برهان سينوي
بوعلي ، فيلسوف و طبيب بزرگ اسلامي محاسبه عقلي و فيلسوفانه خويش را از راه تقسيم موجود به واجب الوجود و ممكن الوجود ، و استلزام ممكن الوجود واجب الوجود را انجام داده است . وي مي گويد : موجود به حسب فرض عقلي يا واجب الوجود است يا ممكن الوجود . يعني هر چيزي كه موجود است اگر نسبت ذات او را با موجود بودن و موجود نبودن در نظر بگيريم به حكم بديهي عقلي داراي يكي از دوحالت ذيل خواهد بود :الف - اينكه موجود بودن از ذات او تفكيك ناپذير است ، به عبارت ديگر موجود بودن ضروري ذات او است ، آن چنان كه في المثل زوج بودن از عدد چهار تفكيك ناپذير است و ضروري ذات عدد چهار است و آن چنان كه صد و هشتاد درجه بودن مجموع زواياي مثلث از ذات مثلث تفكيك ناپذير است و ضروري ذات او است .چنين موجودي به حسب تعريف واجب الوجود است .ب - اين كه موجود بودن از ذات او تفكيك پذير است يعني هيچ گونه امتناعي ندارد كه آن چيز موجود نباشد و به عبارت ديگر موجود بودن براي ذات او ضروري نيست . ذات او ذاتي است كه نه ايجاب مي كند موجود باشد و نه ايجاب مي كند معدوم باشد ، آن چنان كه جفت بودن براي گردو ، مقدار و مساحت معين و يا شكل كره يا مكعب يا استوانه داشتن براي جسم ضروري نيست و از جسم قابل تفكيك است ، چنين موجودي به حسب تعريف ممكن الوجود است . اكنون كه دانستيم موجود بلكه موجوداتي در جهان هست و موجود به حسب فرض عقلي از يكي از دو قسم بالا خارج نيست ، مي گوئيم هر موجودي را كه در نظر بگيريم يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود . اگر واجب الوجود است مدعاي ما كه در حال حاضر اين است كه جهان هستي از واجب الوجود خالي نيست ثابت مي شود ( 1 ) و اگر ممكن الوجود است بايد واجب الوجودي در كار باشد تا اين ممكن الوجود موجود شود . زيرا ممكن الوجود به حسب فرض از ناحيه ذات خود ايجاب نمي كند كه موجود يا معدوم باشد ، پس موجود بودن و موجود نبودن او وابسته است به علتي خارج از او و با موجود بودن آن علت ، از موجود مي شود و با نبودن آن معدوم مي گردد . پس آن علت را مورد بررسي قرار مي دهيم و همين دو فرض را درباره او اجراء مي كنيم زيرا آن علت يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود . اگر واجب الوجود است مدعاي ما ثابت است و اگر ممكن الوجود است نيازمند به علت ديگري است كه آن نيز ، يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود و اگر ممكن الوجود است نيازمند به علت ديگري و همين طور ، و بالاخره1 - همان طوري كه قبلا اشاره كرديم ما در اين مرحله هنوز در مقام اثبات وجود واجب الوجود در مقابل نفي واجب الوجود و ادعاي اينكه واجب الوجودي در جهان نيست مي باشيم . اما اينكه واجب الوجود يكي است يا بيشتر ؟ و هم اينكه آيا واجب الوجود از سنخ جسم و ماده است يا مجرد از ماده است و ديگر اينكه چه صفات ثبوتيه و چه صفات سلبيه بايد داشته باشد به تدريج مرحله به مرحله در مراحل بعد اثبات مي شود .