فاطمه (عليها السلام) در زيارت - ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«... وَ هِىَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِىَ قَلْبِي وَ رُوحِي، الَّتِي بَيْنَ جَنْبِي فَمَنْ آذاها فَقَد آذاني وَ مَنْ آذانِي فَقَدْ آذَى اللهُ». «فاطمه پاره تن من است. او قلب من است و جان من كه در پهلويم جاى گرفته است. هركس او را بيازارد مرا آزرده و هركس مرا بيازارد خدا را آزرده است.»

فاطمه (عليها السلام) در زيارت

فاطمه بانوى آزموده اى كه قبل از تولّد امتحان خود را پس داد (يا مُمْتَحِنَة اِمْتَحَنَكَ اللهُ الَّذِي خَلَقَكَ قَبْلَ أنْ يَخْلُقَكَ فَوَجَدَكَ لَمّا امْتَحَنَكَ صابِرَة). فاطمه دختر فرستاده خدا است (يا بنت رسول الله). فاطمه دختر پيغمبر خدا است (يا بنت نبىّ الله). فاطمه دختر محبوب خدا است (يا بنت حبيب الله). فاطمه دختر دوست باوفاى خدا است (يا بنت خليل الله). فاطمه دختر برگزيده خداست (يا بنت صفىّ الله). فاطمه دختر امانتدار خدا است (يا بنت امين الله). فاطمه دختر بهترين خلق خداست (يا بنت خير خلق الله). فاطمه دختر برترين پيامبران است (يا بنت أفضل أنبياء الله). فاطمه دختر بهترينِ مردم است (يا بنت خيرالبريّة). فاطمه سرور همه زنان جهان از گذشته و آينده است (يا سيدة نساءالعالمين من الأوّلين والآخرين). فاطمه همسر ولىّ خدا و بهترين خلق پس از رسول خدا است (يا زوجة وليّ الله وخير الخلق بعد رسول الله). فاطمه مادر حسن و حسين است كه سروران جوانان بهشتند (يا امّ الحسن والحسين سيّدي شباب اهل الجنّة). فاطمه بانوى راست پيشه و كشته شده در راه حق است (الصّديقة الشّهيدة). فاطمه بانويى كه مرضىّ خداست و او نيز از خداوند خشنود است (الرضيّة والمرضيّة). فاطمه بانويى فاضله و پرورش يافته در دامان پاك است (الفاضلة الزكيّة). فاطمه حورى انسانى است (الحوراء الإنسيّة). فاطمه بانوى باتقوا و نظيف و پاك سرشت است (التقيّة النقيّة). فاطمه بانـوى دانشمنـد و هم كـلام با فرشتـه يا دانـاى بـه الهـام خدا اسـت (المحدّثة العليمه). فاطمه بانوى ستمديده اى است كه حقش را به زور گرفته اند (المظلومة المغصوبة). فاطمه مظلومه آزرده است (المضطهدة المقهورة). فاطمه پاره تن پيغمبر و جان او است (بضعة منه و روحه). فاطمه بانوى معصوم از گناه و اشتباه است (المعصومة). فاطمه كسى است كه پهلويش به خاطر اسلام شكسته شد (المكسورة ضلعها). فاطمه كسى است كه شوهر مظلومى چون على(عليه السلام) دارد (المظلوم بعلها). فاطمه كسى است كه فرزندش كشته شده راه حق است (المقتول ولدها). فاطمه جگرگوشه پيغمبر است (فلذة كبده). فاطمه بانوى ملازم با ورع و زهد است (حليفة الورع والزّهد). فاطمه سيب باغ فردوس است (و تفاحة الفردوس).

