درس هشتم - ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مستحب است كسى كه مى خواهد از مدينه بيرون رود، با قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) وداع كند و مستحب است در وداع چنين بگويد: «صَلَّى اللهُ عَلَيْكَ السَّلامُ عَلَيْكَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ تَسْلِيمي عَلَيْك»(154); «خداوند بر تو درود فرستد. سلام بر تو! اميدواريم خداوند اين سلام را آخرين عرض ارادت ما بر تو قرار ندهد.»

درس هشتم

ذكر خدا و زيارت اولياء الله

عباس كوثرى« في بُيُوت اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بالغُدُوِّ وَالآصال». «منبع نور و هدايت در خانه هايى است كـه خـدا والايـى آن را رخصـت داده و در آن نـام خـدا ذكر شـود. همانها كه در آن، «مردان الهى» صبـح و شام، تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند.»زيارتگاهها، پايگاه هاى ياد و رمز دلدادگى به حضرت احدّيت است. زائر در جاى جاى «مشاهد مشرّفه» خود را با ذكر الهى همراه مى سازد و دل و جانش را با آن طراوت و شادابى مى بخشد. قرآن كريم، هنگامى كه از حج سخن به ميان مى آورد، ياد خدا را هدف اصلى آن معرفى مى كند و مى فرمايد:« لِيَشْهَدُوُا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهَ فى اَيّام مَعْلُومات ...»; «تا منافع بسيار براى خود فراهم آورند و در روزهايى شناخته شده، نام خدا را ياد كنند.» هنگام حركت از عرفات و بار يافتن به مشعرالحرام به ذكر الهى فرمان مى دهد و مى فرمايد: « ... فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْد الْمَشْعَرِ الْحَرامِ...». پايان زيارت را نيز با ذكر خدا تزيين مى دهد و مى فرمايد:« فَاِذا قَضَيتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذكروُا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آبائِكُمْ اَوْ اَشدَّ ذكراً...»; «آنگاه كه اعمال حج بجاى آورديد، پس، مانند يادكردن پدرانتان يا بيش از آن، خدا را ياد كنيد.»اين نكته، چنانكه آيه آغازين اين نوشتار مى نمايد، در زيارت قبور اولياى الهى نيز متجلّى است. سيوطى در تفسير الدرّالمنثور مى نويسد: وقتى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آيه شريفه } فى بُيُوت اَذِنَ اللهُ...{ را قرائت مى كرد، مردى به پا خاست و در باره كلمه «بيوت» از حضرت پرسيد. آن بزرگوار فرمود: منظور خانه هاى پيامبران است. سپس ابوبكر برخاست و پرسيد: آيا خانه على و فاطمه نيز از آن جمله است؟ حضرت پاسخ داد: آرى، از بافضيلت ترين آن خانه هاست. بر اين اساس به جايگاه ذكر الهى و تجلّى آن در زيارات معصومان(عليهم السلام) مى پردازيم و از بزرگداشت ياد پروردگار در ديار پاكباختگان راه توحيد سخن مى گوييم.

جايگاه ذكر الهى در تعاليم اسلام

عارفان مسلمان فلسفه آفرينش را «ايجاد رابطه معرفتى بين خدا و خلق» مى دانند و با استفاده از حديث قدسى «كُنتُ كنزاً مخفيّاً...»; «من گنجى پنهان بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم پس جهان را آفريدم تا شناخته شوم.»(160) مى گويند: عامل آفرينش و تجلّى خداوند بر موجودات، شناخت پروردگار بود. ذيل آيه شريفه } وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِنْسَ اَلاّ لِيَعْبُدُون}(161) روايتى است كه بدين امر اشاره مى كند. مرحوم صدوق مى نويسد: امام حسين(عليه السلام) در يكى از سخنرانيهاى خويش فرمود: اى مردم، خداوند بندگان را نيافريد مگر براى آنكه او را بشناسند و هنگامى كه او را شناختند، عبادتش كنند. حافظ، هنگام سخن از تجلّى خداوند بر خلق، همين معنا را رمز آن مى خواند و مى گويد:در ازل پرتو حُسنت ز تجلّى دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه اى كرد رخت ديد مَلك عشق نداشت عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زدياد و نام حق، اظهار عشق و معرفت و ظهور زيبا و دل انگيز فلسفه حيات انسانى است. ياد، فرع بر شناختى است كه انسان از محبوب خويش دارد:من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه ذرّه اى بودم و عشق تو مرا بالا بردزندگى بدون ياد و نام حق، نتيجه اى جز انهدام هويت انسان ندارد. قرآن كريم مى فرمايد: « وَ مَنْ اَعْرضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً...»(164) فلسفه عبادات نيز ريشه در همين نكته دارد. عبادت با ياد حق تعالى انسان را به هدف خلقت رهنمون مى سازد. آيه ديگر، پس از بيان بازدارنده بودن نماز از زشتى ها ومنكرات، مى فرمايد: « وَلَذِكرُ اللهِاَكْبَر»; «ذكر الهى بزرگتر از هدف فوق است.»(166) اميرمؤمنان(عليه السلام) در باره ذكر حقيقى الهى مى فرمايد: خداوند سبحان ياد خويش را موجب جلاى دلها قرار داد. به يارى ذكر حقناشنوايى شان از ميان مى رود. نابينايى شان درمان مى پذيرد و پس از ستيزنده بودن رام مى شوند. خداوند، كه نعمتهايش گرانبهاست، همواره، بويژه در دورانهاى فترت كه پيامبران در ميان مردم حضور ندارند، بندگانى دارد كه در انديشه هاشان با آنان راز مى گويد و در حقيقتِ عقل هاشان با آن ها به گفتگو مى پردازد ... براى ياد خدا اهلى است كه به جاى دنيا آن را برگزيده اند و بازرگانى و خريد و فروش آنان را از اين امر باز نمى دارد. روزهاى زندگى را با ياد خدا مى گذرانند، غافلان را به خوددارى محرمات فرا مى خوانند. همه را به داد و درستى برمى انگيزند و خود بدان عمل مى كنند. بدرفتاران را از كارهاى زشت بازمى دارند و آشكارا با آنان مى ستيزند. گويا دنيا را پشت سر گذاشته، به آخرت رفته اند; يا هنوز در دنيا هستند، ولى ماوراى آن را ديده، همه چيز را دريافته اند و به احوال نهان اهل برزخ پى برده اند.

