درس بيست و دوم - ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 ـ قبه هارون در بالاى كوه احد، مكان مقدسى قرار داشته كه از دير باز مورد بازديد سيّاحان و زائران بوده است. گويند اين مكان كه به «قبه هارون» شهرت دارد، قبر هارون نبى برادر موسى است. انباشته شده در ابعاد 5/1? متر و به ارتفاع 5/1 متر مى باشد. دست يابى به آن بسيارسخت است; چرا كه در بالاترين نقطه كوه قرار دارد. البته بعضى از مردم سنگ هايى به عنوان علامت در سمت راست و چپ مسير قرار داده اند كه صعود را آسانتر مى سازد. در نزديكى اين قبه، در جنوب غربى و شمال آن، دو كتيبه به خط كوفى وجود دارد كه از بين رفته و جز نام خدا و محمد رسول الله(صلى الله عليه وآله) چيزى از آن خوانا نيست. در پايين اين كتيبه ها بعدها دو تاريخ; يكى سال 993 هـ . و به نام «محمد على جرسخانى» و ديگرى سال 1343 هـ . ق. حك شده است.(610) بعضى نيز در وجود قبر هارون برادر موسى در اين مكان شك كرده و گفته اند كه شخصى به نام هارون در اين مكان بوده و مردم پنداشته اند برادر موسى است.3 ـ مهاريس در بالاى كوه احد شكاف ها و صخره هايى است كه در داخل آن آب باران جمع مى شود و مورد استفاده قرار مى گيرد. اين مهاريس و صخور بسيار فراوان هستندو آب باران جمع شده در داخلِ آن، بسيار گوارا و شيرين است. همانگونه كه پيشترآمد، هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در جنگ احد مجروح شد و در شكاف مذكور در كوه احدو يا در مكان مسجد الفسح به استراحت پرداخت; على(عليه السلام) از اين مهاريس به وسيلهپوستى، آب آورد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) چون بوى بدى داشت نتوانستند بياشامند لذا زخم خود را شستند. در روايت ديگرى آمده است كه على(عليه السلام) از اين آب بر دستان فاطمه(عليها السلام) مى ريخت و فاطمه(عليها السلام) زخم پدر را مى شست ولى خون بند نمى آمد، لذا قطعه حصيرى سوزانيد و بر زخم گذاشت. 4 ـ مدفن و مزار شهداى احد پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمودند: «شهدا را با همان بدن ولباس خونين در منطقه درگيرى مدفون سازيد» وسپس عموى بزرگوار خود رابه همراه برادرزاده او عبدالله بن جحش يامصعب بن عمير به خاك سپردند و هريك از شهدا را همراه ديگرى به تناسبهاى مختلف; از جمله ميزان حفظ قرآن، پيمان اخوت و... دريك قبربافاصله اندكى ازقبرحمزه مدفون ساختند. ابن شبه گويـد: «در سال 43 هجـرى بر قبور عمـرو بن جمـوح و عبدالله بن عمـرو بن حـزام كه هر دو در يك قبر دفن شده بودنـد، سيلى وارد شـد; لذا آنان را به مكـان كنونـى منتقـل ساختنـد.» وى همچنين گفته است: «جنازه اين دو شهيد تازه بود، گويى ديروز مرده بودند. يكى از آن دو كه مجـروح بود، دستـش را بر روى زخـم خود قرار داده و به اين حالـت مدفون گشتـه بود وقتى دست او را از زخم برداشتنـد خون فوران زد، لذا بى درنـگ او را به همـان حـال برگرداندند.» اين سيل به قبر حضرت حمزه(عليه السلام) نيز آسيب وارد ساخت و نزديك بود بدن مبارك ايشان نمايان شود; لذا جنازه حضرت حمزه و عبدالله بن جحش را خارج ساخته و كمى آن طرف تر، جايى كه اكنون محل قبر آنهاست مدفون ساختند. در دوران سعودى قبه و مسجد ساخته شده در دوره عثمانى بر فراز قبر حضرت حمزه(عليه السلام) تخريب و يك چهار ديوارى بر گِرد آن كشيده شد. مكان كنونى قبر حضرت حمزه(عليه السلام) و عبدالله بن جحش حدود پنجاه متر جلوتر از ساير شهدا قرار دارد. هم اينك زائرانِ آن سلحشوران اسلام، از زيارت نزديك آنها محرومند و به ناچار پشت درهاى بسته خاطره آن فداكاران را پاس مى دارند. نرده هاى آهنينى كه در ديواره جنوبى كار گذاشته شده، پيشتر گِرداگرد قبور ائمه بقيع بوده است كه به اين مكان منتقل ساخته اند. محل دفن شهداى احد، حدود صد مترى شمال جبل الرماة و يك كيلومترى كوه احد مى باشد. 5 ـ مسجد حمزه سيدالشهدا(عليه السلام) هنگامى كه حضرت حمزه به شهادت رسيد، به دستور رسول خدا(صلى الله عليه وآله) همراه عبدالله ابن جحش در مكانى نزديك قبور كنونى آنان مدفون شدند. در دوران مروان خليفه اموى، اين دو قبر بر اثر سيلى دچار آسيب شد و نزديك بود بدنهاى مبارك آنها كشف شود، لذا به دستور وى جنازه حمزه و عبدالله را به مكان ديگرى كه محل امروزين مقبره آنها است منتقل كردند و سپس مسجدى بر فراز آن ساخته شد كه به مسجد حمزه سيدالشهدا معروف گشت. اين مسجد به مرور زمان رو به تخريب رفت. در سال 570 هجرى مادر الناصرلدين الله، خليفه عباسى، بناى محكمى به جاى آن ساخت و بر آن، گنبد و درى از آهن قرار داد. سلطان اشرف قايتباى به سال 893 آن را ترميم و چاهى در كنار آن حفر كرد. در داخل مسجد، قبر حضرت حمزه(عليه السلام) در ميان تابوت و ضريحى بود كه با پوششى از مرقد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن را پوشانيده بودند. در دوران عثمانى بناى اين مسجد به طور زيبايى ترميم و تجديد گرديد.