درس چهاردهم

آشنايى با زندگانى امام مجتبى

(عليه السلام) احمد زمانىدر پانزدهم رمضان سال دوم و يا سوم هجرت(294) خداوند سبحان بالاترين هديه خويش را به بيت نبوّت و امامت اهدا كرد. مولود سعيدى كه صورت و سيرتش آيينه تمام نماى سيماى نبوى و علوى بود و امتيازات فاطمى نيز در اندامش درخشش داشت. اين هديه الهى، از بالاترين خيرات و بركات ماه رمضان بعد از هجرت بود و ولادتش نويدى بر مهاجران سخت كوش و موحّد و معتمد بر خدا شد. ولادت سبط اكبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ثمره رسالت و امامت، در نيمه رمضان(295)، برترين تحفه رمضانيه بر روزه داران عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و نسل هاى آينده گشت. مولود مسعودى كه كره خاكى و همه افلاكيان در زاده شدنش به خود باليدند و مدينه منوّره ـ حرم دوّم الهى ـ در اين ميان شرفى ديگر يافت. فرشتگان به يكديگر تهنيت گفتند و انتظار رسيدن به خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را جهت تبريك گويى داشتند كه سرانجام به اين فيض رسيدند. بهشت برين ساليان دراز آرزوى بوسه زدن بر گامهايش داشت و بارها در برابر حضرت حق عرضه داشته بود: «يا ربّ أ لَيسَ قَدْ وَعَدْتَني أنْ تُسكنّي رُكناً مِنْ أركانك؟»; «بار خدايا! آيا وعده نكردى كه يكى از پايه هاى اساسى عالم خلقتت را در من سكنى دهى؟!.» بعد از به دنيا آمدن امام حسن مجتبى و برادرش امام حسين(عليهما السلام) خداوند چنين پاسخى داد: «أَما تَرْضينّ أَنِّي زَيَّنْتُكَ بِالحَسَن وَ الْحُسَين فَأَقْبَلت تَمِيس كَما تَمِيس الْعَرُوس»;«آيا خشنود نمى گردى به اينكه زينت دهم تو را با جاى دادن حسن و حسين(عليهما السلام)؟ بهشت به پيش خواهد آمد و همانند داماد آنان را در آغوش خواهد گرفت.» با ولادت سبط اكبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) موجى از سرور و شادمانى، اهل بيت(عليهم السلام) را فراگرفت; زيرا اعطاى كوثر، كه وعده اساسى حضرت حق بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده، تحقق يافتو چهارمين مصداق آيه تطهير پا به عرصه وجود گذاشت. اين نوزاد بيشترين شباهت را به جدش پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشت. آن روز مردم و فرشتگان همانند جبرئيل و ميكائيل و ... بر نبىّ مكرّم بيشترين تهنيت و تبريك را گفتند.

