كمك بلا عوض بنحو صحيحى براى مقاصد شايسته به مصرف خواهد رسيد.
تا زمانى كه موفق به انجام چنين كارى نشده ايم، بايد بكوشيم و از در خواست كمكهاى اضافى بپرهيزيم.
البته از سوى ديگر مستمند هستيم.
ما نمى توانيم صبر كنيم تا همه مراحل طى شود.
بايد بخاطر داشته باشيم كه خدا آنهايى را كه بخود كمك مى كنند، كمك مى كند و بايد هر چه از دستمان بر مى آيد براى بدست آوردن كمك ديگران انجام دهيم.
ولى هنگامى كه به هشت سال گذشته نگاه مى كنيم بسيار افسرده مى شويم.
معذلك قبول داريم كه نبايد تنها از يك كشور كمك بپذيريم و نبايد كمك را از كشورهايى بپذيريم كه شرايطى براى كمكهاى خود تعيين مى كنند تا اهداف سياسى خود را كه با هدفهاى ما تفاوت دارد، دنبال كنند.
كمك فنى - در ميان مستشاران بيگانه احتمالى كه مى توانند به كشور بيايند و در واقع به كشور آمده اند، مستشاران متنوعى وجود داشته اند ولى همه آنها منشا كمك نبوده اند.
من معتقدم كه ما نياز مبرمى به مستشاران خارجى داريم و بسيار متاسفم از اينكه قبول كنم، زمينه هاى فنى بسيارى وجود دارد كه ما در آن نقايص زيادى داريم ولى بسيار بهتر مى بود اگر اين مستشاران از كشورهايى مى آمدند كه انگيزه هاى سياسى ويژه اى در اين كشور ندارند.
ما سلطه يك يا دو كشور بيگانه را يكصدو سى سال تجربه كرده ايم و بنابراين با چنين اوضاعى نا آشنا نيستيم.
لذا اين مسائل در ما احساس تنفر زيادى نسبت به اين نيروها بوجود آورده است.
از آنجايى كه كاملا يقين داريم كه هر تكنيسين روس و همچنين هر سازمان يا موئسسه ديگر شوروى تابع فلسفه و اهداف سياسى بين المللى اتحاد جماهير شوروى است، نمى توانيم مستشاران فنى شوروى را بپذيريم.
ظرف نه يا ده سال گذشته ايالات متحده نقش جدى در زندگى سياسى ما ايفا كرده است و گمان نمى كنم كه ايالات متحده بتواند مساعدت فنى خود را از اهداف سياسى خويش مجزا كند.
كمك از طرف شوروى - تنها كمكى كه مى توانيم احيانا از اتحاد جماهير شوروى دريافت كنيم عبارت است از كمكهاى بلاعوض كه مطلقا و بدون شرايط به ما داده مى شود.
ما كاملا قبول داريم كه خطر كشورهاى ديگر مانند خطرى نيست كه از جانب اتحاد شوروى ما را تهديد مى كند.
تمامى استقلال و مليت و سنتها و مذهب ما از سوى شوروى مورد تهديد است.
من روز جمعه گذشته در اينجا به مردم " سالها عادت صديقى اين بوده است كه هر جمعه در خانه خود بار عام بدهد.
حكومت اغلب به صديقى گفته است كه اين عادت را ترك كند ولى او چنين كارى نكرده است و هر جمعه عده زيادى كه گاهى از صد نفر هم تجاوز ميكند در خانه او اجتماع مى كنند.
" هنگامى كه يكى از آنها در باره روسها از من سوئال كرد گفتم: اگر مناسبات كنونى ايران و آمريكا تا 150 سال ديگر ادامه يابد ايران هيچگاه بصورت يكى از ايالات آمريكا در نخواهد آمد، ولى به آنها گفتم كه اگر روسها برترى پيدا كنند، ظرف كمتر از 5 سال موجوديت ايران آنگونه كه ما آن را مى شناسيم براى ابد از ميان خواهد رفت.
اگر به روسها اجازه دهيم در ايران به تبليغات و فعاليتهاى سياسى بپردازند، دست به انتحار زده ايم.
ايران پيوندهاى ديرينه اى با غرب دارد، در حاليكه اغلب جزيى از خاور زمين بشمار مى رود.
ما از لحاظ سنتى، نسبت به فرهنگ و تمدن غرب گرايش داشته ايم.
و همانطورى كه گفتم ، همه سازمانها و نهادها و شخصيتهاى شوروى ، هر چه كه باشند پايبند دنبال كردن ايدئولوژى شوروى هستند.
