سخنرانى - صحیفه امام جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 17

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 19 دى 1361 / 24 ربيع الاول 1403

مکان:

تهران، جماران

موضوع:

اهميت امر قضا و لزوم اهتمام روحانيون به امر قضاوت

حضار: موسوى اردبيلى، سيد عبدالکريم (رئيس ديوانعالى کشور)، قضات شورايعالى قضايى و

بسم اللّه الرحمن الرحيم

ديوانعالى کشور اهتمام روحانيون به امر قضاوت من قبلا دو تا نکته را بايد عرض کنم خدمت آقايان: يکى اينکه روحانيونى که در حوزه هاى علميه بوده اند و بزرگ شده اند در آنجا، اينها با مجاهدات مى توانند از آن محل خارج بشوند و در جاهاى ديگر خدمت کنند.

همچه نيست که بعض امثال منافقين تصور مى کنند که حالا ديگر آخوندها مثلا دستشان چه افتاده و چه مى خواهند بکنند.

اينها الان هم با مجاهده مى آيند، تکليف شرعى است که امروز وارد بشوند در اين مسائل، نه اينکه مقام پيش آنها مطرح است.

آنها سى سال، چهل سال در حوزه ها با آن وضع حوزه ها گذرانده اند و عادت کرده اند در آن محلها تشريف داشته باشند.

و به حسب تربيتى که در آنجا شده اند و در محيط آنجا بوده اند وضعشان اين طور است که به حسب طبيعت اين طور نيست که آنها دنبال اين باشند که يک مقامى باشد، دنبال خدمت هستند.

در اين خدمت اگر در حوزه ها باشد، در حوزه ها خدمت مى کنند، و اگر يک وقت تکليف ديدند که در خارج حوزه ها باشد در خارج حوزه ها.

و با اينکه قضاوت يک امرى است که به حسب حکم الهى حق روحانيون است، و تا زمانى که رژيم سابق بود همان طورى که همه را از حقوق خودشان محروم کرده بود اين حق الهى هم که براى آنها در عين حالى که رنج دارد، لکن حقش بود، بايد به آن قيام کنند، نمى توانند تخلف کنند.

الان هم که آقايان در هر جا باشند و خدمت بکنند اين طور نيست که بخواهند يک جايى را قبضه کنند و يک جايى را بگيرند، و نمى دانم چه .

همان طورى که خوب، به ايران هم نسبت مى دهند که مى خواهند اينها همه کشورها را بگيرند و امپراتورى

- مثلا

- عثمانى را برگردانند.

اين طور نيست که ايران يک همچه خيالى داشته باشد که برود امپراتورى، اصلا اسلام وضعش اين طور نبوده است.

جنگهاى اسلام اين طور نبوده است که براى اين باشد که امپراتورى به دست بياورد، براى اين بوده است که امپراتوريهايى که ظالم بوده اند کنار بگذارند و يک عدل اسلامى پيش بياورند.

قضاوت منصفانه در بررسى مسائل انقلاب الان هم کسانى که در داخل هستند و انصاف دارند، و اين طور نيستند که غربزده باشند و همان فرم غرب را بپسندند، اگر از آن فرم گذشت ديگر بگويند اينها ديگر نه انسانى است ونه هيچ.

آنهايى که مى توانند مسائل را آن طورى که هست بفهمند، مى بينند که ايران از آن وضعى که سابق داشته ، برگشته به چه وضعى? بانوانش را وقتى ملاحظه کنيد، بانوان آن وقت چه مى کردند، حالا چه مى کنند.

الان مى بينيد که اين بانوان در صحنه هستند و براى کشور خودشان کار مى کنند.

در جنگ که الان هست، اين بانوان مشغول به کار هستند.

وقتى که هرجا آدم نظر مى کند و در تلويزيون تصويرشان را نشان مى دهند مى بيند به جان و دل دارند خدمت مى کنند.

و در سابق اگر يک چيزى پيش مى آمد هيچ يک از آن کسانى که آن وقت در مجلس بودند مثلا از خانمها يا در جاهاى ديگرى بودند حاضر نبودند يک کلمه راجع به اين مسائل، يک قدم راجع به اين مسائل بردارند.

آنها همه در فکر اين بودند که کارهاى ديگرى انجام بدهند.

