جنگ و خون ريزى در احجار زيت - ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جنگ و خون ريزى در احجار زيت

در ضمن حديث مفصلى كه درمنابع حديثى اهل سنت نقل شده، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چند حادثه مهم را به صحابى بزرگ، ابوذر غفارى گوشزد مى كند و با اين جمله: «يا اَباذَرْ كَيْفَ اَنْتَ» از وقوع آنها، او را باخبر مى سازد و از جمله اين حوادث اين است:«كَيْفَ اَنْتَ اِذا رَأَيْتَ اَحجارَ الْزَيْتِ قَدْ غُرِقَتْ بِالدّم». «چگونه خواهى بود روزى كه جنگ سختى در مدينه پيش آيد و احجار زيت در خون غرق شود.» اين حديث رسول خدا كه از ملاحم است، از حادثه مهم و از قيام شجاعانه و شهادت مظلومانه يكى از فرزندانش بنام محمد ملقب به نفس زكيه(232) كه در سال 145 هـ . ق . در احجار زيت، يكى از محله هاى معروف مدينه اتفاق افتاد، خبر مى دهد و اهميت اين قيام مقدس را كه در مقابل يكى از طواغيت و ستمگران معروف عباسى، ابوجعفر منصور دوانيقى بود، ترسيم مى كند.

