سخنرانى - صحیفه امام جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 17

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 10 بهمن 1361 / 15 ربيع الثانى 1403

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:

پيشگامى بازار در نهضتهاى اسلامى و لزوم حمايت بازار از دولت در قضيه جنگ

بسم اللّه الرحمن الرحيمحضار: نمايندگان اصناف و بازاريان تهران و سراسر کشور بازاريان، اقشار متعهد به اسلام متشکرم از اينکه امروز مواجه هستم با قشر متعهد اسلامى نمايندگان سراسر کشور از اصناف و بازرگانان.

و من امروز بايد يک مقدار راجع به بازار صحبت کنم، يک مقدار هم راجع به دولت.

آنکه راجع به بازار است، همه مى دانيم، مى دانيد که بازار يکى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام و در هر غائله اى که براى اسلام پيش آمده است، اين بازار است که پيشقدم است.

در قضيه تنباکو و حکم مرحوم ميرزاى شيرازى(1)

- اعلى اللّه مقامه

- اين بازار بود که همراهى کرد و منتهى به قيام شد.

بعضى از بازرگانان اصفهان، از قرارى که نقل شده است، يکى از بازرگانهاى معتبر بوده است، تمام تنباکوهايى که داشته است و آن وقت تاجر تنباکو هم گفته مى شود بوده است، پس از حکم ميرزا، آورد در ميدان شاه و آتش زد، و مشابه او بازارهاى ديگر در تاييد حکم ميرزا در آن وقت قيام کردند، حتى شهيد هم دادند.

و پس از آن، در طول مشروطيت و استبداد به صورت مشروطيت، باز در هر زمينه ، اين بازار است که پيشقدم است و همراه با ساير قشرهاى ملت از کارگران و کشاورزان و امثال اينها، مجاهده کرده است و مشکلات را تحمل کرده است و در پيشبرد مقاصد اسلام آنچه که توان داشته است، عمل کرده است.

و در اين پنجاه سال سياه که تاريخ ايران را سياه کرد، سياهتر از رژيمهاى سابق کرد، فشار بر بازار بسيار بود و بيشتر بود و از بازار، آنها خيلى وحشت داشتند و لهذا يک وقت هم بناى بر اين گذاشتند که اين سقفها را خراب کنند، از زير اين سقفها خوف داشتند، لکن موفق نشدند.

و در اين نهضت، بازار يک حظ وافر در امور داشت از تعطيليهايى که کرد، از اعتصاباتى که کرد، البته ساير قشرها هم سهيم بودند، لکن بازار هم يک قشر عظيم سهيم در اين امر بود.

و در اين جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت کرد.

و الان هم باز، بازار است که خدمت مى کند و از اسلام عزيز و از جمهورى اسلامى نگهدارى مى کند.

ميرزا، يک آقاى مرجع بود در يک دهى از عراق، او نمى توانست که خودش يا طلبه هايى که آنجا دارند بسيج کنند براى مقابله با آن سلطنت استبدادى.

او حکمى فرمود، علماى بلاد هم نمى توانستند خودشان راه بيفتند و اين استبداد سياه را بشکنند.

اين بازار و ملت بود که پشتيبانى از مراجع خودشان مى کردند، از علماى خودشان مى کردند و آنهايى که به راه استبداد مى رفتند، آنها را به زمين مى زدند.

و در همين نهضت و در همين قضايايى که همه شاهد بوديد و شاهد بوديم، باز، بازار است که تعطيلات طولانى کرد و با تعطيلات طولانى و تظاهرات و اعتصابات و چيزهاى ديگر از اين نهضت پشتيبانى کرد.

البته ساير قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تاييد کند.

اين بازار است که از اول، پشتوانه احکام اسلام بوده است و حالا هم هست و ان شاء اللّه بعدها هم خواهد بود.

و اميدوارم که دولت توجه عميق خاص بکند به بازار و آنچه که از دست او برمى آيد به اين قشر متعهد خدمت بکند.

متصديان امور، متعهدان به اسلام و خادمان به ملت آن چيزى که مربوط به دولت است، بايد من عرض کنم، و شما هم مى دانيد و شايد بعضيها کمتر بدانند، بعضيها بيشتر.

