سخنرانى - صحیفه امام جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 17

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

1 فروردين 1362 / 6 جمادى الثانى 1403

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:

اهتمام و توجه به معنويات

- رفاه طلبى و کاخنشينى منشا انحطاط

مناسبت:

عيد نوروز

حضار: خامنه اى، سيد على (رئيس جمهور)

- هاشمى رفسنجانى، اکبر (رئيس مجلس شوراى اسلامى )

- موسوى اردبيلى، سيد عبدالکريم (رئيس ديوانعالى کشور)

- موسوى، ميرحسين (نخستوزير)

- ظهيرنژاد، قاسمعلى (رئيس ستاد مشترک ارتش)

- فلسفى، محمد تقى

- اعضاى شوراى نگهبان

- نمايندگان مجلس شورى اسلامى

- اعضاى هيات دولت

- اعضاى شورايعالى قضايى و بازرسى کل کشور

- فرماندهان نيروهاى سه گانه دادستانيهاى انقلاب اسلامى ارتش و مرکز و دادستان کل انقلاب

- جامعه مدرسين حوزه علميه قم

- شوراى مرکزى ائمه جمعه

- جامعه روحانيت مبارز تهران

- جامعه وعاظ تهران

- شورايعالى سپاه و نمايندگان امام در سپاه پاسداران

- رؤساى شهربانى و ژاندارمرى

- اعضاى جهاد سازندگى

- بنياد شهيد

- کميته امداد امام

- بنياد 15 خرداد

- ستاد برگزارى نماز جمعه و دفتر مشاورت امام

- مدير عامل بانک مرکزى

- شوراى مرکزى مجلس اعلاى انقلاب اسلامى عراق

- هيات ايرانى کنفرانس غير متعهدها

- مسئولان شهردارى

- هلال احمر

- صدا و سيما

- خبرگزارى جمهورى اسلامى

- شوراى سردبيرى روزنامه هاى صبح و عصر

- مسئولان دواير سياسى

- عقيدتى ارتش، شهربانى،

بسم اللّه الرحمن الرحيم

ژاندارمرى

- اعضاى نهاد رياست جمهورى بيان نمودن خدمات انجام شده براى مردم من در اين آغاز سال جديد به همه آقايانى که در اين محفل حاضرند و تمام ملت و خصوصا رزمندگانى که در جبهه ها مشغول به فداکارى هستند و بازماندگان شهداى عزيز و به معلولين و متعلقين به آنها تبريک عرض مى کنم.

و من اميدوارم که همان طورى که خداوند تبارک و تعالى از ابتداى اين نهضت قدم به قدم ما را هدايت فرموده اند به راه پيروزى، عنايات خودشان را براى پيروزى اسلام و مسلمين مستدام بدارند.

آنچه که در اين چند سال شده است آقايان شمه اى از آن را فرمودند و البته احصاى تمام آنها نمى شود که به اين گفتارها و مجالس احصا کرد و نه ما قدرت اين را داريم که احصا کنيم.

و من کرارا به متصديان امور عرض کرده ام که کارهايى که انجام داده ايد با آن حجم بسيار، به ملت بازگو کنيد، خصوصا مى بينيد که تمام رسانه هاى گروهى و تمام اشخاص منحرف دنيا دائما به گوش جهانيان القا مى کنند که اين پيروزى براى اسلام تاکنون حاصل نشده است، بلکه اين جمهورى رو به زوال است.

آنچه که عمل کرده ايد به مردم بگوييد.

ممکن است که اين تبليغات در بين يک دسته از مردم که آشناى به مسائل نيستند يک وقت خداى نخواسته تاثير بگذارد.

ما آن مقدارى که از متصديان امور شنيديم، در هر جنبه اى از جنبه ها، ديديم که حجم کارى که اين جمهورى اسلامى براى طبقه ضعيف و مستضعفان کرده اند، يک حجم بزرگى است که در طول سلطنت اين پدر و فرزند خلف(1) حاصل نشده است.

مى بينيم که در هر جا اينها مى روند، متصديان مى روند و عمل مى کنند، مردم آنجا تقريبا به آنها مى گويند که ما چه نداريم، چه نداريم.

حتى اينها يک راه درست براى اين مستمندان و بيچاره ها درست نکردند و يک درمانگاه براى اين روستاها درست نکردند و اين روستاها در کمال مظلوميت به سر بردند.

و در اين مدت کمى که با تمام گرفتاريهاى داخلى و خارجى مبتلا بوده است جمهورى اسلامى ، متصديان امور و خود ملت آن قدر کار کردند که متوقع نبود در آن گرفتاريها بتوانند، لکن چون عنايات حق تعالى پشت سرشان هست و مردم را همان عنايات وادار کرده است به خدمت، از اين جهت توفيق بسيار حاصل شده است.

تلاش براى اجراى معنويات در جامعه آنچه گذشته است بيش از آن است که ما بتوانيم ذکر کنيم.