جنگ خونبار در بيابان فخ

بر اساس نقل ابوالفرج اصفهانى، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مسير خود به مكه، چون به بيابان «فخ» رسيد، از مركب خويش پياده شد و در اين سرزمين دو ركعت نماز گزارد و در حال نماز به شدّت گريست، اصحاب و ياران آن حضرت متأثر و محزون شدند و چون علت اندوه و گريه آن حضرت را پرسيدند، فرمود: چون ركعت اول نماز را خواندمجبرئيل با اين پيام بر من نازل شد: اى محمد، يكى از فرزندان تو در اين محل به شهادت مى رسد و كسى كه در ركاب او شهيد شود به ثواب دو شهيد نائل خواهد شد; (نَزَلَ عَلَىَّ جَبْرَئيلُ فَقالَ يا مُحَمَّد اِنَّ رَجُلا مِنْ وُلُدِكَ يُقْتَلُ في هذا الْمَكانِ وَ اَجْرُالْشهيد مَعَهُ اَجْرُ شَهيدَيْنِ» پياده شدن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در بيابان خشك و ريگزار (فخ) و نماز خواندن آن حضرت قبل از اينكه پيام جبرئيل را اعلان كند، عملا اِخبار از يك ملحمه و حادثه ديگرى است كه در روز ترويه سال 169 در اين بيابان اتفاق افتاد و حسين بن على بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب(عليهم السلام) كه بر ضد هادى عباسى قيام كرده بود، به شهادت رسيد. حضور رسول خدا در كنار خانه عقيل از ملاحم است: از طرفى احاديث ملاحم كه دو نمونه از آن را ملاحظه كرديد، نشانگر اين است كه حوادث دور و نزديك مربوط به خاندان و فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از نظر آن حضرت به دور نبوده و از طرق مختلف گاهى با بيان و گفتار و گاهى با عملى گويا از وقوع چنين حوادثى خبر داده است و از طرف ديگر هيچ عمل و گفتار آن حضرت نمى تواند بدون جهت و بدون يك هدف و مقصد مشخصى انجام پذيرد و لذا مى توان چنين استنباط و اظهار نظر نمود كه حضور مستمرّ رسول خدا در مقابل درِ خانه عقيل بن ابى طالب از همان ملاحم و پيشگويى ها است كه آن حضرت مى خواسته عملا اهميت اين خانه را كه در آينده نزديك به آرامگاه چهارتن از اوصياى الهى و مدفن چهار تن از فرزندان و اهل بيت پيامبر مبدل خواهد شد، بيان كند، همانگونه كه در مقابل خانه امير مؤمنان(عليه السلام)چنين عملى را طىّ نُه ماه انجام داده است. آرى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خواسته است كه با «موقف» قرار دادن درِ خانه عقيل، اين معنى را تفهيم كند كه اگر امروز اين خانه خشت و گِلى متعلّق به عقيل بن ابى طالب است، در آينده به يكى از بيوتى كه { ... أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ...{ مبدّل خواهد گرديد و اگر اين در و ديوار امروز جنبه شخصى دارد، فردا محل تسبيح و تحليل مردانى خواهد شد كه { ...لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ...{ و اگر امروز اين خانه مطمح انظار و مورد توجه عامه نيست، به مرور زمان، مهبط ملائكه و محل نزول فرشتگان و مورد رحمت و بركت خداوند متعال خواهد شد. مگر نه اين است كه روزى مسجد پيامبر و محل تربت پاك او نيز چنين وضعيتى داشت. چگونه ممكن است پيامبر(صلى الله عليه وآله) از حادثه اى كه پس از صد و پنجاه سال در يكى از ميادين مدينه واقع مى شود سخن بگويد و اهميت آن را گوشزد كند و توجه صحابه و مسلمانان را به شخصيت نفس زكيه جلب و احجار زيت را كه غرق خون خواهد شد پيشاپيش در اذهان تجسيم و ترسيم نمايد، اما از مدفن چهار تن از ائمه اهل بيت كه علت مبقيه اسلام و حفظه اسرار خداوند و رحمت موصوله و آيت مخزونه او هستند، سخن نگويد؟! چگونه ممكن است پيامبر خدا با پياده شدن از مركب خويش و نماز خواندن در بيابان فخ و اعلان شهادت يكى از فرزندانش كه پس از صد و شصت سال اتفاق مى افتد نام اين بيابان و خاطره اين حادثه را زنده و جاويدان سازد اما خاطره و ياد جايگاهى را كه ابواب ايمان و امناء رحمان و ائمه معصوم در آن آرميده اند، به فراموشى بسپارد؟! مورّخان و شرح حال نويسان درباره محل دفن سعدبن ابىوقاص(237) مطلبى را نقل نموده اند كه اجمال آن اين است: او در اواخر عمرش يكى از دوستانش را به زاويه شرقى خانه عقيل در كنار بقيع برده و از وى خواسته است خاك هاى سطحى زمين را كنار بزند سپس چند عدد ميخ كه به همراه داشته بعنوان علامت و نشانه به آنجا كوبيده و وصيت نموده است بدن او را در آن محل به خاك بسپارند و پس از مدتى كه در قصر خود در وادى عقيق و بيرون شهر از دنيا رفته، بدنش را به مدينه منتقل و طبق وصيت او در همان محل كه علامت گذارى و ميخكوبى شده بود دفن نموده اند (فَوَجدوا الاَوْتادَ فَحَفَروُا لَهُ هُناكَ وَ دَفَنوهُ).2 ـ ابوسفيان در فضاى بيرون خانه عقيل: ابى طالب ابوسفيان را، كه سخت مريض بود ديد، كه در ميان مقابر (خصوصى) قدم مى زند، علت اين امر را از وى سؤال نمود، ابوسفيان پاسخ داد در پى محل مناسبى هستم كه مرا در آنجا به خاك بسپارند، عقيل او را به سوى خانه خود هدايت و در فضاى بيرونى اين منزل محلى را مشخص نمود كه در آن محل براى ابوسفيان قبرى آماده گرديد و پس از چند روز كه از دنيا رفت در همان قبر به خاك سپرده شد. (وَ اَمَرَ بِقَبْر فَحُفِرَ في قاعَتِهاوَدُفِنَ فيها).خانه عقيل به مسجد (حرم) تبديل مى شود اين بود مرحله اول از تاريخ حرم ائمه بقيع و آنچه نسبت به ساختمان اين مكان مقدس هم زمان و قبل از دفن پيكر پاكشان از كتب و منابع مدينه شناسى استفاده نموديم، اينك در مرحله دوم از تاريخ اين حرم مطهر قرار گرفته ايم و اين مرحله تبديل خانه عقيل به حرم و تغيير شكل اين منزل مسكونى به ساختمان و فضاى مناسب با شرايط اجتماعى ـ مذهبى سال هاى بعد و يا قرن هاى بعد است كه هر يك از مساجد و حرمهاى مهم مانند مسجد و روضه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) با مرور و اقتضاى زمان از اين تحول و تكامل برخوردار بوده اند.