آن شناختى که من از اين متصديان امور دارم که بعضى از آنها سالهاى طولانى با آنها بوده ام و از نزديک ملاقاتشان مى کرده ام، و بعضى ديگر هم که در طول اين خدمتى که مشغول بودند با آنها آشنا شدم.

ما يکى از اينها را، البته به طور اجمال که مزاحم شما نشوم، به شما عرض مى کنم.

شما اگر گمان بکنيد که در تمام دنيا، رئيسجمهورها و سلاطين و امثال اينها، يک نفر را مثل آقاى خامنه اى پيدا بکنيد که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر اين باشد که به اين ملت خدمت کند، پيدا نمى کنيد.

ايشان را من سالهاى طولانى مى شناسم، و در آن زمانى که اول نهضت بود ايشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پيامها تشريف مى بردند، و بعد از اين هم که اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست.

يک نعمت خدا به ما، اين است که داده .

مجلسمان را شما ملاحظه کنيد، بسيارى از آنها را من از نزديک مى شناسم، يعنى سابقه طولانى دارند، مثل رئيس مجلس(2) و بسيارى از آقايان ديگر، و آنها را با تعهد و تعهد به اسلام و خدمتگزارى و هرچه توان دارند، آنها را مى شناسم.

و در اين طول مدتى که مجلس برپاست مى دانم که همه اينها خدمتگزارند، در بين آنها من نمى توانم يکى را پيدا کنم که بتوانم بگويم که اين، تعهد به اسلام ندارد.

البته اختلاف سليقه ، اختلاف ديد، اختلاف اجتهاد در هر قشرى هست، در علما هم هست، در مجتهدين هم هست، در شما آقايان هم هست که اختلاف سليقه داريد، اختلاف ديد داريد، لکن همه مشترکاند در اينکه خدمتگزارند و همه مى خواهند خدمتگزار باشند.

و در بين آنها من حتى يک نفر را نمى توانم بگويم که اين يک نفر به اسلام خيلى علاقه ندارد، همه شان علاقه مندند با اختلاف سليقه اى که دارند و شوراى نگهبان، اين فقهايى که در آنجا هستند تمامشان را من از نزديک سالهاى طولانى مى شناسم، که بايد بگويم اينها را من بزرگ کرده ام، آنها هم که حالشان معلوم است.

و اما دولت، آنها را هم بعضى از آنها که سالهاى طولانى من با آنها آشنا بودم، بعضى از وزرا و بعضى از آنها را در اين مدتى که متصدى خدمت بودند، با آنها آشنا شدم و آنها را شناختم، اينها هم همه شان مى خواهند خدمت بکنند.

شما گمان نکنيد که در بين آنها، يکى پيدا بشود که نخواهد خدمت بکند.

و آنچه که توان دارند اينها، هم توان خودشان را انجام مى دهند و آن قدر که قدرت دارند عمل مى کنند.

قوه قضائيه هم که معلوم است اشخاصش، من از اول آشنا بودم به بسياريشان و الان هم اشخاص معتبرى در آنجا هستند، متعهدى هستند، ولکن من تفصيل ديگر نمى خواهم بدهم.

قضيه جنگ، گرفتارى مهم دولت من مى خواهم حالا به شما آقايان گرفتارى، بعض گرفتاريهاى اينها را، نه همه را، بعض گرفتاريهايى که دولت الان با آن مواجه هست عرض کنم تا ببينيد که با اين گرفتاريها الان هم بسيارى از کارها را انجام داده اند، و در سرتاسر کشور خدمتهايى کرده اند که در اين پنجاه سال نشده است.

اين آيا سزاوار اين نيست که ما تقدير کنيم از آنها و تشکر? يک قضيه الان قضيه جنگ است.

شما شايد بعضيتان بدانند که جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات مى خواهد، چقدر مخارج روزانه است براى جنگ.

نفس جنگ امروز در هر روز بيشتر از چند صد ميليون خرج دارد.

پهلوى اين بگذاريد آن خرابيهايى که در جنگ به ما وارد شده است و آن جناياتى که رژيم بعث بر اين ملت ضعيف کرده است.