ذكر الهى در زيارت

در آداب زيارت رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه: چون خواستى داخل مسجد آن حضرت شوى، پاى راست را مقدّم دار و صد مرتبه «الله اكبر» بگو. سپس دو ركعت نماز تحيّت مسجد به جاى آور. در آداب زيارت اميرمؤمنان، على(عليه السلام) چنين آمده است: در حالى كه زبانت به ذكر گوياست و الحمد للهِ و سبحان الله و لا اله الاّ الله را تكرار مى كنى، به سوى حرم مطهر حركت كن. وقتى به خندق كوفه رسيدى، بايست و بگو: «الله اكبر، الله اكبر، أهلَ الْكِبْرياء وَ المَجْد ...» و چون گنبد و بارگاه حضرت را مشاهده كردى، بگو: «الحمدللهِ عَلى ما اختصّني بِهِ مِنْ طيبِ الْمولدْ ... و چون به دروازه نجف رسيدى بگو: رسالت پيامبران و معصومان راهنمايى انسان ها به توحيد و ذات احديّت است. «الحمدللهِ الَّذي هَدانا لِهذا...» سپس داخل شو و بگو: «الحَمْدُللهِ الَّذِي اَدْخلني هذه الْبُقْعة الْمُباركة....» در زيارت امام حسين(عليه السلام) نيز مى خوانيم: پاكيزه ترين لباسهايت را بپوش، پس از آن سى بار «الله اكبر» بگو. سپس اين ذكر را بخوان «الْحَمد للهِ الَّذِي قَصَدْتُ فَبَلَّغَني...» آنگاه در حالى كه با وقار و آرامش راه مى روى و ذكر تكبير، كلمه توحيد، حمد الهى و صلوات بر زبان دارى، بگو: «الحمدُ للهِ الْواحد المتوحّد بالاُمور كلّها ...» وقتى بر «تلّ» قرار گرفتى و روى به قبر ايستادى، سى بار «الله اكبر» بگو و اين دعا را بخوان: «لا اِله اِلاّ الله في علمه منتهى علمه وَ لا اِله اِلاّ الله بعد علمه منتهى علمه ... لا اِله اِلاّ الله الحكيم، لا اِله اِلاّ الله العَلىّ العظيم، لا اِله اِلاّ الله نُور السَّموات السَّبع و نُور الأرضين السبع....» در آداب زيارت حضرت معصومه(عليها السلام) مى خوانيم كه چون به قبر آن حضرت رسيدى، نزد سرش روى به قبله بايست. 34 بار «الله اكبر» و 33 مرتبه «سبحان الله» و 33 بار «الحمدللهِ» بگو. در زيارت جامعه كبيره، كه هر يك از ائمه را مى توان با آن زيارت كرد و تعليم امام هادى(عليه السلام) به موسى بن عبدالله نخعى است، حضرت مى فرمايد: چون به درگاه و آستان رسيدى، در حالى كه غسل كرده اى، بايست و شهادتين را بر زبان آور. چون داخل حرم شدى و قبر را ديدى، بايست و 33 بار «الله اكبر» بگو. پس اندكى با آرامش راه برو و گامها را كوتاه بگذار و بار ديگر 33 بار «الله اكبر» بگو. سپس به قبر مطهر نزديك شو و 40 مرتبه «الله اكبر» بر زبان آور تا صد بار تكبير تمام شود. راستى فلسفه و رمز اين اذكار الهى چيست؟ و اين همه تأكيد بر ذكر الهى در زيارت معصومان(عليهم السلام) چه پيامى دارد؟ مى توان گفت كه هدف از اين همه تأكيد بر ذكر الهى، دو مسأله مهم است: الف ـ دورى از غلوّ و افراط در باره معصومان(عليهم السلام) . رسالت پيامبران و معصومان راهنمايى انسانها به توحيد و ذات احديّت است. از آنجا كه اين بزرگواران معجزات فراوان دارند و حتى پس از شهادتشان نيز بركات و انوار الهى از قبور آنان بر مشتاقان و محبّان پرتو مى افكند; بدين جهت زائر را همواره با ذكر خداوند عادت داده اند تا مردم مؤمن هدف را از ياد نبرند و آنان را بندگان خداوند بدانند; بندگان مخلصى كه با اجازه پروردگار بر انجام دادن معجزات توانايند. ب ـ تبيين اين نكته كه معصومان اسوه و مقتداى يادكنندگان الهى اند و زائر بايد اين درس را به صورت عملى بياموزد. در زيارت جامعه مى خوانيم: «فَعظّمتم جلالَهُ وَ اكبَرتُمْ شأنه و مَجَّدتُم كَرَمَهُ و اَدَمْتُمْ ذِكْرَهُ». «شما جلال خدا را به عظمت ياد كرديد و شأن او را بزرگ شمرديد و لطف و كرمش را به بزرگى و مجد ستوديد و ذكر خدا را پيوسته برقرار داشتيد.» اميد كه بتوانيم، با زيارت قبور معصومان(عليهم السلام)، دلهاى خويش را كانون ذكر حق و انديشه را آينه تعاليم انسان ساز اهل بيت(عليهم السلام) قرار دهيم و خود را مشمول دعاى مستجاب آن بزرگواران سازيم، كه اين زمزمه خلوت هاى انس ماست:اى گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز كز سر صدق مى كند شب همه شب دعاى تو دلق گداى عشق را گنج بود در آستين زود به سلطنت رسد هر كه بود گداى تو