لکن چه بايد کرد را بايد عرض کنم، از حالا به بعد چه بايد کرد.

تا حالا پيروزيها به طور چشمگير حاصل شده است و کسانى که در داخل و خارج کارشکنى مى کردند اينها فلج شدند، از بين رفتند يا مى شوند ان شاء اللّه بزودى، لکن از حالا به بعد ما بايد چه بکنيم.

يک مسئله که در راس همه امور است مسئله معنويات است.

ما بايد کوشش کنيم که معنويات را در بين اين ملت عزيز و در بين مسلمين پياده کنيم، مردم را دعوت به معنويات و دعوت به اخلاق اسلامى و آداب فرهنگ اسلامى کنيم.

ملت ما بحمداللّه بسيار مهياست از براى اينکه ، رو به معنويات برود و تاکنون هم قدمهاى زيادى برداشته اند، لکن راه طولانى است و راه معنويات آنطور است که بايد انسان در تمام عمر کوشش کند.

شايد بسيارى گمان کنند که رفاه مادى و دارا بودن در بانکها، اموال، يا دارا بودن زمينها يا پارکها و امثال اينها براى انسان سعادت مى آورد.

اين يک اشتباهى است که انسان مى کند.

کوخها منشا برکاتند نه کاخها انسان گمان مى کند سعادتش به اين است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمايه داشته باشد، در تجارت چه باشد، شايد انسان اين گمان را مى کند، لکن ما وقتى که ملاحظه مى کنيم و سعادتها را سنجش مى کنيم، مى بينيم که سعادتمندها آنهايى بودند که در کوخها بودند.

آنهايى که در کاخها هستند سعادتمند نيستند.

آن مقدارى که برکات از کوخها در دنيا منتشر شده است هيچ در کاخها پيدا نمى شود.

ما يک کوخ چهار پنج نفرى در صدر اسلام داشتيم، و آن کوخ فاطمه زهرا

- سلام اللّه عليها

- است.

از اين کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات اين چى است? برکات اين کوخ چندنفرى آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانيت و بسيار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد.

اين کوخنشينان در کوخ محقر، در ناحيه معنويات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتيها هم به آن نمى رسد، و در جنبه هاى تربيتى آن قدر بوده است که هرچه انسان مى بيند برکات در بلاد مسلمين هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اينها از برکت آنهاست.

خود رسول اکرم

- صلى اللّه عليه و آله و سلم

- که در راس همه واقع است زندگى کوخنشينى داشته است.

خيال نشود که يک اتاق، حتى يک اتاق نظير اتاق متوسط اين جامعه داشته اند.

چند تا حجره داشته اند، حجره هاى محقر.

و اين شخص عاليمقام از همين حجره محقر نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سعه تربيتش در تمام جهان توسعه پيدا کرده است.

در صورتى که آنچه او مى خواست باز نشده است و بشر به اين زودى نمى تواند برسد به او مگر انشاءاللّه خلف صالح او(2) بيايد و با دست مبارک او تربيت عاليه تحقق پيدا بکند.

از اين معنويات که گذشتيم، در اين امور فرهنگى، در اين امور مادى، در اين امورى که اختراعات و کشفيات هست، شما اگر گردش کنيد در بين کاخنشينان، گمان ندارم که پيدا کنيد يک کاخنشين موفق شده است به يک اختراع.

کوخنشينان بودند که موفق شده اند به اين اختراعات.

طبع قضيه کاخنشينى، توجه به عيش و عشرت و توجه به دنيا و توجه به مال و منال است و نمى تواند شهوت و شکم، اين طبقه را مهلت بدهد که در يک امر تفکرى وارد بشوند و فکر بکنند.

آنهايى که اختراع کرده اند، آنهايى که زحمت کشيده اند و کتابهاى ارزنده تحويل جامعه داده اند در هر رشته اى، اين کوخنشينان بوده اند.

طبع کاخنشينى منافات دارد با تربيت صحيح، منافات دارد با اختراع و تصنيف و تاليف و زحمت.

اگر در سرتاسر دنيا هم بخواهيد گردش کنيد و پيدا کنيد، اگر موفق بشويد، يکى دو تا و چندتاست.

تمام مصنفين از اين کوخنشينان بودند تقريبا، و تمام مخترعين از همين کوخنشينان بودند تقريبا.

ما وقتى که در مذهب خودمان ملاحظه مى کنيم که فقه ما آن طور غنى است و فلسفه ما آن طور غنى است، آن اشخاصى که اين فقه را به اين غنا رساندند و آن اشخاصى که اين فلسفه را به اين غنا رساندند کاخنشينان نبودند، کوخنشينان بودند.