(615) در دوران خلافت سعودى بنابر آنچه كه يكى از مؤلفين وابسته به حكومت، به طور علنى ذكر مى كند اين كه چون زوّار اين مسجد را مسح و لمس نموده و هدايا و نذورات مى دادند، لذا مسؤولين نيز آن را تخريب ساخته و ديوار آن را با زمين مساوى كردند. چون قبور شهدا مكشوف شد و نياز به حفظ آن بود حكومت سعودى به سال 1382 هـ . ديوارى بر گرد قبور شهداى احد كشيده و آن را محصور ساخت. در اين حال مسجد زيبا و مستحكمى در سمت شرقى مزار شهداى احد و حدود 50 مترى آن به نام «مسجد حمزه» ساخته شد كه داراى يك مناره مى باشد. در عرف عام، اين مسجد به مسجد احد يا مسجد على(عليه السلام) نيز معروف است و شايد حضرت على(عليه السلام) در اين نقطه عليه مشركين در نبرد احد مى جنگيده اند. 6 ـ مسجد جبل اُحُد: مسجد الفَسْح «فَسْح» به معناى گشايش در زمين است(617) پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از نبرد احد، در دامنه كوه و در يكصد مترى همان شكافى كه هنگام جراحت به وسيله على(عليه السلام) مخفى شده بودند، جهت اقامه نماز ظهر و عصر از صخره كوچكى بالا رفتند و به علت وضعيت نامساعد جسمى خود، نشسته به اقامه نماز پرداختند. در اين حال تعدادى از صحابه نيز براى جماعت بر صخره رفتند ليكن فضاى كافى براى همه نبود لذا خداوند بارى تعالى آيات مباركه فسح را در اين مكان نازل كرد:} يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحْ اللهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعْ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ{. «اى اهل ايمان، هرگاه به شما گفتند كه در مجالس خود جاى را بر ديگرى باز كنيد، امر خدا را بشنويد و چنين كنيد كه خداوند بر توسعه (مكان و منزلت) شما بيافزايد و هرگاه گفتند كه از جاى خود برخيزيد نيز حكم خدا را اطاعت كنيد كه خداوند مقام اهل ايمان و دانشمندان عالم را رفيع مى گرداند و خدا هر چه كنيد آگاه است.»و لذا به علت نزول آيات مذكور، بعدها مسجد كوچكى به مساحت دوازده متر ساخته شد كه به «مسجد الفسح» يا «مسجد احد» معروف گرديد. شايان گفتن است عده اى محل نزول آيات فسح را ايوان صفه دانسته اند. اين مسجد در شعب جرار(619) و در سمت راست كسى كه به سوى غار و محل اختفاى پيامبر مى رود قرار داشته و حدود 5/1 كيلومتر با مزار شهداى احد (در شمال شرقى) فاصله دارد. در چپ آن بعدها خانه هايى ساخته شد كه امروزه اين خانه ها همچنان موجود و مردمى بسيار فقير در آنجا زندگى مى كنند. در دوران عثمانى، در اين مسجد تعميراتى بعمل آمد ولى به مرور زمان رو به ويرانى نهاد. اكنون چيزى جز ديواره هاى خراب آن باقى نمانده و اطراف آن نيز حصار آهنى كشيده شده است. مخروبه مذكور كمتر مورد توجه كسى قرار مى گيرد. 7 ـ جبل العينين يا جبل الرماة در جنوب كوه احد و تقريباً 5/1 كيلومترى آن، كوه كوچكى به نام «جبل العينين» يا «جبل الرماة» قرار دارد. اين كوه كه به مثابه تپه اى كوچك است، همانگونه كه پيشتر گفته شد، نقش بسيار مهم و مؤثرى به عنوان يك گذرگاه سوق الجيشى در نبرد مهم «احد» ايفا كرده بود و پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز چون بخوبى نسبت به موقعيت بسيار حساس آن واقف بودند، تعداد پنجاه تن از تيراندازان خود را بر آن گماشتند. (كه بعدها در مكان استقرار اين تيراندازان، مسجدى ساخته شد كه نام مسجد جبل الرماة برخود گرفت.) حمزه سيد الشهدا در چند مترى اين تپه مورد اصابت نيزه قرار گرفت و به شهادت رسيد. در سالهاى اخير براى توسعه ميدان اطراف تپه و ايجاد پاركينگ ها و... مقدارى از تپه را صاف كرده اند كه اكنون به نظر مى رسد ارتفاع آن از پنجاه متر و طول آن از دويست متر متجاوز نباشد. 