پيام - صحیفه امام جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 17

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيام

زمان:

23 آبان 1361 / 27 محرم 1403

مکان:

تهران، جماران

موضوع:

شهادت امام خمينى درباره فرزندش براى رفع ظلم و تهمتهاى ناروا

بسم اللّه الرحمن الرحيممخاطب: ملت ايران 23/8/1361 الحمدللّه على آلائه والصلوة والسلام على انبيائه و اوليائه سيما النبى الختمى حبيب اللّه صلى اللّه عليه و آله سيما غائبهم و قائمهم ارواحنا له الفداء.

اينجانب هيچگاه ميل نداشته و ندارم که درباره نزديکان خود سخنى بگويم يا دفاعى کنم.

لکن علاوه بر آنکه در پيشگاه مقدس حق

- جل و علا

- مقصر و مجرمم و از درگاه متعالش اميد عفو و بخشش دارم و تمام سرمايه ام اعتراف به تقصير و عذر از آن است و در نزد مسلمانان و ملت عزيز نيز اعتراف به قصور و تقصير و از آنان اميد عفو و طلب آمرزش دارم، در پيش گروههايى و اشخاصى گناهانى نابخشودنى دارم و احتمال قوى مى دهم که پس از من براى انتقامجويى از من به بعض نزديکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا مى دانم بزنند و به آتشى که بايد مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احيانا به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگيرند.

و اکنون در حيات من گفتگوها و زمزمه هايى به گوش مى خورد که احتمال فوق را قوىتر مى کند.

لهذا من احساس وظيفه شرعيه نمودم براى رفع ظلم و تهمت، نظرخود رانزد ملت عزيز اظهارکنم که از قبل من در اين خصوص تقصيرى نباشد.

يکى از آنان که بيش از همه احتمال انتقامجويى از من درباره او مى رود احمد خمينى فرزند اينجانب است.

اينجانب در پيشگاه مقدس حق شهادت مى دهم که از اول انقلاب تاکنون و از پيش از انقلاب در زمانى که وارد اين نحو مسائل سياسى شده است از او رفتار يا گفتارى که بر خلاف مسير انقلاب اسلامى ايران باشد نديده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتيبانى نموده و در مرحله پيروزى شکوهمند انقلاب معين و کمک کار من بوده و است و کارى که برخلاف نظر من است انجام نمى دهد و در امور مربوطه چه در اعلاميه ها يا ارشادها بدون مراجعه به من تصرف و دخالتى نمى کند، حتى در الفاظ اعلاميه ها بدون مراجعه دخالت نمى کند و اگر در امرى نظرى دارد تذکر مى دهد که تذکراتش نيز صادقانه و برخلاف مسير انقلاب و مصلحت نيست و من اگر تذکراتش را نپذيرفتم تخلف از قول من نمى کند و من نيز اگر حرفش را صحيح ديدم قبول مى کنم و اميدوارم حرف صحيح را از همه کس قبول کنم.

و اما در جهت مالى که بعض مخالفان انقلاب گاهى نسبتهايى به او مى دهند بايد بگويم که ايشان در امور مالى من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بيتالمال در اختيار بعض آقايان مورد وثوق مى باشد و اگر براى اشخاص وجوهى بخواهد پيشنهاد مى کند و من بدون واسطه يا به واسطه آن آقايان وجه را مى رسانم.

و من اعلام مى کنم که احمد در هيچ بانک داخلى و خارجى و هيچ مؤسسه اى وجهى و سهمى ندارد و در هيچ جا در خارج و داخل زمين مزروعى و غير آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و اگر بعد از من داراى يکى از اين امور بود در داخل يا خارج دولت وقت با اجازه فقيه وقت مصادره نمايند و او را تحت تعقيب درآورند و اميد است که دولتمردان جمهورى اسلامى هميشه ضوابط ر ا ملاحظه و از روابط احتراز نمايند.

از امورى که تذکرش خوب بلکه لازم است آن است که يکى از تهمتها که به او زدند اين بود که موزه عباسى را ربوده و به پاريس برده و چندى

- على المحکى

- مخالفان وقت خود را صرف آن نمودند پس از آن معلوم شد خلاف آن.

يا او در اطراف شمال زمينهايى خريده است و امثال آن که براى مخالفت با من از او انتقامجويى مى کردند.

و در امور سياسى مدتى تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقين است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهايى از او مى ديدم که ديگران بر آن شدت و قاطعيت نبودند و در اين آخر که قضيه زندان اوين پيش آمد و شکاياتى از آقاى لاجوردى مى شد و مخالفتهايى مى شد غير از احمد کسى را نديدم که بيشتر از آقاى لاجوردى طرفدارى کند و دفاع نمايد و وجود او را براى زندان اوين لازم و برکنارى او را تقريبا فاجعه مى دانست.