شيخ طوسى(3) که مبدا اين امور و ارزنده ترين اشخاص در جامعه تشيع بوده است يک کاخنشين نبوده است، اگر کاخنشين بود نمى توانست اين کتبى که تحويل جامعه داده است و اين شاگردهايى که تحويل جامعه داده است تحويل بدهد.

در قشر مرفه نمى شود يک همچو کارى انجام بگيرد.

وقتى که در متاخرين از علما ملاحظه مى کنيم مى بينيم که صاحب جواهر(4) يک همچو کتابى نوشته است که اگر صد نفر انسان بخواهند بنويسند شايد از عهده برنيايند و اين کاخنشين نبوده .

آن طور که نقل مى کنند در آن وقتى که ايشان اين کتاب را نوشته اند سرداب در نجف نبوده ، سرداب را شيخ انصارى(5) از ايران براى نجف سوغات برده ، يک منزل محقر داشتند و در يک اتاقشان باز بوده به يک دالانى

- از قرارى که نقل مى کنند

- که در آن هواى گرم نجف يک نسيمى ، نسيم داغى مى آمده است و ايشان مشغول تحرير جواهر بودند.

از يک آدمى که علاقه به شکم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اينها دارد اين کارها نمى آيد، طبع قضيه اين است که نتواند.

زندگى شيخ انصارى را همه شنيده يعنى بسيارى شنيده اند چه وضعى داشته است در زهد.

اگر نبود آن وضع، نمى توانست آن شاگردهاى بزرگى را تربيت کند و نمى توانست آن کتابهاى ارزنده را تحويل جامعه بدهد.

تنافى خوى کاخنشينى با فرهنگ اسلام ما بايد کوشش کنيم که اخلاق کاخنشينى را از اين ملت بزداييم.

اگر بخواهيد ملت شما جاويد بماند و اسلام را به آن طورى که خداى تبارک و تعالى مى خواهد، در جامعه ما تحقق پيدا کند، مردم را از آن خوى کاخنشينى به پايين بکشيد، خود کاخنشينى اين خوى را مى آورد، ممکن است که در بين آنها هم کسى پيدا بشود لکن نادر است.

توجه کنيد که اين ملتى که الان کوخنشينانش مشغول فعاليت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه ها و پشت جبهه ها، اين کوخنشينان را زحمت بکشيد که به همين حال خوى کوخنشينى و خوى اينکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه داريد تا بتوانيد ادامه بدهيد زندگى صحيح اسلامى را.

آن خوى کاخنشينى مضر است، خودش مضر نيست، خويش مضر است، لکن خود او، اين خوى را دنبال دارد.

کسى که تمام توجهش به دامدارى است او نمى تواند آدم بشود.

کسى که تمام توجهش به باغدارى است اين نمى تواند يک انسان مفيد واقع بشود.

آنهايى که دامداريشان مفيد است براى جامعه ، آنها توجه به دامدارى ندارند.

آنهايى که دامداريشان براى حفظ جامعه است آنها جزء همان کوخنشينانند.

و آنهايى که باغداريشان براى حفظ جامعه است آنها هم اينطور، لکن وقتى خوى زمينخوارى و باغدارى و کاخنشينى در بين مردم باشد، اين اسباب اين مى شود که انحطاط اخلاقى پيدا بشود.

اکثر اين خويهاى فاسد از طبقه مرفه به مردم ديگر صادر شده است.

و شما امروز در جامعه خودتان وقتى ملاحظه بکنيد، در جامعه اهل علم و

- عرض مى کنم که

- مدرسه نشينها، اينها که زحمت مى کشند و کار براى اين جمهورى اسلامى مى کنند، اينها همين کوخنشينهايند.

حجره هاى مدرسه را بروند ببينند که چى است وضعش و فعاليتشان چيست.

منزل علماى اسلام را بروند ببينند چى است وضعش و کارشان چى است.

منزل مدرسين جامعه هاى ما را بروند ملاحظه کنند ببينند که منازلشان چى هست و کارشان چى است.

و ما بحمداللّه امروز همه دست اندر کارهايمان کاخنشين نيستند.

دولت ما يک دولت کاخنشين نيست.

آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پيدا کرد، آن روز است که بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم.

آن روزى که رئيس جمهور ما خداى نخواسته ، از آن خوى کوخنشينى بيرون برود و به کاخنشينى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند پيدا مى شود.

آن روزى که مجلسيان خوى کاخنشينى پيدا کنند خداى نخواسته ، و از اين خوى ارزنده کوخنشينى بيرون بروند، آن روز است که ما براى اين کشور بايد فاتحه بخوانيم.

ما در طول مشروطيت از اين کاخنشينها خيلى صدمه خورديم.

مجلسهاى ما مملو از کاخنشين بود و در بينشان معدودى بودند که از آن کوخنشينها بودند، و همين معدودى که از کوخنشينها بودند از خيلى از انحرافات جلو مى گرفتند و سعى مى کردند براى جلوگيرى.