دنبال آن جنايات، آواره هايى که جنگى هستند، و بالغ بر بيشتر از يک ميليون، دو ميليون هست

- که حالا من عددش را خيلى نمى دانم

- آنها هم يک چيزى هست که دولت بايد درست کند کارشان را.

پهلوى اين بگذاريد آوارگانى که از عراق، از ايرانيهايى که سابق در عراق بودند و زندگى در عراق مى کردند، بيرون کردند و دولت متکفل امور آنهاست، آواره هايى که از افغانستان الان در ايران هستند و مشکلات زيادى دارند آنها هم.

اين خرابيهايى که بخواهند ترميم بکنند

- البته ملت خيلى کمک مى کند در همه اين امور لکن اين طور نيست که کمک ملت کافى باشد، اين مقدار از کمک که کردند

- دولت هست که متکفل اين امور هست و مسئول اين امور هست، هر روز مواجه با يک مشکلات عظيم است.

مى خواهد که کاميون براى جنگ بفرستد راجع به خواربار که بايد از اينجا به آنجا ببرند گرفتار است، بخواهد خواربار را بفرستد راجع به جنگ گرفتار است، مع ذلک با تمام قوا جنگ را مقدم مى دارد.

الان گرفتارى دولت به قدرى است که اين بودجه هايى که ملاحظه مى کنيد اينها نمى تواند کار دولت را درست کند، اين ملت است که بايد درست کند.

لزوم پشتيبانى همه اقشار در قضيه جنگ حالا من عرض مى کنم به شما، ما فرض مى کنيم که حضرت امير

- سلام اللّه عليه

- امروز در ايران بود و رئيس دولت بود و ملاحظه مى کرد که يک جمعيتى، صدام و آنهايى که با او موافقند، يعنى همه دولتهاى دنيا به استثناى بعضى، اين هجوم کرده است به ايران و خرابى کرده است و نفوس مردم را تلف کرده است و آواره کرده است و غارت کرده است و خرابى .

حضرت ببينند که الان اسلام و ملت اسلام و اعراض و نفوس ملت اسلام در خطر اين است که اين ياجوج و ماجوج بريزد به ايران و همان کارى را که در اهواز کرد و خرمشهر کرد در تهران بکند و در مشهد بکند و در اصفهان.

اگر حضرت احساس اين معنا را کرد، چه مى کرد? مى نشست موعظه مى کرد? مى گفت که خودم تنها درست مى کنم? پول نداشت، کافى نبود، ماليات تنها کافى نبود، چه بکند? حضرت آن وقت حکم مى کرد به اينکه مردم به حسب توانشان، مستضعفين، طايفه کم درآمد، اينها کنار و طايفه هايى که پردرآمدند، صد ميليون مثلا اينها هرسال درمى آورند و بيشتر و خصوصا آنهايى که کارى به کار اين مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان اين جور نيستند، نوع تجار اين جور نيستند، نوع کسبه اين طور نيستند، اما در بينشان خوب اشخاصى هست، شما هم مى شناسيد که يک معامله چند صد ميليونى مى کند و در آن معامله هم بيشتر از صد ميليون نفع مى برد و حساب و کتابى هم در کارش نيست.

اميرالمومنين با اين کشورى که در معرض خطر است چه مى کرد? همه افراد را مى فرستاد جنگ.

با فشار، اموال اشخاصى که ثروتمند بودند و اينها را مى گرفت و مى فرستاد و اگر نمى رسيد عباى خودش را مى داد، عباى من را هم مى داد، کلاه شما را هم مى داد براى حفظ کشور اسلام، براى حفظ نواميس خود اين مردم.

شما مى دانيد که اگر خداى نخواسته صدام يک وقت دستش به تهران برسد چه خواهد کرد? براى شما اموال مى گذارد? براى شما اعراض(3) مى گذارد? براى شما نفوس مى گذارد? مى دانيد چه خواهد کرد? مى دانيد که خطر دارد الان? خطر، صدام قابل آدم نيست، اما صدام و آنهايى که پشتوانه او هستند، دولتهايى که پشتوانه او هستند، آنهايى که کمک مى کنند به آنها، قدرتهاى بزرگى که اسلحه مى دهند، قدرتهاى بعد از او که آدم مى فرستند، تجهيزات مى فرستند و افراد مى فرستند، خوب، يک همچو خطرى الان براى ايران هست.