درس سيزدهم

حضرت فاطمه(عليها السلام)

ولادت: در شهر مكه و مشهور اين است كه در 20 جمادى الثانى سال پنجم بعثت واقع شده است; يعنى هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چهلوپنج سال داشته، حضرت فاطمه(عليها السلام) متولد شده است. شهادت: مورد اتفاق است كه شهادت حضرت در شهر مدينه و در سال 11 هـ .ق . رخ داده است ولى در تعيين روز و ماه آن اختلاف است. دو قول شهرت بيشترى دارد: 1 ـ روز 3 جمادى الثانى; يعنى 95 روز بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله). 2ـ عده اى هم گويند 13 جمادى الأول; يعنى 75 روز بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله). مدت عمر: در عمر حضرت هم اختلاف است و قول مشهور 18 سال مى باشد. محل دفن: بنا بر وصيّت خود حضرت زهرا(عليها السلام) مخفى مانده و در اين زمينه سه نظر وجود دارد: 1ـ در بقيع نزديك قبر ائمه بقيع(عليهم السلام). 2ـ مابين قبر پيامبر و منبر آن حضرت. 3ـ در خانه خودش. نوشته اند كه على(عليه السلام) بعد از دفن فاطمه(عليها السلام) اطراف قبر فاطمه هفت قبر ديگر ساخت تا كسى نفهمد كه قبر آن حضرت كجاست. طبق نقلى، چهل قبر ديگر را آب پاشيد تا قبر آن مظلومه تاريخ در ميان آنها مشتبه شود و به روايتى، قبر آن حضرت را با زمين هموار كرد تا نشانى از قبر معلوم نباشد. به هرصورت، اگر قبر على(عليه السلام) بعد از يك قرن (100 سال) در زمان امام صادق(عليه السلام)آشكار مى گردد ولى قبر فاطمه تا به حال مخفى است و جاى اين پرسش براى هميشه باقى است كه چرا قبر جگرگوشه پيغمبر تا كنون مخفى مانده است؟! تشييع كنندگان جنازه زهرا(عليها السلام): علامه مجلسى در بحار مى نويسد: «طبرى در تاريخش آورده كه فاطمه شبانگاه دفن شد و در تشييع و دفنش على(عليه السلام)، عباس، مقداد و زبير حاضر بودند. ولى در روايات ما آمده كه على(عليه السلام) بر فاطمه(عليها السلام) نماز خواند به همراهى امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و عقيل و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و بريده و در روايتى عباس و پسرش فضل و در روايت ديگر حذيفه و ابن مسعود هم در نماز حضور داشته اند. پدر و مادر: پدر، محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) و مادرش خديجه كبرى; اولين همسر پيامبر و اولين زنى كه به آن حضرت ايمان آورد.

اسم حضرت فاطمه(عليها السلام).

القاب: صدّيقه، مباركه،طاهره، زكيه، راضيه، مرضيّه، محدّثه، بتول و عذرا. كنيه اش: امّ الحسن، أمّ الحسين، أمّ المحسن، أمّ الائمه و أمّ ابيها. فرزندان حضرت: امام حسن، امام حسين، زينب كبرى و زينب صغرى كه كنيه اش امّ كلثوم است و محسن كه سقط شد و قبل از تولد شهيد گرديد.نقش هاى متعدّد فاطمه(عليها السلام) فاطمه(عليها السلام) داراى ابعاد وجودى بسيار است، كه هر بعد زندگى او سرمشق دفتر حيات ديگران است. فاطمه هم خانه دار خوبى است و سنگر خانه را مهمتر از هرچيز ديگر مى داند و هم سياستمدار آگاه، كه به مصلحت جامعه و مقتضاى زمان عمل مى كند. او در خانه همسر خوبى براى على(عليه السلام) و در بيرون منزل مدافع فداكارى براى مكتب خويش است. فرياد مى زند و خطبه مى خواند و دفاع از وصى پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى كند، آنهم نه به عنوان شوهر، بلكه به عنوان دفاع از امامت و امام عصر خويش و اينكه حق او را به ناحق گرفته اند و خانه نشينش كرده اند. او بانوى نيك رفتار با شوهر و مربى موفقى در تربيت فرزندان صالح خويش است و به هرصورت هر نقشى كه دارد الگو و سر مشقى است براى همه انسان ها، بهويژه زنان مسلمان جهان در سراسر تاريخ.

