سخنرانى - صحیفه امام جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 17

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 4 بهمن 1361 / 9 ربيع الثانى 1403

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:

رسالت، جايگاه و عملکرد مجلس

مناسبت:

آستانه سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى

حضار: هاشمى رفسنجانى، اکبر (رئيس مجلس شوراى اسلامى ) و نمايندگان مجلس شوراى

بسم اللّه الرحمن الرحيم

اسلامى برترى مجلس شوراى اسلامى بر مجالس سابق از آقايان تشکر مى کنم که در اين هواى سرد و با اين برف تشريف آوردند و از نزديک، ما خدمتشان مى رسيم.

من در اين مسئله هيچ شکى ندارم که اين مجلس بهترين مجالسى است که در همه دنيا هست و بهترين مجالسى است که از صدر مشروطيت تا حالا بوده است.

من از همه شما بيشتر، زمانهاى سابق را ادراک کرده ام.

من از زمان قاجار و تا حالا مجالس را ديده ام و کيفيت اينکه مردم چه جور انتخاب کردند و چقدر دخالت داشتند مردم، و افرادى که در مجلس آمدند چطور بودند، و اين سنوات آخر را که همه آقايان مى بينند و ديده اند.

در تمام طول مشروطيت، اين مجلس به اين ترتيب که تمام افرادش تقريبا متدين و معتقد به اينکه بايد اسلام حکومت کند، در تمام دوره ها نبوده است اين.

و در انتخاباتى که من از بچگى انتخابات را در حدود خودمان و بعد هم که از جاهاى ديگر هى شنيده شده است، انتخابات هيچگاه به طور کلى در دست مردم نبوده است.

يک مدت زيادى به دست متنفذين منطقه ، مناطق، خانها و مالکين بزرگ و اينها بوده است، و در آن وقتى که ديگر آن بساط آنها، قدرتهايشان از بين رفت، دربست در دست حکومت وقت بوده .

اگر در تهران مثلا يکى دو نفر، چند نفر که انتخاب مى شدند، انتخاب مردم بود و باقى اش نبود

- براى اينکه تهران فرض کنيد جايى بود که خيلى نمى شد فشار بياورند

- اما جاهاى ديگر مسئله ، مسئله مردم در کار نبود، يعنى شوراى ملى، ما در هيچ وقت نداشتيم.

اگر چند نفر هم ملى در آنها بوده است، لکن مجلس همچو مجلسى نبود که يک شوراى ملى باشد.

و ما امروز داريم يک شوراى اسلامى و ملى به حسب آن بعد صحيحش مشاهده مى کنيم.

در راس بودن مجلس نسبت به همه ارگانها من در اين شک ندارم، در اينکه آقايان وکلا همه به حسب نوع

- و اگر استثنا بشود يک استثناى بسيار نادر است

- حسن نيت دارند.

در اين هم من هيچ ترديدى ندارم و در اين معنا هم که مجلس در راس همه ارگانها واقع است و مجلس، ملت است که متبلور شده است و تحقق پيدا کرده است در يک جاى محدود، اين هم بى اشکال است.

بناءعليه ما تا اينجايش با همه آقايان موافقيم و اعتقاد هم همان طورى که داريد، داريم.

لکن هيچ کس و هيچ دستگاهى و هيچ فردى نمى تواند ادعا کند که من نقص هيچ ندارم.

اگر کسى ادعا کرد اين را، اين بزرگترين نقصش همين ادعاست.

کسى نيست که بتواند بگويد که من ديگر بى عيب هستم.

اگر بعض اشخاص پيدا بشود که خوب، بسيارى از عيوب را ندارند، لکن بى عيب ما نداريم در دنيا، و ما بايد هميشه توجهمان به آن عيوب خودمان باشد.

عيوب احتمالى، نمى گويم عيوب دارند، عيوب احتمالى.

و انسان که بخواهد براى خدا کار بکند و به مقام انسانيت برسد، بايد هميشه دنبال اين باشد که ببيند چه عيبى دارد.