آن روزى که توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنيا خداى نخواسته در آنها تاثير بکند، آن روز است که بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم.

توجه به معنويات منشا حفظ نظام اسلامى مادامى که اين ملت، اين حالى که الان دارند که توجه به معنويات تا يک حدودى، و اين جوانهاى ما توجه به معنويات دارند و اين تحول عظيم پيدا شده است در آنها که شهادت را با جان و دل مى خرند، مادامى که اين محفوظ است، اين جمهورى اسلامى محفوظ است و هيچ کسى نمى تواند به او تعدى کند.

آن روزى که زرق و برق دنيا پيدا بشود و شيطان در بين ما راه پيدا کند و راهنماى ما شيطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها مى توانند در ما تاثير کنند و کشور ما را به تباهى بکشند.

هميشه اين کشور به واسطه اين کاخنشينها تباهى داشته است.

اين سلاطين جور که همه کاخنشين تقريبا بودند، اينها به فکر مردم نمى توانستند باشند، احساس نمى توانستند بکنند فقر يعنى چه ، احساس نمى توانستند بکنند بيخانمانى يعنى چه ، اينها اصلا احساس اين را نمى توانستند بکنند.

وقتى کسى احساس نکند که فقر معنايش چى است، گرسنگى معنايش چى است، اين نمى تواند به فکر گشنه ها و به فکر مستمندان باشد.

لکن آنهايى که در بين همين جامعه بزرگ شده اند و احساس کردند فقر چى است، ديدند، چشيدند فقر را، احساس مى کردند، ملموسشان بوده است که فقر يعنى چه ، اينها مى توانند به حال فقرا برسند.

کوشش کنيم که اين وضعيت در همه ما محفوظ باشد.

در مجلس ما، در ارگانهاى دولتى ما، در مجاهدين ما، در ارتش ما، در قواى مسلحه ، در قواى قضائيه بايد اين معنويت محفوظ بماند، توجه به خدا محفوظ بماند.

توجه به خداست که يک نفر را از آن صحراى گرم عربستان و از آن مرکز همه جهالتها منبعث مى کند و يک همچو بساط عادى و يک همچو انسانهايى را تربيت مى کند و يک همچو ملتى را ايجاد مى کند.

از شاهنشاهى اين چيزها نمى آيد.

شبان(6) است که مى تواند راه بيفتد و در مقابل فرعون بايستد.

از يک نفر نظير خود فرعون اين کار نمى آيد.

ما بايد آدم تربيت کنيم، نه شکمباره .

اسلام مى خواهد انسان درست کند.

اسلام مى خواهد که استقلال محفوظ باشد و استقلال با توجه به دنيا ممکن نيست حاصل بشود.

اينهايى که الان هم براى ملتهاى خودشان آن طور تباهى ايجاد مى کنند اينهايى اند که در کاخ نشسته اند و نمى دانند گرسنگى يعنى چه ، فقط توجه به منافع خودشان دارند و مى بينند که امريکا منافع خودشان را حفظ مى کند، منافع خودش را حفظ مى کند ومنافع اينها هم تا آن حدودى که اينها محفوظ باشند براى خودش، حفظ مى کند.

يک همچو اشخاصى نمى توانند به فکر ملت و استقلال ملت باشند.

اينهايى که همه توجهشان به اين است که کاخها براى خودشان درست کنند، حتى براى حيوانات خودشان، براى سگهاى خودشان کاخ درست مى کنند.

اينها نمى توانند به فکر مردم و آن گرسنه هايى باشند که در کشورهاى خودشان هست، و لهذا مى بينيم که نفت همين مردم بيچاره را مى برند به جيب امريکا مى ريزند و ملتشان آن طور گرسنه و پابرهنه هستند.

اينها احساس ديگر ندارند، اينها احساس انسانى از دستشان رفته .

اين توجه به زرق و برق دنيا انسان را از آن احساس انسانى اش مى برد، يک حيوان است در بين مردم راه مى رود.

کوشش کنيد معنويت را تقويت کنيد در بين اين ملت.

با معنويت است که شما مى توانيد استقلال خودتان را حفظ کنيد و آزادى خودتان را حفظ کنيد و به مراتب کمال برسيد.

وظيفه حوزه هاى علميه در تربيت قضات و اما گرفتاريهايى که ما الان داريم و بايد دنبالش برويم يکى مسئله قضاوت است.

اين را من سابق هم عرض کردم و ديروز يک نفر از شوراى قضايى آمد پيش من و گفت ما امروز در عين حالى که بسيار کار کرديم و بسيار خوب شده است اوضاع قضا، معذلک کمبود داريم از حيث قاضى.

ايشان گفتند که ما الان 120 نفر قاضى معمم لازم داريم، روحانى لازم داريم.