و من تعجب مى کنم از اينکه اين دو روز که هفده دى(1) بود و وقت اين بود که رضاخان آن کار را کرد و آن صدمه را به بانوان ما وارد آورد، من گمان نمى کردم که بانوانى باشند که حالا هم باز اسم او را بياورند، او را مثلا بخواهند و بگويند که خدمتگزار بوده است.

لکن در خارج خوب، هستند يک دسته اى که اين طور هستند و تجليل از رضاخان و غمض عين از اين همه جنايتى که آن آدم وارد کرد به ايران.

هرکس آن وقت را يادش هست، و آن مسائلى که در آن وقت يادش هست، و آن مصيبتهايى که براى بانوان پيش آوردند يادش باشد مى فهمد که اين آدم چه عنصرى بود.

و آن وقت هم انگليسها کار مى کردند، انگليسها کى را انتخاب کردند براى سرکوبى ، در هر صورت اينها از مسئله ما خارج است.

مى خواستم عرض کنم که روحانيون امروز هم اگر در هر جا وارد بشوند اين طور نيست که بخواهند يک سلطه اى پيدا کنند و مثلا فرمانفرمايى بکنند.

شما ملاحظه مى کنيد آن رئيس جمهور است، خوب مقام بالاترى دارد وضعش چه جورى است? کيفيت سلوکش چه جورى است? زندگى اش چه جورى است? رفت و آمدش چه جورى است? نشست و برخاستش با مردم چه جورى است? خوب، اين مسئله اى است که مشاهد همه است.

و آن رئيس مجلسش هست، و اين آقا هم رئيس ديوانعالى کشورش هست.

همه اينها را شما مشاهده مى کنيد.

اين نيست که اينها در خارج يک جور، که آنها يک وضعى دارند که شما مى بينيد، همان وضعى که در زمان طلبگى خودشان داشتند همان وضع را هم حالا دارند.

منتها حالا يک خدمت وسيعترى انجام مى دهند.

آن وقت يک خدمتهايى به معنويت نزديکتر انجام مى دادند.

ما نبايد خيال بکنيم و کسى خيال بکند که روحانيت در اينجا يک چيزى پيدا کرده و دنبالش دارد مى گيرد که هى زيادش کند.

اينها با رنج و زحمت اينجا مى آيند.

قضاوت، امر خطير، پرمسئوليت و پرزحمت قضاوت را مى دانند که چقدر کار مشکلى است و پرمسئوليتى است، شما هم مى دانيد، شما هم جزء روحانيون هستيد.

شما آقايان هم مى دانيد که قضاوت چه امر مهمى است و چه پر مسئوليت و پر زحمت.

بالاخره قاضى يک طرف قضيه از او ناراضى است.

دو تا آدمى که با هم منازعه مى کنند کم اتفاق مى افتد، نادر، که آن کسى هم که محکوم شده است آن هم شکرگزار باشد.

قهرا آن کس که محکوم شده است ناراضى مى شود.

خوب، اين يک مقدار نارضايتيهاى وسيعى که براى شما آقايان پيش مى آيد، آن قدر زحمتى که آقايان الان دارند مى کشند و در ازايش هم ملاحظه مى کنيد هيچ اجرى که بخواهند بيايند از مردم اجرى بگيرند، حقوقى مثلا کافى داشته باشند، اين حرفها توى کار نيست.

اين يک نکته بود که عرض کردم که ما بايد بدانيم.

قدر اين آقايانى که وارد مى شوند در اين مسائل بدانيم که اينها از يک محيط که عادت کرده بودند به آن محيط، و بيرون آمدن از آن محيط برايشان مشکل بود، احساس اين را مى کردند که تکليف دارند و تکليف هم دارند، احساس اين را کرده اند و از آن محيط بيرون آمده اند، و آمده اند اينجا، و بايد ما قدرشان را بدانيم که رها کرده اند يک محيطى که مانوس بودند، رفقايى داشتند، نمى دانم کارهايى داشتند، درسهايى داشتند، تفکرات اسلامى داشتند، حالا از آنها دست برداشته اند براى اداى تکليف آمدند اينجا و مشغول خدمت هستند.

اين يک نکته هست.

نکته ديگر، اين شورايعالى قضايى که بود من بايد تشکر کنم از اينها.

اينها زحمت کشيده اند، دو

- سه سال زحمت کشيده اند، رنج برده اند، خدمت کرده اند، و اين طور نيست که آنها هم براى مقامى آمده بودند.

آنها از بزرگان روحانيون هستند.

