غرر 2
در اثبات هيولي اولي به اصطلاح مشائين
ان دليل الفصل و الوصل نطق
كالفعل و القوه بالقول الاحق
كالفعل و القوه بالقول الاحق
كالفعل و القوه بالقول الاحق
1 متصل مضاف او نفسي
2 ثانيها غيري او ذاتي
2 ثانيها غيري او ذاتي
2 ثانيها غيري او ذاتي
3 و الذاتي اما الفصل للكميته
5 قد ساوق اتصال الشخصيه
7 ليس اتصال قابلا ما قابله
9 فالجسم اذ فصلا فوصلا قابل
10 فالباق في الحالين فيه حاصل
4 او ما هو الصوره جوهريه
6 لانها الكون و ذاالمهيته
8 و نفسه و الجسم ذاما ابطله
10 فالباق في الحالين فيه حاصل
10 فالباق في الحالين فيه حاصل
1 - حاجي سبزواري اين مورد را ذكر نكرده است ، فقط مورد اول را ذكر كرده است و حال آنكه عرف عام در اين مورد هم كلمه اتصال را بكار مي برد ، بلكه بايد گفت در مورد دو خط كه در يك نهايت با هم شريكند اين كلمه از آن جهت به كار نمي رود كه دو خط در يك نهايت با هم شريكن د بلكه از اين جهت به كار مي رود كه ميانشان چيز ديگر قرار نگرفته است . پس بازگشت آن استعمال به اين استعمال است .2 - به نظر مي رسد كه بازگشت اين استعمال عرفي نيز به دو استعمال اول است . عرف از اين جهت حلقه هاي زنجير را متصل به هم مي خواند كه هر دو حلقه مجاور يكديگر متصلن د يعني ميان هر دو حلقه مجاور فاصله اي نيست . حلقات را بترتيب 1 و 2 و 3 و 4 شماره گذاري مي كنيم . حلقه يك و حلقه دو متصلند زيرا ميان آنها جسم ديگر فاصله نيست ، لااقل در حال حركت جسم ديگر فاصله نيست . و حلقه 2 با حلقه 3 همين حال را دارد . اما حلقه 1 و حلقه 3 چنين نيستند . يعني حلقه 3 متصل است به متصل به حلقه 1 نه به خود حلقه 1، بعد متصل به متصل به شي ء را مجازا متصل به خود آن شي ء مي خواندند.