و من قبلا هم عرض کرده بودم که ما دست احتياج را به اين حوزه ها دراز مى کنيم، حوزه هاى بزرگ مثل حوزه قم

- قم خيلى کار کرده است در اين امر

- مثل حوزه اصفهان، مثل حوزه مشهد، آذربايجان.

آقا! مسئله قضا يک چيزى است که به عهده شماست، مسئله قضا يک مسئله اى است که به عهده اهل علم است، اينها مسئول هستند پيش خدا و نمى شود که انسان بنشيند نگاه کند و قضاوت به وضعى باشد که نتوانند، شوراى قضايى نتواند در هر جا يک قاضى متوسط بفرستد.

البته آن قضايى که اسلام فرموده است و آن شرايطى که اسلام فرموده است بايد بتدريج دنبالش برويم.

بايد حوزه ها دنبال اين مطلب بروند که قاضى به آن نحوى که شارع مقدس مقرر فرموده است پيدا بکنند.

لکن امروز که ما دستمان از آن مرتبه بالا کوتاه است نبايد بنشينيم تا اينکه قضاوت به حال سابق باقى بماند.

بايد ما کوشش کنيم و آن قدرى که مى توانيم حوزه ها بايد کوشش کنند و افرادى که الان در حوزه ها هست و صلاحيت دارند از براى اين کار و در حوزه ها هم مدرس مثلا نيستند، مشغول کارهاى تدريسى و امور اين طورى نيستند اينها، خوب اشخاص زيادى هستند که مى توانند بروند، از حوزه اصفهان مى تواند يک عده کثيرى را، از مشهد مى شود، از تبريز مى شود، از اينجاها مى شود، از حتى دهات هم ما داريم افرادى را، که اين کارى است که بايد انجام بگيرد.

ما هى بنشينيم که کى براى ما انجام بدهد، کى قوه قضائيه را اداره کند، غير از حوزه هاى علميه ، کى قدرت اين مطلب را دارد? البته ، هم بايد به فکر آتيه باشند و درست کردن يک قاضيهاى صالح بزرگ، و هم الان که ما گرفتار هستيم و بخواهيم معطل بماند قضا، بخواهد معطل بماند اصلش رسيدگى به گرفتاريهاى مردم، امروز با اجازه فقها، خوب، يک عده اى بايد متصدى اين امر بشوند که مى دانند به طور

- فرض کنيد

- تقليدى هم حتى کار را انجام بدهند و اين يک تکليفى است از براى همه ما.

و يکى هم خود قوه قضائيه ، قوه قضائيه بايد توجه بکند که سر و کارش با جان و مال مردم است، نواميس مردم، سر و کار اين با آنهاست و بايد افراد صالح در آنجا باشند، سالم باشند و توجه بکنند که خطاى قاضى بزرگ است، عمدش مصيبتبار است، خطايش هم بزرگ است، بايد خيلى در اين معنا توجه کنند.

و آن چيزى که من عرض کردم در آن اعلاميه اى که دادم، راجع به اين اعلاميه 8 ماده اى، البته دنبال کردند، تعقيب کردند لکن تعقيب بيشتر لازم است، بايد با قدرت و قوه دنبال اين بروند که نابسامانيهاى اين کشور رفع بشود.

غافل نبودن از شکر خداوند در نعمتها حالا اگر يک کلمه من وقتى مى گويم بايد بشود، الان، شب وقتى که باز مى کنيم راديو فلان و فلان را، مى گويد که معلوم مى شود اصلش در ايران به هم خورده همه اوضاع، براى اينکه فلانى گفته است که بايد چه بشود.

اگر در قرآن گفت که مردم تقوا داشته باشيد، معلوم مى شود در اسلام اصلا تقوا نيست?! قرآن گفته تقوا پيدا کنيد.

خوب، ارشاد مردم ولو اينکه خوب باشند، يک امر راجح است.

خداى تبارک و تعالى پيغمبر را نصيحت مى کند، امر به تقوا مى کند، حالا اگر راديوى فلان بگويد که خوب، خدا به پيغمبر گفته است که يا ايها النبى اتق اللّه(7) پس معلوم مى شود تقوا نداشته ?! نخير.

من الان يکى از نعمتهاى بزرگى که مى خواستم عرض بکنم اين وضعى است که ما الان در ايران داريم.

ما نمى توانيم از عهده اين شکر بربياييم که ما در همه بلاد الان، هم ائمه جمعه مان، هم مردم، همه توجه دارند به اسلام، هم همه ائمه جماعات، زن و مرد، مردم توجه دارند.

شما اين نماز جمعه هايى که در ايران، سرتاسر ايران بپا مى شود ملاحظه مى کنيد که در حال سرما با آن وضع سرما، در رطوبت، در يخبندى وارد مى شوند، در آن گرماى تابستان هم در بلاد گرم وارد مى شوند، در اين بلاد جنگزده مثل آبادان که هر روز مورد تجاوز جنايتکاران است باز هم نماز جمعه بپا مى شود و مردم در نماز جمعه حاضر مى شوند.