خانه فاطمه و خانه دارى

خانه فاطمه خانه اى است نمونه; چرا كه همه اعضاى آن معصومند. هم على و فاطمه، هم حسن و حسين. تاريخ چنين خانواده اى را به ياد ندارد كه شوهر و همسر و فرزندان همگى معصوم باشند و همچنين خانه فاطمه كانون مهر و صفا و صميميّت است كه زن و شوهر با كمال خلوص و صداقت، يكديگر را در كارهاى خانه كمك مى كنند. در اوان زندگى مشترك، وقتى خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى آيند تا از او خواهش كنند كه كارهاى داخل خانه را فاطمه انجام دهد و كارهاى بيرون از خانه به عهده على باشد، فاطمه مى گويد:«فلا يَعلم ما داخلني مِنَ السّرور إلاّالله بإكفائي رسول الله(صلى الله عليه وآله) تحمّل رقاب الرّجال». «خدا مى داند كه من چقدر از اين مطلب (تقسيم كار) خوشحال شدم كه كارهاى خارج منزل به عهده من نيفتاد.»آرى، فاطمه مسؤوليت شناس، سنگرِ خانه را با تلاش در خارج خانه معاوضه نمى كند; زيرا زنى كه بيشتر وقتش در خارج منزل صرف شود از عهده مسؤوليتخانه دارى و تربيت فرزند برنمى آيد. و اين درس براى همه زنان است كه اى زنان، بايد قبل از هرچيز «مادر» و «خانه دار خوب» باشيد و از اينجاست كه نقش ديگر فاطمه، كه تربيت فرزند است آشكار مى شود.

فاطمه و تربيت فرزند

فاطمه فرزندانى را تربيت كرده است كه هريك تاريخ ساز بودند و بر تارك تاريخ درخشيدند وخواهند درخشيد; «زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقّر، انسان هايى را تربيت كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى درخشد. صلوات و سلام خداوند تعالى بر اين حجره محقّرى كه جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است.» زنان ما بايد بكوشند هم مادر خوبى باشند و هم مربّى نمونه، چون فاطمه; چرا كه براى زن همين افتخار بس كه به فرموده امام خمينى(قدس سره) «از دامن زن مرد به معراج مى رود»و اين بستگى به توان زن دارد كه قبل از هرچيز مربّى فرزندانش باشد و اگر از عهده اين مسؤوليت برآمد، در هر صحنه اى كه ضرورت دارد حاضر شود. امام خمينى(قدس سره) در اهميت اين موضوع مى گويد: «... تربيت فرزند كه اين از همه شغل ها بالاتر است. يك فرزند خوب اگر شما به جامعه تحويل بدهيد، براى شما بهتر است از همه عالم.» «يك مادر ممكن است يك بچه را خوب تربيت كند و آن بچه يك امّت را نجات بدهد و ممكن است بد تربيت كند و آن بچه موجب هلاك يك امت بشود.»

فاطمه و شوهردارى

در روايت آمده است كه: «جِهادُ الْمَرأَةِ حُسْنُ التَّبَعّل»(249) «جهاد زن خوب شوهردارى كردن اوست.» مردى كه بعد از يك روز كار و تلاش و يا جهاد در راه خدا خسته به منزل باز مى گردد، تنها برخورد نيكوى زن است كه مى تواند خستگى را از تن او برطرف كند و نشاط و شادابى را جايگزين نمايد. و ثواب معنوى چنين كارى كمتر از جهاد در راه خدا نيست. حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) نمونه كامل و بارز چنين جهادى در راه خداست. «هنگامى كه پيكر خسته و كوفته سپهسالار فداكار اسلام; يعنى على بن ابى طالب(عليه السلام)از ميدان نبرد به خانه باز مى گشت، از مهربانى ها و دلگرمى ها و نوازش هاى همسر عزيزش كاملا برخوردار مى شد. زخم هاى تنش را مرهم مى گذاشت. لباس هاى خون آلود جنگ را مى شست و خبرهاى جنگ را از او مى شنيد. شوهرش را تحسين و تشويق مى كرد و فداكارى ها و شجاعت هايش را مى ستود و بدين وسيله دلش را گرم و براى جنگ آينده آماده مى ساخت. فاطمه(عليها السلام) هرگز بدون اجازه على از خانه خارج نشد. در خانه على هرگز دروغ نگفت و خيانت نكرد و هيچگاه از دستوراتش سرپيچى ننمود.» به همين دليل است كه هم على از فاطمه خشنود است و هم فاطمه از على. على(عليه السلام) در جايى مى فرمايد:«فَوَ الله ما أغْضَبْتُها وَ لا أَكْرَهْتُها عَلى أمْر حَتّى قَبَضهاالله عزّوجلّ وَ لا أغضبتْني و لا عصتْ لي أمراً. و لقد كنت أنظر إليها فتنكشف علىَّ الهموم و الأحزان».

/ 43