آيا در يک همچو خطرى که ، متوجه همه است، نه متوجه يک قشرى، خطر خوزستان متوجه همه جاى ايران است، خطر خرمشهر و آبادان و

- عرض مى کنم که

- آنجاهايى را که آنها آن وقت در تصرف داشتند و آن کردند که مغول نکرده بود در طول تاريخ، اين متوجه به همه است.

انصاف است که در يک همچو وقتى احتکار بشود، اين ملت را در مضيقه بگذارند? انصاف است که در يک همچو وقتى گرانفروشى بشود که دولت به جان بيايد و نتواند درستش بکند، يا بايد کمک کرد به اين دولت? تکليف نداريم ما که کمک مى کنيم تکليف شرعى.

اين اصناف محترم، اين بازاريهاى محترم، اينها مى توانند مبارزه کنند با گرانفروشى، با اينکه اجناس را به قيمت ارزانتر بفروشند.

آن مقدار که گيرشان آمده ، اگر اجناس را به قيمت ارزان بفروشند، محتکرين کنار مى روند، نمى توانند نگه دارند، يا محتکرين را بروند خود اصناف بروند آنجا، به آنها بگويند آقا چرا اين کار را مى کنيد? خوب، در يک همچو وقتى که همه چيز ما، در معرض خطر است، ما حق داريم که بنشينيم هى گله کنيم از که اينکه مثلا فلان چيز کم است، فلان چيز زياد است? خوب نمى تواند.

مسئله بالاتر از اين معنايى است که من و شما خيال کنيم، مسئله ، مسئله امريکا است نه مسئله صدام.

مسئله فرانسه هست، مسئله شوروى است.

حمايت بازار از دولت در امر جنگ خوب، ما بايد، اين ملت ما تا حالا مقاومت کرده و خداوند ان شاء اللّه حفظشان کند، و از اين بعد هم مقاومت کرده است و مى کند و بايد هم زيادتر مقاومت کند.

شما بسياريتان يادتان هست اين جنگ دوم را، ما که داخل جنگ نبوديم، طرف جنگ نبوديم ولکن وقتى که اينها ريختند به ايران و ايران هم هيچ نتوانست کارى بکند و آن ارتش شاهنشاهى و آن حرفهايى که رضاخان مى گفت، معلوم شد همه اش پوچ بود، اينها وقتى وارد شدند، با اينکه آنها هم کارى به مردم نداشتند، همين وارد شدند، اما ديديد که ارزاق چه جور بود? ديديد که هيچ نانى پيدا نمى شد? ديديد برنج نبود? هيچ نبود، جيره بندى بود، آن هم با آن قيمت گران در بعضى اجناس.

ما امروز در جنگ هستيم آقا، شوخى نيست.

مسئله جنگ شوخى نيست، خرج جنگ شوخى نيست، مقاومت در مقابل جنگ شوخى نيست، يک لشکر را يا چندين لشکر را تجهيز کردن براى مقابله ، اينها يک امورى است که دولت گرفتارش هست و دارد خدمت مى کند.

ما اين دولتى که خدمت مى کند بايد تقديرش بکنيم، کمکش بکنيم.

چهار نفرى که توجه ندارند، يک چهار نفر ديگرى هم که منافق هستند مى آيند هى به او يک چيزى مى گويند، به آنها يک چيزى مى گويند، ناراحتى ايجاد مى کنند در مردم.

خدا مى داند که با اين جنگ و با اين وضعى که الان براى ايران هست، و آن محاصره اقتصادى که هست و آن کمکها و کارشکنيهايى که هست و آن تبليغات سوئى که بر ضد شما و بر ضد اسلام هست، مع ذلک دولت ايستاده و دارد خدمت مى کند، اين اعجاز است.

بايد ما کمکش بکنيم.

زير بغلش را بگيريم تا بتواند کار بکند.