دنبال اين نباشد که ببيند چه حسنى دارد.

براى اينکه ، دنبال اينکه چه عيبى دارد، مى شود که انسان درصدد رفع او برآيد، و دنبال اينکه چه حسنى دارد، پرده مى شود در چشم انسان و نمى تواند عيوب خودش را ببيند.

هدف مجلس، تحقق رضاى خدا و آرمانهاى اسلام من ميل دارم که اين مجلس، يعنى همه ميل داريد که اين مجلس که از همين ملت تشکيل شده است و با راى همين ملت تشکيل شده است و همه مى دانيد که اين ملت جز اسلام انگيزه اى نداشتند، حتى مذاهب که رسمى هستند، آنها هم ديانت را مى خواهند، خدا را مى خواهند، رضاى خدا را مى خواهند.

ما بايد فکر اين معنا باشيم که اين معنا که رضاى خداست و آرمان اسلام است، اين معنا را به تمام معنا درصدد باشيم که متحقق کنيم.

انسان گاهى ديدش، مجلس هم همين طور است، ديدها مختلف است، هردو و همه جمعيت، اسلام را مى خواهند، لکن ديد از اسلام اختلاف دارد، و مى دانيد که تقريبا بسيارى از روشنفکرهاى ما هستند، افراد تحصيلکرده ما هستند که اينها ادعاى اسلامشناسى مى کنند، لکن از اسلام بى اطلاعاند.

اين طور نيست که اسلام را به آن معنايى که دارد، به آن معنا بتوانند بفهمند.

يک جنبه اى يا يک جنبه هايى را در آن مطالعه مى کنند و مسائلى در آنجا مثلا مى فهمند، لکن جنبه هاى زياد ديگرى که در اسلام هست توجه نمى کنند، و اين اسباب اين مى شود که يک اختلاف نظرهايى پيش بيايد.

من ميل دارم که ، شما هم ميل داريد که اين مجلس طورى باشد که اگر قانونى را گذراند وقتى که در شوراى نگهبان برود بيچون و چرا قبول کنند.

شما مى دانيد که مردم اسلام را مى خواهند، ديانت را مى خواهند، رضاى خدا را مى خواهند.

اين همه مردمى که در ايران در اين طول مدت مبارزه کردند و حالا هم دارند در جبهه ها مبارزه مى کنند و در پشت جبهه ها هم مبارزه مى کنند، اينها همه براى اسلام است و براى خداست.

اينها را ما بايد فکر اين باشيم که اين نظرى که به مجلس دارند و نظر اسلامى دارند، اين نظر محفوظ بماند.

اين نه مخصوص مجلس است، دولت هم همين طور است.

همه کسانى که مشغول يک شغلى در دولت هستند، اين معنا را بايد توجه کنند که مردم توجه به اسلام دارند، انحراف مختصرى اگر پيدا بشود در يکى از اينها، اين انحراف را مردم نمى پذيرند.

و ما بايد براى خدا درصدد رضايت اين مردم باشيم.

يعنى، اين مردمى که آن مجلسهاى طاغوتى را به هم زدند و يک مجلس اسلامى درست کردند.

دست بسيارى را از توى حبسها گرفتند و بيرون آوردند از تبعيدها، تبعيد شده ها را برگرداندند.

اينها همه چيزهايى بود که مردم کردند.

ما ادعا نمى توانيم بکنيم که من کردم، شما کرديد، جامعه کرد، منتها به توفيق خداى تبارک و تعالى.

خداوند اين جامعه را طورى قرار داد و عنايت به طورى شد که اين جامعه با ديد اسلامى جلو افتادند.

و جوانهايشان را فدا کردند و همه چيزشان را دادند و آن رژيم را و آن کسانى که آن رژيم را تقويت مى کردند رفتند و يک جمهورى اسلامى پيدا شد، و از اين جهت، مردم دنبال اسلام هستند.