اين چى است? اين چه چيزى است که براى ما حاصل شده ? اين را کى کرده غير از خداى تبارک و تعالى? اين نعمتهايى است که خدا به ما داده .

ما بحمداللّه الان يک مجلسى داريم، که ان شاء اللّه بهتر خواهد شد، لکن مجلسى داريم که خواست اسلام را دارد ايجاد مى کند.

وقتى که ملاحظه مجلس را مى کنيم، ملاحظه شوراى نگهبان را مى کنيم، ملاحظه دولت را مى کنيم، ملاحظه قوه قضائيه را مى کنيم، وقتى همه اين را ما ملاحظه مى کنيم اينها مورد تشکر است که يک دسته اى از همين مردم، نه آن بالانشينها و کاخنشينها، از همين مردم متعارف خودمان، متصدى شدند و دارند زحمت مى کشند براى اين ملت.

اين ملت را هم تشکر از او مى کنيم که دارد با کمال قدرت پشتيبانى مى کند.

ملت بايد از اين دولت تشکر کند و قدردانى کند و دولت هم بايد خدمتگزار اين ملت باشد و از او تشکر کند.

ملت بايد از اين قواى مسلح، اين جوانها که دارند جان خودشان را براى حفظ نواميس شما فدا مى کنند، دارند صحت خودشان را از دست مى دهند و دارند زحمت مى کشند براى حفظ شما، بايد قدردانى بکنند و مى کنند.

ما از شکر خدا نبايد غافل باشيم که يک همچو وضعى الان ما داريم، وقتى مى رويم جبهه ها مى بينيم که جبهه ها جوانها آن طور مشغول فعاليت هستند و مشغول جانبازى هستند.

وقتى مى رويم در بيمارستانها، اين بيمارها آن طور، اين عليلها، اينهايى که در جنگ معلول شدند، اينهايى که زخمى شدند، آن طور روحيه اسلامى دارند.

ژاندارمرى آن وقت چى بود، حالا چى هست? ارتش آن وقت چى بود، حالا چى هست? ستاد ارتش آن وقت کيها بودند، حالا کى هست? همه چيز بحمداللّه عوض شده است.

ما بايد شکر خدا را بکنيم و اين را حفظش کنيد، حفظش به اين است که با هم باشيم.

آقا، همه دنيا مخالف ماست، ما خودمان بايد با هم باشيم، هستيم با هم، حالا شب نگويند که معلوم شد همه شان به هم ريختند، لکن تذکر هميشه لازم است.

بيان مباحث اخلاقى و تکرار آنها انسان، يکى از نکاتى که در قرآن مکرر هست يا مکررات، براى اينکه ، قرآن يک آدمسازى مى خواهد بکند.

قرآن تاريخ نيست، اگر تاريخ بود، در تاريخ، کتاب تاريخ، يک قصه را نوشت، ثانيا اگر بنويسند زيادى نوشته اند، اما کتاب اخلاق بايد مکرر باشد.

کسانى که اخلاق مى خواهند براى مردم بگويند، بايد بگويند، بگويند، بگويند تا توى مغزشان بکنند، با يک دفعه گفتن درست نمى شود.

يکى از نکات بزرگى که قرآن کريم، مکررات را مى بينيد دارد، اينها مکررات نيست، سبک انسانسازى اين جورى است، هر صفحه را باز مى کنى دعوت به تقوا، دعوت به خوبى ، دعوت به چى، آن صفحه هم باز مى کنى، قصه موسى را چندين مرتبه ذکر مى کند، قصه ابراهيم را چندين مرتبه ذکر مى کند، قصه نمى خواهد بگويد که ، يک دفعه وقتى گفت، خوب، بس است.

اينهايى که قرآن را نمى شناسند، اين خارجيها که نمى فهمند قرآن چى است، مى گويند خوب بود باب باب باشد، هر بابى يک کلمه اى باشد ديگر.

قرآن آمده آدم درست کند، آدم درست کردن به يک دفعه گفتن نمى شود.

معلم اخلاق با يک دفعه بگويد و تمام کند برود نمى شود، بايد در يک مجلس هم ده مرتبه يک مطلب را هى بگويد، بگويد، بگويد تا در دلها بنشيند.

ما بايد دائما به هم سفارش کنيم.

حوزه هاى علميه به دولت و به ملت و به اينها بايد سفارش کنند، دعوت به تقوا کنند، دعوت کنند به وحدت، دعوت کنند به تقوا.

مردم، هر کس با هم مى نشيند اين دعوت را بکنند، اهل منبر که مى کنند و بايد زيادتر بکنند.

مجلس بايد در بين صحبتهايشان مردم را بسازند.

جنگ مجلس، مثل جنگ دو فقيه مى ماند، نه اين است که اينها اختلاف دارند.