يا مسئله طرفدارى از بنىصدر، او مادامى که من از بنىصدر به واسطه بعض مصالح جانبدارى مى کردم او هم گاهى طرفدارى مى کرد و آنگاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتى يک مرتبه از او طرفدارى نکرد و مخالفت شديد مى کرد.

يا مسئله خط سوم که مدتى نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهاى ناروا مى زدند و من او را امر به سکوت کردم و او هيچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر بواسطه انتقامجويى از من پس از من گروههايى به مخالفت او برخاستند من دين خود را به او به عنوان يک مسلمان و يک رحم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالى حاضر و ناظر است و من اميدوارم که احمد به خداى تبارک و تعالى اتکال نمايد و از غير او از هيچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطه تهمتها و مخالفتها به خود تزلزل و ترديد راه ندهد و در خدمتها از خداوند متعال چشم داشت داشته باشد و براى بدست آوردن هيچ مقامى قدم برندارد و چون او را شخص مفيد براى انقلاب مى دانم اميدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هر چه بيشتر قيام کند.

و با برادران انقلابى و ايمانى در خط انقلاب و اسلام کوشش کند و از هيچ خدمتى مضايقه ننمايد و پاداش از هيچ مخلوقى نخواهد و خدمت را در راه کشور اسلامى و اهداف الهى خالصانه و براى رضاى خالق

- جل و علا

- ادامه دهد.

و به مستمندان و مستضعفان که حق تعالى سفارش آنان را فرموده بيش از ديگران خدمت کند و ديگران را به خدمتگزارى دعوت کند و هر چه مشکل در راه خدمت به هدف که اسلام عزيز است پيش آيد و هر چه کارشکنى شود، از کوشش براى خدا دست برندارد و براى هر خدمتى که او را دعوت کردند و تشخيص داد مفيد است اجابت کند و رضاى خدا را با خدمت به خلق جلب نمايد.

و اما در موضوع روحانيت که گاهى احمد مورد تهمت واقع مى شود من او را موافق جدى با روحانيت مى دانم.

اساس روحانيت چيزى نيست که يک نفر مسلم با آن مخالف باشد و اما موافقت بى قيد و شرط که هر کس با هر عمل و اخلاق و ايده مورد تاييد او باشد و لباس روحانيت به قامت هر کس اگر چه بر خلاف مشى اسلامى انسانى رفتار کند سزاوار و موجب لزوم غمض عين باشد از او و هيچ روحانى متعهد و مسلمان معتقد به ارزشهاى اسلامى متوقع نيست و نبايد باشد.

و اينجانب کرارا گفته ام که روحانى نماى غير مهذب و در غيرخط اسلام از ساواکى براى اسلام و جمهورى اسلامى خطرناکتر است.

در هر صورت احمد در اينباره از خط اسلام و خط روحانيت متعهد پيروى مى کند و اميد است انشاءاللّه تعالى در اين خط مستقيم که صراط اللّه است پايدار باشد.

از خداوند متعال دوام جمهورى اسلامى و عزت و عظمت مسلمانان جهان بويژه ملت شريف ايران و تعهد و پايدارى متصديان امور و قدرت و شوکت رزمندگان سلحشور و حضور ملت بزرگ ايران را در صحنه خواستارم.

والسلام على عباداللّه الصالحين.(1) يکشنبه 23 آبان 1361 / 27 محرم الحرام 1403

1- آقاى سيد احمد خمينى در زمانى که اسناد وآثار مکتوب امام خمينى را جهت درج در مجموعه غفراللّه له آثار امام بازبينى مى کردند، در ذيل اين نوشته امام خمينى، چنين مرقوم داشته است: جناب آقاى حميد انصارى، بارها خدمت امام عرض مى کردم که دفاع از من در فرهنگ جنابعالى نيست و ديديم هم نشد جز نامه اى که در آن بدين معنا هم اشاره شده بود، فکر مى کنم اين دفاع هم با فرهنگ معظم له سازگارى ندارد، ايشان چون مظلوميت مرا ديده اند ناچار به عنوان دفاع از مظلوم اين را نوشته اند، لذا اين نامه را نياوريد و بگذاريد آنچه راجع به من مى گفته اند گفته باشند، خدا به اعمال انسان داناتر است.

احمد خمينى 3/12/73.

پس از رحلت يادگار امام، از فرزندايشان، آقاى سيد حسن خمينى که به موجب وصيت پدر و مقررات قانونى، توليت مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام را عهده دار مى باشند درخواست کرديم اجازه دهند اين سند ارزشمند که گوياى بسيارى از رنجهاى امام و فرزند و منسوبين و ياران ايشان است و پاسخى است به ترديدها و شبهه هايى که غرضورزان مى افکنند، را منتشر سازيم و در


/ 206