درس نهم

اولين مسجد

سيّد محمود مدنى بجستانىمسجد «قُبا» كه اكنون در كنار شهر مدينه قامت زيبا و رساى گلدسته هايش سر بر آسمان لاجوردى مى سايد و هر لحظه، بويژه در ايام حج، پذيراى هزاران مسلمان عاشقى است كه در آن حضور مى يابند و ياد و يادگار و عطر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را مى جويند، اولين مسجدى است كه در اسلام ساخته شد. مهندس اين مسجد جبرئيل امين(175) معمار آن خاتم النبيين(صلى الله عليه وآله) و كارگران آن افرادى چون على(عليه السلام) و سلمان و مقداد بوده اند.

آغاز هجرت

پيامبر(صلى الله عليه وآله) دوران اوليه زندگى خويش و بخش اول روزگار بعثت را در مكه گذراند. در آخرين روزهاى اين دوران، از طرفى با مرگ ابوطالب و خديجه(عليها السلام) ماندن در مكه را نامناسب تشخيص داد و از سويى با پيشرفت اسلام در مدينه، زمينه حضور در آن ديار را مناسب ارزيابى كرد. پس در نيمه شبى غوغاخيز و هراس آفرين، على(عليه السلام) را در بستر خويش خواباند و خود در راه هجرتى تاريخى گام نهاد. آن حضرت در روز دوشنبه 12 ربيع الاول(176) در ميان فريادهاى شادى و شور و شوق بسيار مردمِ روستاى كوچكِ قُبا به قبا وارد شد و در خانه يكى از سران روستا(كلثوم بن هِدم) منزل گزيد و خانه يكى ديگر از سران روستا(سعدبن خيثمه) را محل ملاقات خويش قرار داد. مردم مدينه، با اصرار فراوان از او خواستند به شهر مدينه، كه تا آن زمان «يثرب» ناميده مى شد، گام نهد; ولى او پاسخ داد: من در انتظار على هستم و تا آمدن وى در اينجا مى مانم. توقف پيامبر به طول انجاميد و برخى، خسته از بلاتكليفى و انتظار، به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) گفتند: به مدينه رويم، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ديگر بار همان پاسخ را تكرار كرد. آنان گفتند: شايد على يك ماه ديگر نيايد! پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: نه به زودى مى آيد، ان شاء الله. سرانجام اين انتظار به پايان رسيد و على(عليه السلام) پس از پرداخت قرض ها و بازگرداندن امانت هاى پيامبر، همراه با خانواده آن حضرت و برخى از زنان مسلمان وارد قُبا شد. رنج سفر او را آزرده و پاهايش را سخت مجروح ساخته بود. رسول الله(صلى الله عليه وآله) وى را در آغوش گرفت و آب دهان مباركش را به پاى وى ماليد بدين سان على(عليه السلام) تا هنگام شهادت هرگز گرفتار درد پا نشد.

/ 43