8 ـ مسجد جبل عينين يا مسجد جبل الرّماة در شرق جبل الرّماة يا جبل عينين كه مكان و سنگر تيراندازان سپاه اسلام در جنگ احد بود، مسجدى ساخته شد كه اكنون جز ديواره هاى كوتاه و خشتى آن چيزى نمانده است. اينجا سنگر و يا عبادتگاه پنجاه تيرانداز به فرماندهى عبدالله بن جبير بوده است كه به دستور رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر اين مكان گماشته شدند تا به محافظت از عقبه سپاه اسلام بپردازند و دشمن را از نفوذ به پشت سپاه مسلمانان بازدارند. اين مسجد كه بعدها در مكان مذكور ساخته شد به نام مسجد جبل الرّماة معروف گرديد. در دوران عثمانى ترميم شد ولى به مرور زمان و در اثر بى توجهى، تقريباً از بين رفت. اكنون در منتهى اليه شرقى اين تپه پايه هاى مخروبه اى از خشت و گِل و ديواره اى به بلندى يك متر كه فضايى به اندازه دوازده متر را احاطه كرده، ديده مى شود كه همان پايه ها و ديوارهاى مسجد جبل الرّماة است. نگارنده بعضى از مردم بومى را مشاهده كرد كه به اين مكان توجه داشته و در آن جا نماز مى گزاردند. البته اين مكان كمتر مورد توجه كسى قرار مى گيرد. 9 ـ مسجد ثنايا: قبّة الثنايا به هنگام جنگ احد، پيامبر مجروح شد و چند دندان مبارك از فك پايينش شكست، بعدها در مكان اين واقعه تلخ، در نزديكى كوه احد، مسجد كوچكى ساخته شد كه به قبة الثنايا معروف گرديد. اين مكان در 200 مترى شمال شرقى مقابر شهدا قرار دارد و سابقاً داراى گنبد بوده، ليكن به مرور زمان گنبد آن از بين رفته است.(620) اكنون ديواره هاى مخروبه اين مسجد كه نيمى از آن بيشتر نمانده، ديده مى شود كه به سختى قابل تشخيص و همچون سنگ هاى انباشته شده اى نمايان است. 10 ـ مسجد الدرع: مسجد الشيخين يا البدائع ابن شبه روايت كرده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) هنگام عزيمت به سوى احد در مسجدى در «شيخان» بيتوته كرد و ضمن اقامه نماز صبح، براى نبرد احد حركت كردند. اين محل به البدائع نيز معروف بوده است و به نقل از ابن عباس، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در اين مكان نماز عصر و عشاى روز قبل از جنگ احد و نماز صبح در روز نبرد را اقامه كردند. اين مسجد بعدها به «مسجدالدرع» معروف شد; چون پيامبر(صلى الله عليه وآله) هنگام بيتوته و اقامه نماز، زره خود را كه براى نبرد احد پوشيده بودند از تن درآوردند و كنارى نهادند. مسجد نيمه مخروبه «الدرع» اكنون در سمت چپ كسى است كه به سوى احد ومقابر شهدا مى رود و در مقابل اين مسجد، خانه معروف «شيخ حكيم درويش» در بيست مترى خيابان اصلى قرار دارد.(622) بناى مخروبه وقديمى كنونى آن از دوران عثمانى است و صحن و رواق كوچكى دارد، چاهى نيز در كنار آن بوده كه اكنون تخريب شده است. 11 ـ مسجد المصرع، مسجد الوادى يا مسجد العسكر اين مسجد در سمت شرقى «جبل الرماة» و تقريباً در دامنه اين تپه قرار داشته است. هنگامى كه حمزه(عليه السلام) در كنار شرقى اين تپه با نيزه مجروح گرديد، خود را تا اين مكان كشانيد و سپس به شهادت رسيد. اين مسجد در مكان شهادت حضرت حمزه سيد الشهدا ساخته شده و لذا به «مسجد مصرع» يعنى محل شهادت معروف گشت. سمهودى سنگ نبشته اى كه بر قبر حمزه(عليه السلام) قرار داشته را در اين مسجد ديده است.(623) مساحت مسجد المصرع 18 ?18 متر و به صورت مربّع بوده است. در دوران سعودى پس از تخريب گنبد و بارگاه مقبره حضرت حمزه سيدالشهدا، اين مسجد را نيز در تعريض خيابان كنار جبل الرّماة و صاف كردن بخش شرقى آن تخريب كردند.12 ـ مسجد المستراح پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پس از بازگشت از نبرد احد در همان مسيرى كه آمده بودند، به علت خستگى شديد و رنج و تبى كه از جنگ و راه طولانى عارض ايشان شده بود، در مكانى به استراحت نشستند. بعدها در دوران عثمانى در مكان استراحت و جلوس رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مسجدى ساختند كه به «مسجد المستراح» معروف شد. مكان آن در سمت راست كسى است كه به سمت مقابر شهداى احد و حمزه(عليه السلام) مى رود و دقيقاً پس از مدرسه عمروبن جموح قرار دارد. مسجد المستراح نسبتاً كوچك و با بنايى قديمى است كه نيم متر از سطح زمين بالاتر است و تابلوى «مسجد المستراح» نيز بر آن ديده مى شود. اين مسجد بحمدالله از تخريب مصون مانده است.