مصدق و ما مرتكب اشتباهات بزرگى شده ايم ولى كمك بزرگى كه مصدق كرد اين بود كه به ملت ايران نشان داد كه غير از انتخاب راه كمونيستى راه ديگرى نيز بجز رژيم فاسد مركب از مرتجعين قديمى و اشخاص دوروبر شاه وجود دارد.
مصدق نشان داد ، راه سومى وجود دارد كه ايران مى تواند آن را انتخاب كند.
بى طرفى - من بايد كلمه بى طرفى را رد كنم.
من معتقد نيستم كه در جهان امروز ملتى مانند ايران مى تواند واقعا بى طرف باشد.
من و دوستانم در جبهه ملى طرفدار استقلال واقعى ايران در امور بين المللى هستيم.
ما مى خواهيم مناسبات با كشورهاى خارجى را براساس اينكه آيا آنها بنفع ايران هستند يا خير خود سنجيده و بپذيريم و يا رد كنيم.
ما امروز نمى توانيم حقيقتا بيطرف باشيم.
خواه نا خواه بايد اين واقعيت را قبول كنيم كه بايستى با ساير حكوكتها مناسباتى داشته باشيم و بى طرفى واقعى ،يعنى هم پيمان نبودن بيش از حد با يكى از طرفين ،چه از لحاظ داخلى چه از لحاظ بين المللى ،غير ممكن است.
دنيا بدو قسمت تقسيم شده است ،بلوك شوروى و بلوك غرب.
نمى توان از اين اوضاع بكلى بركنار بود و مردم ايران بيش از پيش از اين مسائل و ديگر واقعيتهاى زندگى آگاه شده اند.
اكنون مردم ايران بيش از د0 سال قبل آگاهى پيدا كرده اند.
آنها هم اكنون بيش از هر زمان ديگرى مى دانند كه چه چيزهايى در جهان و ايران رخ مى دهد.
حتى در شرايط استقلال كامل نمى توانيم مانند سوئد و سوئيس بى طرف باشيم.
ولى منافع ايران بايد در درجه اول اولويت قرار گيرد و ما بايد آزادانه اين منافع را دنبال كنيم.
اين است آنچه كه من ترجيح مى دهم آن را انعطاف پذيرى يا بيطرفى متحرك بنامم.
ولى نظر خود را در باره روسها بيان داشتم و يقين دارم كه ايران به غرب متمايل بوده و همچنان متمايل به غرب خواهد بود.
سنتو - شما پاسخهاى مربوط به سنتو را مى توانيد در ايالات متحده پيدا كنيد.
روزنامه هاى شما و سياستمداران و بهترين تحليلگرانتان و بسيارى ديگر در باره سنتو چه مى گويند؟ حتى بعضى از سناتورهاى شما مانند همفرى و فولبرايت متوجه شده اند كه سنتو ارزش چندانى ندارد.
اساس سنتو چيست؟ آيا مى تواند چيزى جز دفاع از بعضى از رژيم ها در مقابل نهديد از يك جا يا نقطه ديگر باشد؟ آيا جنبه هاى اقتصادى و اجتماعى سنتو، معنى واقعى امر را دارد يا اينكه صرفا يك جنبه زينتى است ؟آيا سنتو وظيفه اوليه دفاع خود را در حال حاضر انجام مى دهد؟ به عقيده من خير.
در حال حاضر هيچكس مايل نيست سمت دبير كلى اين سازمان را بپذيرد.
علاوه بر اين واقعيت كه اين سازمان بى فايده و فاقد ظرفيت انجام وظيفه اساسى خود است، متاسفانه عامل تشديد جنگ اعصاب و يا جنگ سرد نيز مى باشد.
ولى لزومى ندارد كه احساسات را عليه سنتو تحريك كنيم و يا براى انحلال آن بكوشيم.
بهر صورت اگر بازوى شخصى براى مدت طولانى كارى انجام ندهد، چه اتفاق مى افتد، در نهايت از كار خواهد افتاد.
و پايان سنتو هم همين خواهد بود.
بهر صورت قبلا پيمان سعد آباد را داشتيم آيا اين پيملن هرگز فسخ شد؟ خير.
ولى ديگر بعنوان يك سند معتبر و معنى دار فاقد موجوديت است.
پيمان دو جانبه - آشكارا، اصل اساسى اين سند دفاع از ايران در مقابل تجاوز است.
من احساس مى كنم كه پشتيبانى از ايران در مقابل تهديدهاى خارجى را مى توان به شكل بهترى انجام داد در درجه اول بايد از طريق اطلاحات اقتصادى و اخلاقى، كشور ايران را بصورت يك موجوديت قابل دوام در آورد.
اين امر از طريق كمك و مستشاران فنى و غيره امكان پذير است.