خوب، فقها با هم اختلاف دارند از صدر اسلام تا حالا، اگر اين نظرها تصادم با هم نمى کرد فقه ما به اين قوت نبود، نظرها بايد تصادم کنند، دعوا شود بايد سر آن.

بعضى حوزه هايى که ما ادراک کرديم دعوا بود، استاد يک چيزى را مى گفت، شاگرد مى ايستاد در مقابلش مى گفت، او مى گفت، اين مى گفت، او مى گفت تا يک مطلب تا ديگران استفاده مى کردند از آن، در مجلس هم بايد اين جور باشد.

مخاصمه در کار نيست مباحثه علمى است، مباحثه اخلاقى است، بايد اخلاق به مردم ياد بدهند، دعوا نبايد باشد در آن.

اتحاد و پشتيبانى ملت در گرو خدمت مسئولين و همين طور مادامى که ما منسجم هستيم با هم، دستهايمان تو هم است و دعاى وحدت مى خوانيم، هستيم.

آن روزى ما از بين خواهيم رفت که اين دستها از بين هم بيرون برود، اين به او بد بگويد، او به او بد بگويد، او اشکال به او کند، او اشکال به او بکند، آن روز است.

و ما بحمداللّه الان يک ملتى داريم که دستشان در دست هم است و کسى نمى تواند به اين ملت آسيب بزند.

اين پشتيبانى از هم و اين کمک کردن، حوزه ها به دولت، به قوه قضائيه ، به مجلس کمک کنند، مجلس به آنها کمک کند، دولت به همه کمک کنند، مردم به هم کمک کنند.

اين بارى که الان به دوش دولت هست نمى تواند تنهايى اين بار را بردارد.

اين يک مسئله واضحى است، اگر پشتيبانى اين ملت نباشد، اگر پشتيبانى همه قشرها نباشند همه به هم مى خورد و هيچ کارى نمى شود کرد.

اينکه تا الان شما پيروز شديد براى اين است که پشتيبان شما خود ملت هست.

و خداى تبارک و تعالى اين ملت را بعث کرده است به اينکه پشتيبان شما باشد.

وقتى شما خوب کار کنيد براى ملت، آنها هم پشتيباناند.

وقتى دولت خوب کار کند براى ملت، پشتباناند.

وقتى مجلس خوب کار کند براى مردم، پشتيبان هستند.

مردم بايد پشتيبان ملت و پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند، پشتيبان قوه قضايى باشند و همه به هم خدمت کنند.

همه حسن نيت داشته باشند براى خدمت کردن به هم، و بدانند اين خدمت عبادتى است که کمتر عبادت به اين بزرگى هست.

امروز براى حفظ اسلام بايد ما از همه چيزهايى که در ذهنهايمان هست و کدورتهايى که فرض کنيد يک وقتى داريم، دست برداريم، براى خدا با هم باشيم.

اگر اين طور شد شما حفظ خواهيد شد و اسلام را خواهيد صادر کرد به همه دنيا.

و من به شما عرض کنم که اگر خداى نخواسته ، خداى نخواسته اسلام در ايران سيلى بخورد، بدانيد که در همه دنيا سيلى خواهد خورد، و بدانيد که به اين زودى ديگر نمى تواند سرش را بلند کند.

اين الان يک تکليف بسيار بزرگى است که از همه تکاليف بالاتر است، حفظ اسلام در ايران.

و حفظ اسلام در ايران به وحدت شماهاست، وحدت روحانى و مردم، مردم و روحانى، ارتشى و ژاندارمرى و قواى مسلح با دولت، همه اينها با هم، همه وقتى دست به هم داديم و همه شديم يد واحدة على من سواه (8) همان طورى که فرمودند که اينها دست واحد هستند بر سوايشان، اگر دست واحد شديم براى من سواه هيچ کس نمى تواند به ما ضررى بزند.

آن روز به ما ضرر مى خورد که خلل در وحدت ما پيدا بشود.

هيچ کس نمى تواند در اين کشور کودتا کند، با وضع فعلى هيچ کس نمى تواند.

آن روزى که اختلاف پيدا شد بينتان، آن روز بدانيد که آن شياطينى که نشستند آنجا و نگاه مى کنند، آن شياطين يک کودتاچى درست مى کنند، مى تراشند، اختلاف اين کار را درست مى کند.

و ما اميدواريم که اين وحدت محفوظ باشد و اين سال جديدى که آمده است، وحدت ما زيادتر از آن وقتى که بوده است باشد.

و به برکت اين وحدت، ما هم معنوياتمان را درست کنيم و هم مادياتمان را و هم فکرى براى اين مستمندان، فکرى براى اين بيخانمانها، فکرى براى اينها بکنيم.

اهتمام به امر فقرا و محرومين و من اميدوارم که کسانى که تمکن دارند، کسانى که خانه هاى زيادى دارند، کسانى که چيزهاى زياد دارند گمان نکنند سعادتشان به اين زياديهاست.