درس بيست و دوم

غزوه احد

پيروزى مسلمانان در جنگ بدر و احتمال بسته شدن راه بازرگانىِ مردم مكّه از طريق مدينه و عراق، مشركان را سخت برآشفته ساخت و به فكر تلافى و انتقام افتادند. صفوان بن اميه و عكرمة بن ابى جهل به ابوسفيان پيشنهاد دادند كه قريشيان هزينه جنگ را به عهده بگيرند و وى نيز موافقت كرد و در نتيجه با جمع آورى نيروهاى قوى رزمى و فراهم آوردن امكانات تسليحاتى و مالى به سوى مدينه آمدند. عباس عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه تا آن زمان در مكه بود با ارسال نامه اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را از اين توطئه آگاه ساخت. پيامبر(صلى الله عليه وآله) دو نفر نيروى اطلاعاتى به اطراف مدينه اعزام نمود و موقعيت قريشيان را شناسايى كرد. دشمن روز پنج شنبه پنجم شوال سال سوّم هجرت، از ناحيه وادى عقيق در شمال مدينه وارد منطقه احد شد و آنجا مستقر گرديد. گفتنى است كه مكه در ناحيه جنوب مدينه قرار گرفته و دليل اين كه دشمن از شمال وارد مدينه شده اين بوده كه در درّه طولانى و بزرگ وادى القرى كه راه بازرگانى شام را به يمن متصل مى ساخت، هر قسمتى كه امكانات زندگى وجود داشت قبائلى از عرب و يهود سكونت گزيده و اطراف خود را با سنگ محصور ساخته بودند. از سوى ديگر مدينه از سه طرف به شكل نعل اسب در محاصره كوهها و مناطق سنگلاخى قرار گرفته و درنتيجه نيروى دشمن ناچار بوده مدينه را دور بزند و از ناحيه شمال مدينه، كه زمينى هموار داشته و نخلستان هم در آن جا نبوده وارد شود. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از مشورت با اصحاب، تصميم گرفت از شهر خارج شود، لذا روز جمعه پس از اقامه نماز جمعه، زره بر تن كرده، با لشكرى بالغ بريك هزار نفر از مدينه به سمت احد حركت كرد و كوتاه ترين راه را برگزيد. در ارتش رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از جوان 15 ساله تا پيرمرد سالخورده به چشم مى خورد. بامداد روز هفتم شوالِ سال سوّم هجرت، نيروهاى اسلام در برابر نيروهاى مهاجم و متجاوز قريش صف آرايى كردند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اردوگاه لشكر خود را به گونه اى قرار داد كه از پشت سر، به يك مانع طبيعى; يعنى كوه احد محدود مى گشت و در سمت چپ لشكر نيز تپه بلندى به نام عينين كه بعداً جبل الرماة لقب گرفت قرار داشت كه از بالاى آن تمامى دشت اطراف را مى توانست زير نظر داشته باشد و مدينه نيز پيش روى قرار گرفت. سپس رسول خدا عبدالله بن جبير را با حدود 50 تيرانداز بر روى تپه مستقر ساخت و فرمود: شما با پرتاب كردن تير، دشمن را برانيد و نگذاريد از پشت سر وارد جبهه مسلمانان شوند و ما را غافلگير كنند. ما چه در نبرد غالب باشيم و چه مغلوب، شما اين نقطه را خالى مگذاريد. دستور مؤكد پيامبر به تيراندازان، كه از جاى خود هرگز حركت نكنند، حاكى از اطلاع كامل آن حضرت از اصول نظامى بود. سپس براى ارتشيان خطبه خواند و آنها را منظم ساخت.

