گروه بنديهاى ترقيخواه سياسى ديگرى كه به اندازه كافى نيرومند باشند كه امام خمينى را به مبارزه بطلبند يا حاضر باشند كه با شورويها عليه امام خمينى كار كنند وجود نداشتند .
41- حزب توده :به جهت اگر چه اين اسناد قسمت كوچكى از واقعيت وابستگى عمده ئ جريانات متشكل موجود را به غرب و شرق نشان مى دهد، اما در مقابل حقانيت حركت الهى امت مظلوم مارا گواه است كه چگونه با اين همه كيد و مكر دشمنان خونخوار اسلام و انسانيت، با عنايت الهى و رهبرى ولايت فقيه راه خود را به سوى نور و صراط مستقيم بازيافت و آغازگر و منادى فلاح و رستگارى براى مستضعفين و محرومين جهان شد.
انقلاب اسلامى با تشكل الهى مردم، تمام سازمانهاى متشكل و منحرف ساخته ئ غرب و شرق را با همه ئ امكانات مادى چنان متحير كرد كه انگشت به دهان، عاجز از مقابله با اين حركت الهى مانده اند.
اين دستجات سياسى پس از پيروزى اسلام از خوف ورعبى كه در دلشان ايجاد شده بود، بيشتر و بيشتر به ارباب نزديك شده اند، و از اين جهت است كه حركات اينان امروزه به وضوح بيشترى همسويى اين عناصر خود باخته در مقابل شرق و غرب را نشان مى دهد.
جنجالهاى تبليغاتى، اغتشاشات خيابانى، برانگيختن تعضبهاى قومى و قبيله اى، توطئه كودتاه، ترور و انفجار و...
آنهم در اين مدت كوتاه پس از پيروزى انقلاب كه همه ئاين گروهكها دست به دست هم و متحد و هماهنگ در آن مشاركت كرده و يا مى كنند، حكايت از اين دارد كه امپرياليسم غدار با همه ئ قوا تجهيز شده است كه اين انقلاب را به نابودى بكشاند، اما چه باك كه مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين .
امت مسلمان، با ايمان به خداى تعالى و پيروى از ولايت نايب امام زمان و با شهادتهاى خون بار خود كه ضامن تداوم حركت است براى استقرار حكومت جهانى اسلام متحد و استوار به پيش مى رود اميد است كه ارائه اين اسناد رسواگر خوارهاى بى مقدار در اين راه الهى باشد.
به اميد نصرت اسلام و مسلمين و خذلان كفار و منافقين دانشجويان مسلمان پيرو خط امام تابستان 16 1 شماره سند 8 مه 18 - 1957 ارديبهشت 6331 تاريخ: وزرات خارجه در واشنگتن دى.
سى.
به: سفارشات آمريكا در تهران از:
سيرى در جنبشهاى ملى ايران از زمان سقوط مصدق:
سند شماره 1 طبقه بندى: سرى تاريخ 8 مه 18 - 1957 ارديبهشت 6331 از: سفارشات آمريكا در تهران به: وزرات خارجه در واشنگتن دى.
سى.
عطف به: بخش امور خاورميانه 23 34 - 57 ژانويه 1957 دورنماى ايران موضوع: سيرى در جنبشهاى ملى ايران از زمان سقوط مصدق خلاصه: جنبش ملى ايران كه بعد از سقوط مصدق و روى كار آمدن حكومت نظامى، زير زمينى گرديده عليرقم اعلام قانون آزادى احزاب و پايان يافتن حكومت نظامى مصوبه ئ 4 اوريل 15 فروردين بوسيله حكومت جديد منوچهر اقبال، هنوز آشكار و علنى نگرديده است.
و جناح بنديها، عدم وجود اهداف مثبت مورد توافق و وجود رهبرى ميانه روتر از ساير اعضاع، مشخصات بارز اين جنبش به حساب مى آيند از زمان تغيير حكومت، شكاف موجود در اين جنبش به خاطر اتخاذ روشهاى مختلف در برخورد با آزادى مطبوعات اعلام شده توسط حكومت جديد عميق تر گرديده است.
تنها نقطه ئ وحدت و موضع مشترك موجود در جنبش، مخالفت آن با اريستوكراسى موجود در ايران و امپرياليزم غربى مى باشد اگر چه حكومت ملى ديگرى دوباره بر سر كار آيد مسلماہ از پشتيوانى مردم برخوردار بوده و در مراحل اوليه حكومت ميانه روى خواهد بود.
ولى به احتمال زياد چنين حكومتى نخواهد توانست در برابر عناصر تند رو در ميان اعضاى خود مقاومت نمايد.
مع هذا روند تكامل اجتماعى در ايران به گونه اى ايست كه طبقه ئ متوسط كه وسيع ترين قشر حامى جنبش ملى است و جنبش ملى از آن نيرو و مايه مى گيرد در تلاش است تا بيش از طبقه ئ بالاى جامعه، براى خود قدرت كسب كند، بنابراين به نفع آمريكاست كه در حراست از رهبريت ميانه رو كنونى از هيچ تلاشى دريغ ننمايد.
ظاهراہ اين مهم، تنها از طريق سياستى قابل تحقق است كه با انعطاف پذيرى خود علاوه بر ترغيب ناسيوناليست هامانع از برهم خوردن بافت طبقه ئ حاكم كنونى گرديده و در همان حال به هر طريق كه ممكن است حكومت شاه را به انجام اصلاحات اجتماعى - اقتصادى در جهت جلب حمايت بيشتر ملى گراها، ترغيب نمايد.