تحت تاثير مکاتب انحرافى واقع نشدن نمايندگان اگر خداى نخواسته ، در مجلس شورا

- نه به واسطه سوء نيت، به واسطه اينکه شناخت کم است

- يک دسته اى گمان مى کنند که مکتب سرمايه دارى بهتر از مکتب کمونيست است مثلا، يک دسته هم آن طرفش را خيال مى کند، آن که خيال مى کند او بهتر است، مى رود سراغ اينکه ببيند در اسلام کجاها اسمى از اين مسئله برده شده ، بدون اينکه توجه به اطراف مسئله بکند، ببيند که آنجايى که گفتند، پهلويش چه گفتند.

يک دسته مى روند آن چيزى را که باز خودشان به نظرشان رسيده ، مى روند دنبال آنکه او را پيدا بکنند.

من در نجف که مشرف بودم، مى ديدم که در اين ديوارهاى نجف، کربلا، يک چيزهايى را همين بعثيها که اساس اديان را منکرند و قبول ندارند، در آنجا نوشتند از نهج البلاغه .

آنهايى که در نهج البلاغه راجع به

- فرض کنيد که

- انتقاد از اينکه سرمايه دارى اگر بزرگ بشود در پهلويش مظلوم پيدا مى شود، اين طور شعارها را مى نوشتند، منتها آنها نيت سوء داشتند.

آنها اشخاصى نبودند که بروند براى اينکه نهج البلاغه چه مى گويد، اطاعت کنند.

و اما همان اشخاصى هم که حسن نيت دارند، خدمت مى خواهند بکنند به اين کشور، خدمت به اسلام بکنند، گاهى به واسطه بى توجهى به همه اطراف مسئله ، مى بينى که يک راهى را پيش گرفتند که اين راه ، راه به خيال خودشان اسلام است، لکن جهات ديگرش را توجه نکردند.

از اين جهت آنى که من آرزو دارم اين است که ما، شماها که در مرکز قانونگذارى هستيد و از همه مهمتر محل شماست، و ديگران هم که مابعد اين واقع هستند، ما تحت تاثير هيچ مکتبى واقع نشويم.

نمى خواهم بگويم همه شما تحت تاثير واقع شديد، لکن يک عده اى ممکن است تحت تاثير تبليغات آن طرف يا تبليغات آن طرف.

ما بايد راه مستقيم اسلام را بگيريم و مطالعات اسلامى داشته باشيم، يا از کسانى که مطالعات اسلامى دارند ياد بگيريم که آيا سرمايه دارى تا چه حدود در اسلام قبول شده است و اسلام درباره او چه مى گويد، و کمونيست را اصل اسلام قبول دارد يا قبول ندارد.

اگر يک مکتب انحرافى، ما را در تحت تاثير خودش قرار بدهد، ما از اسلام غافل شده ايم.

حسن نيت داريم، خيلى هم ميل داريم که ملت چه باشد، صلاح اين است که امروز چه جور بشود، صلاح براى اينکه اسلام تقويت بشود اين است که امروز چه جور بشود.

همه اطراف مسئله مطالعه نمى شود که ببينند آن صلاح آخرى، آنکه اسلام گفته است، اين يک مطلبى است از خداست.

خدا اين طور نيست که در نظر نگرفته باشد که مصلحت چى است براى يک ملت، يا براى يک جمعيت مصلحت چى است و مصلحت حالا بايد اين باشد، آن وقت آن باشد.

آنجاهايش هم که مصلحتى در تغييرات بوده است، خدا گفته است آنها را.

احکام ثانويه براى همين معناست که گاهى يک مسائلى در جامعه ها پيش مى آيد که بايد يک احکام ثانويه اى در کار باشد، آن هم احکام الهى است، منتها احکام ثانويه الهى است.

ما بايد درصدد اين معنا باشيم که اگر راى به يک پيشنهادى مى دهيم، توجه بکنيم که ما تحت تاثير يک مکتبى از مکتبهاى دنيا واقع نشويم.