ارتش قريش

ابوسفيـان نيز لشكريـان قريش را، كه بيش از سه هزار نفر بودنـد، به سه گـروه تقسيم كرد: 1 ـ پياده نظام زره پوش و آنان را در وسط قرار داد. 2 ـ گروهى را به فرماندهى خالد بن وليد در سمت راست جاى داد. 3 ـ و دسته ديگر را به فرماندهى عكرمه در سمت چپ به صف كشيد. گروهى را نيز كه پرچمداران آنها بود، پيشاپيش ارتش قرار داد.

آغاز نبرد

جنگ به وسيله ابوعامر كه از فراريان مدينه بود آغاز شد. او از قبيله اوس بود كه بر اثر مخالفت با اسلام از مدينه به مكه پناهنده شده بود.

پيروزى

چيزى نگذشت كه در پرتو جانبازى سرداران رشيد اسلام; مانند على بن ابى طالب(عليه السلام)، حمزه عموى پيامبر، ابودجانه، مصعب و... لشكر قريش اسلحه و غنائم خود را زمين نهادند و با فضاحت عجيبى پا به فرار گذاردند. درگرماگرم جنگ، هرگاه دشمن مى خواست لشكراسلام را دور بزند وازپشت به آنان حمله كند، تيراندازان مستقر در جبل عينين آنان را با تير مى زدند و دور مى كردند ليكن باشكست دشمن، متأسفانه مسلمانان سلاح بر زمين نهادند وبه جمع آورى غنيمت مشغول شدند و به گمان خود، كار را خاتمه يافته تصور مى كردند. نگهبانان نيز فرصت را مغتنم شمرده با مخالفت فرمانده خود، از جبل الرماة پايين آمدند و به جمع غنيمت پرداختند. دشمن كه چنين ديد، از كمى نگهبانان سوء استفاده كرد و با يك حمله چرخشى، تيراندازان باقى مانده را از پاى درآورد و ازپشت سر به مسلمانان حمله كرد. خالدبن وليد و عكرمة بن ابى جهل پس از تصرف نقاط حسّاس، فراريان خويش را به كمك طلبيدند و چيزى نگذشت كه بر اثر ازهم پاشيدگى صفوف مسلمانان، ارتش قريش بازگشتند و از پيش روى و پشت سر، سربازان اسلام را محاصره كردند و نبرد بارديگر آغاز شد.

شكست مسلمانان

در اين هنگام، وضعيت عجيبى در ارتش اسلام به وجود آمد، گروهى به صورت دسته هاى پراكنده به دفاع از خود و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پرداختند، گروهى پا به فرار گذاشتند و طولى نكشيد كه تلفات سنگينى بر مسلمانان وارد آمد. و به ناگاه خبرى به دروغ منتشر شد كه:«اَلا قَدْ قُتِلَ مُحَمَّد»; «هان اى مردم، محمد كشته شد!»اين خبر روحيه دشمن را تقويت و روحيه گروهى از مسلمانان را تضعيف كرد و كار بر مسلمانان دشوارتر شد. پيامبر كه پيشانى اش زخم برداشته و دندانش شكسته بود، با استقامتى بى نظير از حريم اسلام دفاع مى كرد.

/ 43