آنها هم مثل ساير روحانيون از محلى که مانوسشان بوده است و مطلوبشان بوده است آمدند در يک محيطى که زحمتش زياد و رنجش زياد و کارش زياد و مسئوليت پيش خدايش هم زياد و نارضايتى پيش مردم هم زياد.

اين طورى نيست که اينها آمده باشند يک بهره اى برده باشند.

برايشان هم هيچ مطرح نيست که حالا اينجا خدمت بکنند يا آنجا خدمت بکنند.

يک مرد اسلامى روحانى که با روحيات اسلام مانوس است فرقى پيشش نيست که حالا بشود رئيس ديوانعالى کشور و دادستان کل کشور يا کار ديگرى بکند، جور ديگرى خدمت بکند، اين هم فرقى مابينش نيست.

بنابراين، اين طور نيست که اگر به واسطه بعضى مصالح و بعضى جهاتى که در کار بوده است کسى گمان بکند که اين آقايانى که در شورايعالى قضايى بوده اند يک وقت خداى نخواسته ، نامطلوب هستند.

اينها همه شان مطلوب، همه شان خدمتگزار، اينها خدمت کرده اند.

اينها بعضيشان در انقلاب، از اول انقلاب خدمت کرده اند.

بناء عليه اگر يک مصالحى اقتضا بکند که آن آقايانى که مدتى رنج کشيده اند اين رنجشان را حالا بدهند کسى ديگر بکشد و خودشان مثلا يا استراحت کنند يا در جايى که زحمتش کمتر است و گرفتاريش کمتر است آنجا خدمت بکنند، اين طور نيست که

- حالا فرض کنيد

- اشخاص خيال کنند که نه ، اين آقايان معلوم شد چه هستند.

نخير اينها همه شان را سى سال است، بعضى از اينها را سى سال است مى شناسم.

بنابراين، اين طور نيست که مردم گمان کنند يا کسى گمان بکند اين آقايان نامطلوب بودند و رفتند.

اينها مطلوب بودند، لکن خسته شده اند.

ديگر خستگى، يک وضعى پيدا مى کند انسان در قضاوت، که گاهى خسته مى شود و اين اسباب اين مى شود که يک کار سبکترى يا يک وضع بهترى، تغيير وضعى داده شود.

و حالا ما مى خواهيم اين رنج را به گردن آقاى آقا شيخ يوسف صانعى به عنوان دادستان کل بگذاريم و معرفى کنم به آقايان.

و من آقاى صانعى را مثل يک فرزند بزرگ کرده ام.

اين آقاى صانعى وقتى که سالهاى طولانى در مباحثاتى که ما داشتيم تشريف مى آوردند ايشان، بالخصوص مى آمدند با من صحبت مى کردند و من حظ مى بردم از معلومات ايشان.

و ايشان يک نفر آدم برجسته اى در بين روحانيون است و يک مرد عالمى است و متوجه مسائل است و مخالف اين انحرافاتى که در اين کشور موجود بوده است، از قبيل منافقين

- نمى دانم

- و غيره ، و ايشان مخالف سرسخت آنهاست.

با جديت عمل مى کند.

با قاطعيت عمل مى کند اگر يک وقتى موقعش بشود.

از اين جهت، من اين آقا را به جاى آقاى ربانى(2)، در عين حالى که از ايشان هم تشکر مى کنم و تقدير مى کنم، و ايشان هم بايد يک فکرى کرد که يک جايى باز خدمت بکنند، و بتوانند خدمت به اين کشور بکنند و خدمتگزار باشند.

چنانچه ساير آقايان هم که هستند و ايشان را معرفى مى کنم.

و من اميدوارم که ايشان به همه مسائلى که توجه دارند بيشتر توجه داشته باشند.

و بايد به همه آقايان راجع به اين مسئله قضا عرض کنم که امر قضاوت يک چيزى است که بسيار مسئوليتش زياد است.

انسان با جان مردم، با ناموس مردم، با مال مردم، با حيثيت مردم، با آبروى مردم، سر و کار دارد.

يک لغزش ممکن است که تمام بشود به اينکه آبروى يک مسلمانى ريخته بشود.

يک لغزش ممکن است که يک مسلمانى را تا آخر عمر محروم کند، بدبخت کند.

اين چيزهايى است که براى قوه قضائيه هست.

لکن با همه اينها چون تکليف الهى است و ما نمى توانيم به واسطه مشکل يک امرى، از تکليف الهى شانه خالى کنيم تکليف الهى است، از اين جهت، بايد قيام کرد به آن.