بايد اشکالاتى که هست، من مى دانم، خود آنها هم مى دانند که اشکال زياد است، اما چه کنند اينها? خوب اشکال خيلى زياد است، اما چه بکنند? بگويند که رها، هر کس هر کار مى خواهد بکند? خوب، يک عده اى هستند که وارد مى کنند و به قيمتهاى چندين مقابل مى فروشند، يک عده اى هستند که احتکار مى کنند، يک عده هست نمى کنند خوب، اين بيچاره دولت چه بکند? جنگ را رهايش کند، مى شود? آوارگان را رها کند مى شود? مستضعفان را رها کند، مى شود? شما ببينيد در همين بساطى که الان براى ملت ما پيش آمده است و دولت هم آن قدر در مقابل اينها مقاومت کرده ، چقدر ساختمان کرده براى مردم، چقدر راهسازى کرده براى مردم.

من مکرر به اينها گفتم که آقا اين کارهايى را که مى کنيد، بياييد بگوييد، بياييد به مردم بگوييد تا توجه پيدا کنند.

خوب شما هم خيلى مى دانيد، اکثر شايد بدانند که در آنجاهايى که هيچ برايشان کار نشده بود، نه آب داشتند، نه زمين داشتند، نه راه داشتند، هيچ نداشتند، نه طبيب داشتند، الان همه اينها تا يک حدودى که قدرت داشته دولت، عمل کرده و خوب عمل کرده است.

بنابراين، ما بايد از يک همچو دولتى که نمونه است، شما خيال مى کنيد که صدام اين طورى عمل مى کند? صدام هم مبتلاى به جنگ است، همه هم به او کمک مى کنند.

اما بپرسيد از آنهايى که از عراق مى آيند ببينيد چه مى کند او، بپرسيد از اين آقايان عراقى که آمدند و فرار کردند آمدند، دارد چه مى کند با اين مردم، اين حبسهاى او و اشخاص اخيار را در حبسهايش چه مى کند.

بنابراين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه کنيم.

از آن طرف بازار را ما بايد حفظش بکنيم با تمام قوا، همه مان موظفيم.

بازار است که ما را نگه داشته ، همه را نگه داشته ، از آن طرف، بازار بايد دولت را حفظ کند.

اگر رها کند چه بکند دولت.

آقاى موسوى(4)، نخستوزير يک کاسب است، مثل شما کاسب بوده ديگر، پدرش هم الان ظاهرا کاسب است.

خوب، آن که چيزى ندارد که خودش بدهد، وزيرهاى ديگر هم همه از همين قبيلاند.

دولت خودش که چيزى ندارد.

دولت مى خواهد دفاع از جان شما، از ناموس شما، از مال شما، از حيثيت شما بکند.

خوب، ما خودمان بايد اين کار را تکفل کنيم، و آن مقدار که مى توانيم، اينهايى که سرمايه هاى کلان دارند.

اگر يک وقتى شما شنيديد که اين آقايان بعضى مى گويند تروريست اقتصادى و محتکرين را مى گويند، محتکرين را مى گويند، عامه بازار محتکر نيستند، متعهدند آنها، آنها خلاف شرع نمى کنند.

يک دسته هستند که هم نق مى زنند، هم کارى به اين کارها ندارند، هم مال مردم را احتکار مى کنند و گران مى فروشند و بازار سياه درست مى کنند، يک دسته اند اينها.

اين طور نيست که به بازار کسى جسارت کند، من تا حالا از هيچ کس نشنيدم که در بازار يک حرفى زده باشد.

خوب، اين بازارى است که بازار مسلمين است، اين بازارى است که از اول تا حالا خدمت کرده و حالا هم خدمت مى کند، بعدها هم خدمت خواهد کرد.

بنابراين، ما هم در گرفتاريهاى دولت بايد ملاحظه کنيم، هم گرفتارى مستضعفين و بيچاره ها را بايد ملاحظه بکنيم، هم گرفتارى اين آواره هايى که آمدند و الان هستند.