هر چند روسها از چنين پيشرفتى در ايران خشنود نخواهند شد، ولى آنها را به مخالفت با ما بر نخواهند انگيخت و بهانه اى به دست آنها نخواهند داد تا به ايران حمله كنند.
تا آن جائيكه من درك مى كنم اين پيمان دو جانبه با استقلال ما نا هماهنگ نيست ولى از سوى ديگر براى ما چندان فايده اى نيز ندارد.
حجم دستگاه نظامى - من در اين رشته كارشناس نيستم و تنها يك كارشناس مى تواند جواب شايسته اى در باره اين مسئله به شما بدهد ولى حتى براى من كاملا روشن است كه اختصاص 40 در صد از بودجه يك كشور رشد نيافته و حتى عقب مانده مانند ايران براى دستگاه نظامى به هيچ وجه با عقل و منطق جور در نمى آيد.
علاوه بر اين اگر بودجه نظامى به طور مساوى ميان دويست هزار سرباز و درجه دار تقسيم مى شد، نتيجه بسيار حيرت انگيزى را مشاهده مى كرديد.
روشن است كه پول، به مصرف تجهيزات مى رسد نه سربازان.
باتوجه به سطح كنونى آموزش و تجهيزات، شايد تعداد سربازان ما بيش از حد نياز خودمان باشد.
ولى يقين دارم كه با بهبود كيفيت مى توانيم از لحاظ كميت به نيروى كمترى متكى باشيم.
هيئت حسن نيت براى اتحاد جماهير شوروى - من صد در صد يقين ندارم كه اين موضوع صدق كند ولى كلمه اى كه فرانسوى ها براى آن بكار مى برند، شانتاژ است كه چيزى جز باج گيرى و باج خواهى نيست.
هر گاه كه حكومت چيزى مى خواهد و آن چيز به آسانى و بسرعت بدست نمى آيد، اعم از اينكه پول بيشتر يا تاييد مجدد پشتيبانى ايالات متحده از رژيم باشد، حكومت ايران بسوى شوروى نگاه مى كند و لبخند مى زند.
صرفا براى اينكه از آمريكا باج گيرى كند.
موضوع جالب اين است كه چنين كارى اثر خود را نيز دارد.من بين طريقه برخورد و برداشت پرزيدنت آيزنهاور و پرزيدنت كندى نسبت به اين مساله تفاوت قابل ملاحظه اى مى بينم.
پس از اينكه كندى اعلام داشت كه به كمك يك كشور، صرفا بخاطر اينكه اعلام مى دارد با يك خطر كمونيستى روبروست، نخواهد آمد، شاه بلافاصله احساس ترس كرده است.
اخيرا با توجه به شايعه اين سفر حسن نيت، شاه ظاهرا كوشيده است اين بازى را تكرار كند ولى چنين بنظر مى رسد كه اينبار بازى او نگرفته است.
روسها نيز آنقدر احمق نيستند و از چنين اوضاعى حداكثر بهره بردارى را به نفع خود خواهند كرد.
شناسايى چين كمونيست - آيا جهان بايد اجازه بدهد كه صدها ميليون نفر در جهان بدون كنترل و بدون مجوز وبدون نظارت پراكنده شوند.
در دنيايى كه مى كوشد تا نظم را برقرار كند آيا يك چنين توده عظيمى از مردم را بايد به حال خود رها كرد و مطرود ساخت تا امكان بيابند كه مانند جنايتكاران ،هر طور كه دلشان مى خواهد رفتار كنند.
آيا مى توانيم اين ميليونها نفر را ناديده گرفته و بر روى چين ملى به عنوان يك عامل بزرگتر حساب كنيم؟ آيا بايد برسميت شناخته شده و به سازمان ملل متحد را يابند؟ رها كردن چينى ها بحال خود دردى را دوا نمى كند.
آنها بايد وارد جامعه بين المللى شوند تا مانند ساير ملل وزنه فشار افكار عمومى را بر گردن خود حس كنند.
نفت و كنسرسيوم - ظاهرا منافع ايران به اندازه كافى حفظ نمى شود.
على امينى نخست وزير و متين دفترى وعده ديگرى اين امر را قبول كرده اند.
دوازده نفر از استادان دانشگاه بدليل انتشار اعلاميه اى در شكايت از نقايص كنسرسيوم از كار خود اخراج شدند سال گذشته در يكى از اجتماعات عمومى، من به مخاطبان خود گفتم در امور اجتماعى هر كارى را يا از طريق انقلاب و يا از طريق بكار بردن فعاليتهاى قانونى انجام مى دهند من هنوز هم همانطور كه آن زمان احساس كرده بودم احساس مى كنم كه بايستى قرارداد با كنسرسيوم را تنها از طريق بحثهاى قانونى و آرام با ساير طرفهاى ذيحساب اصلاح كرد.