قضاوت حق افراد دانشمند، عادل و باتقوا و قضيه قضاوت و

- عرض مى کنم

- اينها حق اشخاص دانشمندى است که قضاوت اسلامى را بدانند، عدالت داشته باشند، تقوا داشته باشند، بفهمند که با چه مطلبى سر و کار دارند، به چه کار بزرگى دارند مشغول مى شوند.

يک لغزش، يک کشور را گاهى وقتها شايد از بين ببرد، يا يک خانواده را تا آخر ضعيف کند و از بين ببرد.

و از آن طرف هم يک کار خوب يک کشور را روشن مى کند.

خدمت در قضا خدمت بزرگى است.

محرومينى که غالبا اشخاص آنها را از جهاتى محروم کرده اند و ظلم کرده اند، آنها را به حقوق خودشان مى رساند.

و من اميدوارم که همه قضات محترمى که در سرتاسر کشور داريم و دادستانهايى که داريم و کسانى که در امور دادگسترى خدمت مى کنند، همه موفق باشند که براى خاطر خدا و براى خاطر اسلام و براى خاطر اين مستمندانى که در طول تاريخ در تحت فشار يا سلاطين بوده اند يا خانها و سرمايه دارها و امثال اينها، که آقايان مى دانند و بهتر هم مى دانند خيليهايشان اينها را، ان شاء اللّه نجات داده بشوند، و کشور ما ان شاء اللّه يک کشورى بشود که هرچه بيشتر به افق اسلام نزديکتر.

البته آرزوى ما اين است که يک کشور اسلامى بشود، و همه مسائلش مسائل اسلامى باشد.

و اين بسته به اين است که هر کس در هر جايى که خدمت مى کند، اين مسئله در نظرش باشد که من دارم براى خدا و براى اسلام خدمت مى کنم، نمى خواهم براى مقام، مقام چيزى نيست، مقام چيزى است که هرچه هم زياد باشد، خوب ديگر مقام سلطنت را شما ديديد که مسئله چه بود و آن پدر چه شد و آن پسر چه شد، و آن طور وضع پيدا کردند، آن طور عاقبت چه شد.

و آن طرف هم که معلوم نيست چه خواهد شد.

يعنى، براى ما معلوم نيست که آنجا با آنها چه خواهند کرد.

ما به آن طرفش کارى نداريم.

در هر صورت مقام مسئله اى نيست که انسان ارزش انسانى اش را صرف آن بکند.

شماها ارزش انسانى داريد.

ارزش انسانى بالاترين چيزهاست براى شما، و بايد اين ارزش انسانى را هرچه بيشتر تقويت کنيد.

خدمت به مردم به کناره گيرى درست نمى شود.

انسان ارزشش در اين است که در جامعه چه مى تواند بکند، و چه خدمتى به اين بندگان خدا مى خواهد بکند.

شما ملاحظه مى کنيد که پيغمبر اکرم از همه بيشتر رنج کشيد براى تربيت مردم، براى اينکه اين مظلومين را از دست آن ظالمها نجات بدهد.

و بعدش هم کسانى که متعهد بودند و به جاى او بودند آنها هم همه رنج کشيدند، و همه

- عرض مى کنم که

- زحمت کشيدند، و همه براى اين بود که چه بکنند.

خوب، مى بينيد که پيغمبر اسلام با آن وضعى که آن وقت داشت و بنده هايى که همه خاضع او شده بودند، توى مجلس وقتى مى نشست نمى فهميد کسى که کدام يک از آنها پيامبر است.

عرب مى گفت کدام پيغمبر است? آن با اسم پيغمبر مى گفت اين.

وضعش اين طور بود که مجلسش مسجد بود.

در مسجد بود و همه کارهاى بزرگ دنيا را هم مساجد انجام مى دادند.

و ما اميدواريم حالا هم مساجد ما برگردد به آن وقتى که مسجد، محل حل و عقد امور باشد، و مسجد محل نقشه هاى جنگ باشد، همه چيز باشد.

و مسجديها باشند که بتوانند کارها را بخوبى انجام بدهند، خداوند همه شما را توفيق بدهد، مويد و منصور باشيد، و من دعاگوى همه شماها هستم.

والسلام عليکم و رحمة اللّه و برکاته

1- هفدهم دى ماه ، سالروز کشف حجاب توسط رضاخان پهلوى.

/ 206