ما تحت تاثير قرآن باشيم، تحت تاثير احاديث از ناحيه پيغمبر

- صلى اللّه عليه و آله

- اگر اين طور بشود کارها زودتر مى گذرد و کارها بهتر مى گذرد، و نظر مردم به شما، همان نظرى است که حالا هست.

اگر ده مرتبه اين طور اتفاق بيفتد که يک عده اى که اکثريت

- فرض کنيد

- هستند، اينها يک چيزى بگويند، يک عده اى هم در اقليت باشند چيز ديگر بگويند، برود در شوراى نگهبان و رد کند، اکثريت را رد کند، نقض کند، اگر چندين دفعه اين طور بشود مردم آزرده مى شوند.

يعنى آن شناخت مردم از شما ممکن است يک وقت خداى نخواسته ، تغيير بکند و اين از بزرگترين خطرهايى است که براى مجلس اسلامى است و براى اسلام است.

توفيق مجلس در پرتو حمايت ملت خطر بزرگ اين است که امروز احتمال مى رود که آن خطر براى ما باشد، اين است که يک وقت ملت از حکومت برگردد.

ملت را ديگران نمى توانند برگردانند.

امريکا هرچه به حکومت ما فحش بدهد و به مجلس ما فحش بدهد يا به افراد فحش بدهد، پيش مردم، اينها معتبرتر مى شوند.

و از آن طرف ديگران، منحرفين هرچه شما را بدگويى کنند برايتان بهتر است.

مصيبت آن وقت بود که از شما تعريف کنند.

اگر چهار مرتبه امريکا، من آن اوايل مى گفتم اين را که اينها نمى فهمند چطور اشخاص را زمين بزنند، چهار دفعه تعريف کنند از يک کسى، تعريف کنند از يک چيزى، وقتى تعريف کردند، مردم مى فهمند اين عيبى دارد که اينها تعريف مى کنند از او، لکن خدا خواسته است که اينها نفهمند.

اگر چند مرتبه مردم ببينند که در مجلس، آنهايى که فرستادند در مجلس و همه را به ديانت مى شناسند، اينها رايهايى مى دهند که فقهاى شوراى نگهبان براى خاطر مخالفتش با اسلام رد مى کند، خوب، درشان شبهه پيدا مى شود.

شما کارى بکنيد که تحت تاثير هيچ کس، خودتان را از تمام مکاتب دنيا تبرئه کنيد و نصب العين شما اسلام و قرآن و احاديث اسلامى باشد، منتها چه احکام اوليه ، چه گاهى احکام ثانويه .

اگر اين طور بشود، شوراى نگهبان رد نمى کند ديگر.

و من خوف اين را دارم که يک مدتى که شما گفتيد و آنها نپذيرفتند، مردم درشان شبهه پيدا بشود، چنانچه اين خوف براى دولت هست.

اگر دولت همان مسير مردم را سير کند، اگر دولت با اين مردمى که در صحنه بودند، چه از بازرگانانشان و چه از

- عرض مى کنم که

- ديگر مردمشان و چه از کاسبهاى جزئشان، همه اينها

- الا نادرى(1) که هيچ وقت نبودند

- اگر دولت کارى بکند که اينها را يک وقتى همه را ناراضى کند، از حيث اينکه مالياتها را زياد کند بدون وجه ، از حيث اينکه جرم براى تاخير ماليات بدون وجه ، از اينکه جريمه براى يک مسائل قرار بدهد بدون وجه ، و همين طور قضاتى که در اطراف هستند، اگر خداى نخواسته ، طريقشان را يک نحوى قرار بدهند که مردم کم کم شک در اينها بکنند، آن روز است که براى ما مصيبت پيش مى آيد، آن روز است که نه جنگ مى تواند پيروز بشود و نه مجلس مى تواند موفق باشد و نه دولت، آن روز است که بايد فاتحه را بخوانيم.

شما آقايان بايد توجه به اين معنا بکنيد که مسائل را طورى طرح بکنيد، مسائل را طورى راى به آن بدهيد که در شوراى نگهبان رد نشود، يا اگر رد مى شود در هر سالى يکى دو تايش رد بشود.