ما که نمى توانيم اين آواره ها را، خصوصا اين آواره هايى که از خود ما هستند، از اهواز آمدند، از

- عرض بکنيم

- خرمشهر آمدند، از اين بلادى که مورد تعدى واقع شده است آمدند، از خوزستان آمده اند، بالاخره از جاهاى ديگر هم آمده اند، و همين طور ميهمانهايى که داريم، خوب افغانى هستند، مسلمان هستند، يا فرض کنيد که عراقى هستند، يا بيچاره ها را از خانه هايشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اينجا.

خوب، بايد چه کرد با اينها? نبايد اينها را پذيرايى کرد? ما مسلمانيم، آنها هم مسلمانند.

ما بايد از آنها پذيرايى کنيم.

خدمت کنيم به آنها، و اين دولت است که دارد اين کارها را مى کند.

عمق کار دولت را ما نمى توانيم درست بفهميم، تا يک دولت نيايد بنشيند، تا بعضى از آقايان محترم اصناف نروند پيش دولت بنشينند، از اين نمايندگان، دولت برايشان تشريح کند که ما گرفتاريمان چى هست، آن قدرى که آنها گرفتارى دارند ما تصورش را نمى توانيم بکنيم.

بنابراين، ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه کنيم.

يعنى از همه ابعاد ما بايد توجه بکنيم به مسائل و مشکلاتمان، و اسلام همه ما را مسئول قرار داده .

وقتى اعراض و نفوس مسلمين در معرض خطر است، براى همه ما واجب است که اگر به اندازه کافى ندارند آنها جمعيت، پاشيم برويم، آن که مى تواند بايد پا بشود برود.

براى همه واجب است که حالايى که يک عده اى داوطلب شدند و بحمداللّه زياد هم هستند و رفتند و تو جبهه ها هم الان، الحمد للّه خوب است، لکن پشت جبهه مشغول باشند به تاييد دولت، مشغول باشند به اينکه دولتى که در هر ماه چند صد ميليون خرج جنگ فقط مى کند، هر روز هر روز چند صد ميليون خرج جنگ را دارد دولت، از آن طرف هم عايدى دولت مهمش نفت بود که نفت را حالا نمى گذارند ما استخراج کنيم زياد.

نمى شود هم نفتى که مال نسلهاى آينده است همه اش را درآورند و حالا خرج کنند و چهار روز ديگر زندگى نتوانند بکنند.

باقى اش اين است که خوب مردم کمک کنند، خيرخواه ها کمک کنند، ما نصيحت مى کنيم، استدعا مى کنيم از آنها که کمک کنيد به اين دولتى که مشغول گرفتارى اش هست و آن همه گرفتارى دارد.

دولت هم بايد به شما کمک کند، طرفينى است قضيه ، يک طرف را نبايد حساب کرد.

از آن طرف دولت آن مقدارى که مى تواند بايد خدمت کند، آن قدرى که توان دارد بايد خدمت کند به بازار و به مستمندان و به ديگران.

از آن طرف هم آقايان همه بايد خدمت بکنند.

منتها اينکه حالا من دارم مى گويم، به گوش يک عده زياد اما کممايه ، کم سرمايه ، به گوش آنها مى رود، اما يک عده اى هم هستند که سرمايه هاى هنگفت دارند، آنها اين حرفها را خيلى گوش نمى دهند.

حساب آنها با خداى تبارک و تعالى است.

ان شاء اللّه خداوند همه شما را تاييد کند، موفق باشيد و همه و همه ما و دولت، همه دنبال اين باشيم که اسلام را پياده کنيم و احکام اسلام را.

و اميدواريم که پيروز بشويم و پيروز مى شويم.

و خداوند شما همه را حفظ کند.

1- آقاى ميرزاحسن شيرازى (متوفى 1312 ه . ق.

) که با فتواى معروف خود، موجب الغاى قرارداد والسلام عليکم و رحمة اللّه و برکاته منعقده بين ناصرالدين شاه قاجار و شرکت انگليسى رژى شد.

که بر طبق آن، امتياز توتون و تنباکوى ايران به مدت پنجاه سال به آن شرکت واگذار شده بود.

2- آقاى اکبر هاشمى رفسنجانى.

3- جمع عرض: آبرو.

/ 206