يک نفر آدمى که کم دارد ولى به اندازه معاش دارد، اين آدم لذت زندگى را، همين زندگى مادى را، لذتش را بيشتر از آن مى برد که صد تا کاخ دارد و هر روز و هر شب در زحمت حفظ اينهاست.

لذت زندگى را او نمى تواند بفهمد چى است.

هزاران غذا در اينجا هست

- شما گاهى وقتها شايد ديده باشيد در اين چيزهايى که نمايش دادند، مثلا در فيلمها هست

- اين قدر غذا هست ميل نمى کند که دست دراز کند، نه اينکه نمى خواهد، اصلا ميل ندارد، نه اينکه مى خواهد حالا خودنمايى کند که من کم مى خورم، نمى تواند.

يک درويش وقتى که يک نان پيدا مى کند و مى خورد لذتش از آن آدمى که صد تا کاخ دارد و نمى تواند استفاده بکند بيشتر است.

لذت به دارايى نيست، لذت يک مطلبى است که انسان در خودش بايد پيدا بشود و او نمى شود الا اينکه توجه به خدا داشته باشد و مطمئن به خدا باشد.

آن کسى که تزلزل دارد در زندگى، شما خيال مى کنيد که حالا رئيس جمهور امريکا يا رئيس شوروى خيلى در رفاه هستند? تزلزلى که در دل آنها هست در هيچ کى نيست، در هيچ فردى نيست، هر يکى آنها مى خواهند ديگرى را بخورند.

نمى دانم شنيديد اين را? من شنيدم که گرگها وقتى که مى خواهند بخوابند

- جمعيت هستند و مى خواهند بخوابند

- رو به هم مى خوابند، يعنى يک دايره مى شود، هيچ کدام پشت به هم نمى کنند براى اينکه اگر پشت بکنند مى ترسند آن يکى بخوردش.

اين ابرقدرتها اين طورى هستند.

الان آن قدرى که امريکا در فکر اين است که شوروى را به هم بزند وضعش را، آن هم در فکر اين است که اين را به هم بزند و همه سر اين سلاحهاى هسته اى دعوا دارند.

اينها تزلزل خاطرشان اين قدر زياد است، اينقدر از هم مى ترسند، اين از او مى ترسد، او از او مى ترسد.

بايد ما فکر باشيم که خودمان را در بين اين تلاطمى که در دنيا هست حفظ کنيم و حفظ به اين است که به اسلام گرايش پيدا کنيم و به احکام اسلام گرايش پيدا کنيم و به حال اين مردم فقير برسيم و به حال اين اشخاصى که زحمت دارند براى اين ملت مى کشند، به حال اينها دولت برسد، مردم برسند.

و من به اينهايى که داراى املاک زياد هستند و داراى ثروت زياد هستند، به اينها عرض مى کنم که يک قدرى به حال اين فقرا برسيد، اينها را از خانه هايى که فرض کنيد حالا نشستند شما دو هزار تومان مى گيريد مى گوييد من سه هزار تومان مى خواهم، خوب يک قدرى کم مصرف بکنيد اينها هم زندگى داشته باشند.

هى دنبال اين نباشيد که يک زورى تو کار بيايد.

ما اميدواريم که احتياج به اين حرفها نداشته باشد و خود مردم داوطلب، اين کار را حل کنند و اين مستمندها را به يک زندگى، آنها بيچاره ها قانع هستند به يک زندگى متوسط، به يک زندگى که بتوانند اعاشه خودشان را بکنند، بتوانند يک سايه سرى داشته باشند.

خداوند همه شما را انشاءاللّه موفق کند، و اين سال را به مسلمين و به همه شماها و به همه ملتهاى دربند و ملت عزيز خودمان اين سال را مبارک فرمايد.

والسلام عليکم و رحمة اللّه

1- رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوى.

2- حضرت قائم آل محمد، مهدى موعود (عج).

3- محمدبن حسن طوسى، از بزرگترين فقهاى شيعه که به شيخالطائفه مشهور است و در نيمه اول قرن پنجم هجرى در نجف درگذشته است.

4- محمدحسن نجفى، از بزرگترين فقهاى شيعه در قرن 13 هجرى که به نام کتاب فقهى خود جواهر الکلام به صاحب جواهر مشهور شده ، وى به سال 1267 ه .

ق .

در نجف درگذشته است.

5- مرتضى انصارى معروف به شيخ اعظم از فقهاى عظيمالشان شيعه که دو تاليف فقهى و اصولى وى هنوز در حوزه هاى علميه تدريس مى شود.

وى اشتهارى خاص به زهد نيز داشته و در سال 1282 ه .

ق .

در نجف درگذشته است.

6- حضرت موسى کليم اللّه (ع).

7- سوره احزاب، آيه 1: اى پيامبر، از خدا بترس و پرهيزگار باش.

/ 206