اما شما از اين ور يک ماه زحمت بکشيد و صحبت بکنيد و رد و ايراد بکنيد و يک مسئله اى را تمام کنيد، آنها بعد از چند روز بگويند اينها خلاف شرع است، با اسلام نمى سازد، يا با قانون اساسى مخالف است که آن هم از روى اسلام است، اين وهن براى مجلس مى آورد و اين خوف براى ما ايجاد مى کند که مبادا يک وقتى مردم خيال کنند که اينها تدين ندارند، توجه ندارند که نه ، تدين دارند، ديدشان آن ديدى که بايد باشد بعضىشان نيست والا نه اينکه بى تدين باشند، خيرخواه اند، حسن نيت دارند، تدين دارند، اما اين طور نيست که همه اينها در ديدها يک طور باشند، و همه اينها در مسائل يک طور باشند.

بايد طورى بشود که اگر شما با هم اختلاف کرديد، مثل اختلاف دو تا مجتهد باشد در مسائل، اختلافى باشد که دو مجتهد با هم دارند.

آن اختلاف اگر باشد، پيش مردم هم مقبول است، پيش شوراى نگهبان هم مقبول مى شود.

و اما اگر بنا باشد که يکى اش از يک طرفى بيفتد که شوراى نگهبان بگويد اين خلاف اسلام است، شوراى نگهبان نمى گويد که اين خلاف فتواى من است يا خلاف فتواى زيد است، او مى گويد خلاف اسلام است، اگر اين طور بشود و تکرار بشود، اين خطرى است براى شما و براى همه .

و اگر دولت هم بخواهد اين طور مشى که گاهى وقتها مى شود، اين را ادامه بدهد و مردم را در فشار قرار بدهد، بازار را در فشار قرار بدهد، بداند که فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد.

جلب نظر مردم از امورى است که لازم است.

پيغمبر اکرم جلب نظر مردم را مى کرد.

دنبال اين بود که مردم را جلب کند، دنبال اين بود که مردم را توجه بدهد به حق.

شما هم بايد دنبال همين معنا باشيد، دولت بايد دنبال همين معنا باشد، ارتش بايد همين معنا را داشته باشد، پاسدارها بايد همين طور باشند.

اگر خداى نخواسته ، بعضى از پاسدارها جوانى بکنند و يک کارى که برخلاف موازين است انجام بدهند، اگر اين تکرار بشود خداى نخواسته ، چشم مردم از آنها، راى مردم از آنها برمى گردد و مورد سئوال واقع مى شوند و اين مصيبت است.

شما گمان نکنيد که قدرت نظامى شما را نگه داشته است، قدرت ايمان شما را نگه داشته است و پشتيبانى ملتها، ملت.

اين را بايد، اين پشتوانه را بايد حفظش بکنيد.

اگر اين پشتوانه خداى نخواسته ، يک وقتى از دست ما برود، همه ما از بين خواهيم رفت و اسلام هم دستخوش باز يک مسائل ديگر مى شود.

مسئوليت همه متصديان در عمل به احکام اسلام و ما امروز مسئول اسلام، مسئول قرآن شريف، مسئول همه انبيا هستيم، بايد ما بر وفق آراى آنها عمل بکنيم.

و يک کلمه ديگر هم بايد عرض کنم و آن اينکه گاهى وقتها يک کلمه اى

- فرض کنيد که

- من مى گويم، يک چيزى من مى گويم، به نظر شما هم خوب مى آيد مثلا، آن وقت مى بينى که در جاهايى ، از اين يک برداشتهايى کرده اند که مشغول معصيت شده اند.