احساس مى كنم كه قرار داد بايستى در معرض تجديد نظر قرار بگيرد ولى اگر من نخست وزير بودم اجازه مى دادم كه اين قرار داد همچنان باقى بماند تا هنگامى كه بتوانيم نسبت به اصلاح آن از طريق وسايل قانونى و عقلايى اقدام كنيم.
اساس اين است كه قانون بايد راهنماى ما باشد تنها راهى كه مى توانيم به نحو عقلايى انتظار داشته باشيم تا قرارداد كنسرسيوم را تغيير دهيم انجام اين كار از طريق مذاكرات دوستانه است.
بطورى كه نتايج اين مذاكرات از سوى يك مجلس نماينده مردم كه به نحو قانونى و شرافتمندانه اى انتخاب شده باشند مورد تصويب قرار گيرد.
شاه - ما كاملا آماده ايم با شاه كار كرده و زندگى كنيم.
ما نمى توانيم شاه را از سنت سلطنت جدا سازيم چيزى كه ريشه هاى عميق و اهميت بسيارى در سنت ايرانيان دارد.
من شاه را خوب مى شناسم و در سمت وزارت با وى رفت و آمدهايى داشته ام، اگر او تصميم بگيرد كه سلطنت كند و نه حكومت، با جبهه ملى به هيچ دشوارى برخورد نخواهد كرد بلكه برعكس مشاهده خواهد نمود كه بيش از پيش مورد احترام خواهد بود.
مردم براى مقام سلطنت محبت و احترام زيادى قائلند.
من اين امر را 20 سال پيش هنگامى كه شاه فقيد هدف تير اندازى در دانشگاه قرار گرفت بخوبى بياد دارم.
من در منزل نشسته بودم و هنگامى كه اين خبر را شنيديم همسر من و خدمتكاران ما گريه كردند و خود من از اين ماجرا بشدت متاثر شدم.
متاسفانه شاه كنونى شخصا قسمت اعظم اين احترام را از دست داده است، او مى توانست بيشتر حيثيت قبلى خود را، اگر مى خواست، دوباره بدست آورد.
در ميان مردم قدرت معنوى بزرگى وجود دارد و اين قدرت مى توانست نسبت به شاه ايثارگرانه باشد و او مى توانست به عنوان مظهر وحدت مردم خدمت كند.
آنچه كه ما مى خواهيم اين است كه قانون اساس رعايت شود همانطورى كه در هر گامى از امور خود آن را محترم مى شماريم.
اگر شاه از تصريحات قانون اساسى پيروى كند يقينا مى توانيم با هم كار و زندگى كنيم.
اگرچه از سوى ديگر ما، يعنى جبهه ملى، نمى توانيم همچنان پيش رفته و در چنين مرحله اى نسبت به شاه كرنش كنيم.
علاوه بر اين بگذاريد خاطر نشان كنم كه من معتقد نيستم كه حالا وقت مناسبى براى تاسيس جمهورى است.
انتخابات - امينى نخست وزير، در جريان انتخابات گذشته گفت كه نجات كشور به اصول دموكراسى پارلمانى بستگى دارد.
او از آن زمان در باره انتخابات زياد صحبت كرده است.
او از ما تقاضاى صبر كرده و از ديوان عالى خواسته است تا در اين باره اعلام راى كند.
ما همچنان صبر كرديم.
ديوان عالى راى داد كه قانون رسا است و نمى توان از لحاظ قانونى بدون وجود يك مجلس، قانونى را تغيير داد و اينكه از لحاظ قانونى نمى توان انتخابات را بيش از اين به تا خير انداخت.
ما فقط مى خواهيم ببينيم كه قانون مراعات مى شود.
اين نخستين دليلى است كه بخاطر آن خواستار انتخابات هستيم.
ما معتقد نيستيم كه قانون اساسى را مى توان بحالت تعليق در آورد.
ثانيا همه اين صحبتها درباره احتمال يك ديكتاتورى نظامى در صورت كنار رفتن امينى شايع شده است.
يك چنين چيزى موفقيت آميز نخواهد بود مگر از طريق مساعدت يك قدرت بيگانه و علاوه بر اين آيا هشت سال گذشته براى ايران غير از يك رژيم ديكتاتورى بر اساس قدرت نظاميان چه چيز ديگرى بهمراه داشته است؟ ولى اگر يك شكل جديدى از ديكتاتورى نظامى پيش آيد، يك اشتباه بزرگتر تكرار خواهد شد.
تنها راه براى پرهيز از اين امر، اين است كه آزادى بيشترى داده شودوآنها