و كل شي ء غايه مستتبع والقسر لايكون دائما كما اذ مقتضي الحكمه و العنايه عله فاعل بما هيتها معلوله له بانيتها
حتي فواعل هي الطبائع لم يك بالاكثر فلينحسما ايصال كل ممكن لغايه معلوله له بانيتها معلوله له بانيتها
هر چيزي خواهان غايت و هدفي در پي خويش است ، حتي فاعلهائي از سنخ طبايع كه فاقد شعور وادرا كند . حركت قسري ، دائمي نيست همچنانكه اكثري نيز نيست ، پس ريشه ء اين شبهه بريده شود . زيرا مقتضاي حكمت و عنايت پروردگار اين است كه هر ممكن الوجودي به غايت و كمال خود رسانده شود . علت غائي از نظر ماهيتش ، علت ، علت فاعلي است ، و از نظر وجودش ، معلول او است .شرح : بحث از علت غائي ، از مهمترين مباحث فلسفي است ، از مباحثي است كه پذيرفتن و نپذيرفتن آن در طرز جهان بيني انسان تغيير كلي مي دهد . شايد هيچ مساله فلسفي به اندازه ء اين مساله ء در جهان بيني بشر اثر شگرف ندارد ، مساله ء معروف خير و شر و كيفيت وقوع شر در قضاي الهي ، وابسته به اين مبحث است . بوعلي درباره اين مبحث مي گويد : " افضل اجزاء الحكمه " ، يعني بهترين و عاليترين قسمت هاي فلسفه است . اگر اين مبحث را در مقياس طبيعت در نظر بگيريم بايد بگوئيم كه سخن در اين است كه آيا طبيعت هدف دارد يا نه ؟ ولي فلاسفه كه در شعاع وسيعتري بحث مي كنند و نظر خود را در تمام هستي توسعه مي دهند ، درباره ء خدا و انسان نيز اين اصل را مورد بررسي قرار مي دهند . مساله علت غائي از مسائلي است كه علوم طبيعي نيز مي توانند كمك شاياني به فهم و درك آن بكنند و بود و نبود آنرا در جهان طبيعت نشان دهند . درباب اصل علت غائي بطور كلي دو نظر وجود دارد :1 - يكي اينكه عليت غائيه و هدف داري ، اختصاص دراد به حوزه وجود انسان و حيوان كه حركت بالاراده دارند ، اما در ساير فاعلهاي جهان عليت غائيه وجود ندارد . در حوزه وجود انسان نيز محدود است به فعاليتهاي ارادي كه مربوط است به ميل و خواسته انسان ، حال آنكه در ساير فعاليتهاي حوزه وجود انسان از قبيل فعاليتهاي جهازات خون و قلب و كبد و كليه و ريه و غيره اينها ، چون ارادي نيست عليت غاييه وجود ندارد ، بلكه درافعال ارادي انسان نيز صد در صد عليت غاييه حكومت نمي كند . پاره اي از افعال ارادي انسان بدون الهيون علاوه بر استدلالات فلسفي ، از نظر حسي و علوم تجربي نيز نظام متقن و حكيمانه جهان را يادآور مي شوند و مي گويند خلقت و آفرينش موجودات حكايت مي كند كه طبيعت يك جريان هدف دار را طي مي كند ، ساختمان اشياء حكايت مي كند كه تدبير و تقدير و توجه به هدف در آن وجود دارد . از نظر الهيون بدون دخالت دادن عليت غائيه شگفتيها و شاهكارهاي خلقت قابل توجيه نيست .از سوي ديگر ، ماديين شرور و نقصانات و پاره اي بي نظمي ها در جريان عالم را يادآور مي شوند و به عنوان " ماده ء نقض " هدف داري طبيعت را مورد ايراد قرار مي دهند . الهيون به اشكالات ماديون جواب هائي داده اندو ماديون نيز به نوبه ء خود در مقام توجيه بدايع و شاهكارهاي خلقت بر آمده و مدعي شده اند بدون آنكه لازم باشد شعور و توجه به هدف را در جريان خلقت دخالت دهيم مي توانيم شاهكارها و نظامات بديع خلقت را توجيه كنيم . ماديون مخصوصا در يك قرون اخير با پيروي از فلسفه ء نشوء و ارتقاء اصول و نواميسي را ياد آور مي شوند كه تنها از اصل عليت فاعلي استنباط مي شود و مدعي هستند همين اصول و نواميس كه از جريان لاشعوري طبيعت استنباط مي شود كافي است كه خلقت اسرار آميز