به من اطلاع داده اند

- من که بيرون نيستم، اما اشخاصى به من اطلاع داده اند

- که بعضى نوارهاى بسيار مفتضح در بعضى از جاها هست به عذر اينکه فلانى گفته است که کسى حق ندارد به کسى، من همچو چيزى مى گويم که کسى حق ندارد نهى از منکر کند?! من اگر بفهمم که واقعا اين صحت دارد، اذن مى دهم به آن کسى که مى خواهد اينها را، از اطراف خيابانها بيرون کند، اين دکانهايى که اين کارها را مى کنند دکانشان را برچيند.

خودشان توجه کنند که اين مسائل، يک مسائلى است که آبروى اسلام در خطر است برايش.

در جمهورى اسلامى علنا يک همچو مسائلى در خيابانش بشود، اين را نمى شود تحمل بکنند، مردم تحمل نمى کنند.

و به من نسبت مى دهيد، دروغ نسبت مى دهيد، من همچو کارى نمى توانم بکنم که يک مسئله خلاف شرع را من بگويم، نخير، بايد بشود.

ما چيزهايى که برخلاف است مى گوييم نبايد باشد، نه اينکه چيزهايى که برخلاف است بايد باشد.

بنابراين پاسدارها که عزيزترين افراد هستند در اين کشور بايد فکر کنند که اين عزت خودشان را و اين محبوبيت خودشان را حفظ کنند.

اگر اين حفظ نشود پوسيده مى شوند، از بين مى روند و اين به اين است که مشيشان را مشى اسلامى قرار بدهند.

دادگاهها مشيشان را مشى اسلامى قرار بدهند.

مى دهند اما خيلى توجه کنند.

اگر يک جا ديدند که يکى اشتباه کرده ، اشتباه را به او بگويند.

اگر ديدند تعمد کرده ، اطلاع بدهند تا با او رفتار اسلامى بشود.

و بالاخره همه ما، همه اين دولت و همه اين اشخاصى که در کارهاى دولتى، يا در کارهايى که در جمهورى اسلامى بايد بشود دست به کار هستند، بايد اين حيثيت خودشان را پيش مردم حفظ کنند.

و اين حيثيت حفظ مى شود به اينکه به مر اسلام عمل بشود، اعم از احکام اوليه و چنانچه نشد و تشخيص داده شد به اينکه الان مصلحت در حکم ثانوى است، احکام ثانويه ، و اما اين هم بايد روى تشخيص صحيح باشد.

خوب، يک نفر مى نشيند مى گويد که الان حکم اضطرارى است بايد فلان چيز بشود، يک عده اى مى گويند نيست اضطرارى، اينکه نمى شود گفت که حالا که يک عده اى گفتند اضطرارى است، ما او را مى گيريم، فرض کن چند نفر هم او اکثريت دارد.

شما بايد يک کارى بکنيد که اضطرارى را قبول کند، شوراى نگهبان قبول کند، مجلس لااقل دو ثلثاش راى بدهد به اينکه اين امر اضطرارى است، مشورت کنند با اشخاص مطلع.

ما بايد به مر اسلام عمل کنيم.

آقايان، شما بايد به مر اسلام، هم تکليف شرعيتان است، هم حکم عقل است که ما بايد حفظ کنيم مردم را.

اگر يک وقتى مردم تو خيابان ريختند و شعار بر ضد ما دادند، شعار بر ضد کسانى دادند، خوب، آن وقت چه مصيبتى است.

ما بسمان است آن شعارهايى که در خارج برايمان مى دهند و آن شعارهايى که منافقين مى دهند و امثال آنها.

ما وقتى مردم را داريم، اسلام را داريم و رضاى خدا را داريم، همه چيز داريم و هيچ يک از آن تبليغات سوء تاثيرى نمى کند، اما اگر خداى نخواسته مردم يک وقتى لغزش پيدا کردند، ديدند شما خداى نخواسته داريد يک کار خلافى مى کنيد و خيال کنند عمد است، خوب، آنها که نمى دانند اين مسائل را، توده مردم که نمى توانند مسائل را تحليل کنند به طورى که بفهمند که کجا عمد بوده ، کجا نبوده ، فلان آقا چه بوده است، او چه بوده ، اين مصيبت مى شود برايتان.

و من اميدوارم که ان شاء اللّه جديت زياد در اين مسئله بکنيد.

و ان شاء اللّه رايهايى که شما مى دهيد، مشورتها زياد باشد.

بلکه گاهى وقتها با بعض افراد شوراى نگهبان مشورت کنيد و بعد از اينکه مشورت شد و اين امور آن طور شد، ديگر نه شوراى نگهبان رد مى کند و نه مردم ناراضى مى شوند.

مردم وقتى ديدند يک حکمى را حکم خداست، مجلس گفته است، شوراى نگهبان هم که دنبال اين است که احکام اگر خلاف اسلام باشد ردش کنند، حالا که قبول کردند اسلامى است، مردم با اسلام که دعوا ندارند.

مردم، اسلام هرچه بفرمايد قبول مى کنند.

کسى که جوانش را براى اسلام مى دهد ديگر دنبال اين نيست که مثلا فلان چيز را ندارد، چطور باشد، يا فلان چيز را دارد، چه بشود.

ما بايد اين اسلام عزيز را نگهدارى بکنيم.

مجلس اسلامى ما نگهبان اسلام باشد و همه ارگانها و دولت، نگهبان اسلام، خدمتگزار اسلام باشد، وقتى خدمتگزار اسلام شد همه مسلمانها با آن موافق هستند.

چه در ايران و چه در خارج ايران، همه با آن موافق هستند.

آن عده اى هم که مخالف هستند، مخالف اسلام اصلش هستند، آنها هم تاثيرى ديگر حرفهاشان ندارد.

در راس امور بودن جنگ و من هم اميدوارم ان شاء اللّه که اين جنگ بزودى تمام بشود و به نفع شما تمام بشود، به نفع اسلام تمام بشود و اشخاص اگر چنانچه ، يک وقت احتياج به آنها شد باز بروند به جبهه ها، اگر احتياج باشد واجب است بروند، اگر احتياج نباشد، نه ، لازم نيست.

گاهى وقتها هم آنها مى گويند نبايد بيايند.

و کمک کنند و ان شاء اللّه با دولت هم کمک کند راجع به شاهراه سازيها، راجع به اين مسائل، بايد دنبال اين باشند که کمک بکنند.

و الان ما کارمان آنى که در راس امور است همه مى دانيد که الان جنگ است.

اگر اين حل شود مسائل ديگر چيزى نيستند، حل مى شوند ان شاء اللّه.

خداوند همه شما را حفظ کند و موفق کند و سلامت بدارد و براى اسلام همه ما خدمت کنيم.

و ان شاء اللّه هواهاى نفسانى را کنار بگذاريم و آن چيزى را که به حسب حديث پيغمبر اکرم است که : ان اخوف ما اخاف عليکم اثنان(2) يکى اتباع هواست، يکى هم طول امل است.

هواها از بين برود، طول املها از بين برود.

اين طور نيست که ما هميشه باشيم، دير و زود دارد، زود و دير دارد، چند روز اين، چند روز آن، چند روز آن، هر کسى پنج روز نوبت اوست و بعدش وارد مى شود به يک دنيايى که دنياى هميشگى است، ابدى است، يا ابدى در نعمت، ان شاء اللّه شماها باشيد يا خداى نخواسته طور ديگر.

بنابراين، ما بايد رضاى خدا را به دست بياوريم و دنبال اين باشيم که رضاى او به دست بيايد.

حالا او روشنفکرى که يک خيال ديگر مى کند، هرچه مى خواهد بگويد.

آن دولت ديگرى هم که يک چيزى مى گويد، نقى مى زند، آن هم هرچه مى خواهد بگويد.

آن منافقى هم که يک چيزى مى گويد، آن هم هرچه مى خواهد بگويد.

ما رضاى خدا را به دست بياوريم، چيزهاى ديگر سهل است.

والسلام عليکم و رحمة اللّه

1- بعضى، تعداد اندکى.

/ 206