نام گذارى

در سيره پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) انتخاب نام نيك و پسنديده براى فرزندان از حقوق اوليه آنان شمرده شده و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بدان توصيه كرده بود.(297) از اين رو به هنگام ولادت سبط اكبرِ پيامبر، همگى در فكر انتخاب زيباترين نام براى او بودند. فاطمه(عليها السلام) چون فرزند را به همسرش داد تا در آغوش بگيرد، از او خواست تا براى نوزاد نام نيكى برگزيند. ليكن اميرالمؤمنين(عليه السلام) كه براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) احترام خاصى مى گذاشت، رو به فاطمه(عليها السلام) كرد و فرمود: من در نام گذارى فرزندم بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پيشى نمى گيرم. چيزى نگذشت پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به خانه دخترش آمد، از وضعيت زايمان و سلامتى مادر و چگونگى نوزادش پرسش نمود. «اسماء بنت عميس» نوزاد را در پارچه اى زرد پيچيد و به پيامبر داد. حضرت ضمن تبريك و تهنيت به داماد و دختر خويش فرمود: «أَلَم اَتَقَدّم إلَيْكُم أَنْ لا تلفّوه في خِرقَة صَفْراء؟»; «مگر پيش از اين نگفته بودم كه نوزاد را در پارچه زرد نپيچيد؟!.» آنگاه پارچه سفيدى طلبيد و آن مولود مسعود را در ميان آن نهاد.(298) پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را مى بوسيد و زبان مباركش را در دهان او مى گذاشت و آن طفل زبان جد خويش را مى مكيد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به خاطر اين مولود، حمد و ثناى الهى را بجا آورد. أذان در گوش راست و اقامه در گوش چپش خواند و سپس از على(عليه السلام) پرسيد: چه نامى براى فرزندت گزيده اى؟ على(عليه السلام) پاسخ داد: «در نام گذاريش بر شما پيشى نگرفتيم.» پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من نيز در نام گذارى او بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت.» در آن هنگام خداوند فرشته وحى ـ جبرئيل ـ را از ولادت سبط اكبر پيامبرش با خبر ساخت و او را جهت تهنيت و تبريك و نام گذارى بر آن حضرت فرستاد. جبرئيل بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نازل شد، سلام و درود حضرت حق را بر او ابلاغ كرد و ضمن تبريك و تهنيت گفت: خداوند به تو فرمان مى دهد كه نام فرزند هارون برادر موسى(عليه السلام) را براى فرزندت انتخاب كنى. پرسيد: نامش چه بود؟ جبرئيل عرض كرد: شبر. فرمود: زبان من عربى است. گفت: نامش را «حسن» بگذار. آنگاه نام نوزادش را «حسن» گذاشت. ابن اثير مورخ مشهور مى نويسد: «حسن» نامى است كه در عرب جاهليت تا آن روز سابقه نداشت و كسى آن را نمى شناخت. واژه «حسن» برگرفته از كلمه «محسن» است و اين كلمه از نام هاى مسلّم پروردگار است و توبه آدم آنگاه پذيرفته شد كه خداوند بزرگ را به نام «محسن» و ... ياد كرد و او را سوگند به «حسن»(عليه السلام) داد در تفسير آيه شريفه: « فَتَلَّقى آدَمُ مِنْ ربِّهِ كَلمات فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحيم»(302) آمده است: آدم(عليه السلام) تضرّع بسيار كرد، خداوند جبرئيل را فرستاد و فرمود: چنانچه بخواهى توبه ات پذيرفته شود، مى توانى به كلمات و اسمهايى كه در ساقه عرش است متوسل شوى. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: آدم بدان هنگام خداى را به حقّ محمد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) خواند و توبه كرد و توبه اش پذيرفته شد. در روايت ديگر آمده است: جبرئيل آدم ابوالبشر را، بعد از تضرع بسيار چنين تعليم داد و طريقه توسل را به وى چنين آموخت: «يا حَمِيدُ بِحقِّ مُحَمَّد، يا عالِي بِحَقّ عَلِىّ، يا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَة، يا مُحْسِن بِحَقِّ الْحَسَن وَ الْحُسَين وَ مِنْكَ الإحْسان... «اى ستوده مطلق، به مقام محمّد و اى بلندمرتبه والا، به مقام على و اى پديدآورنده هستى، به مقام فاطمه و اى نيكوكار مطلق به مقام حسن و حسين، توبه و بازگشت مرا بپذير; زيرا احسان وفضل و گذشت از ناحيه تو است.» آن گاه خداوند توبه آدم(عليه السلام) را پذيرفت و رحمتش را نازل كرد.القاب و كنيه امام حسن(عليه السلام) مسلمانان آن روز نواده رسول خدا و سبط اكبرش را به لقب هاى زير مى شناختند: امام دوّم، ريحانه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، زكى، سبط اوّل، سيّد، طيّب، مصلح، نقىّ، ولىّ و... . ابن شهرآشوب لقب هاى ديگرى را براى آن بزرگوار مى شمارد: امين، اثير; امير; بِرّ; حجّت; زهد; قائم; مجتبى; وزير. بر روايتى مى نويسد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از شدت علاقه اى كه به نواده خويش داشت و او را آيينه تمام نماى صفات خود مى دانست، كنيه اش را «ابومحمد» ناميد(307) در حالى كه يكى دو سال از ولادتش بيشتر نگذشته بود.

سيماى امام حسن(عليه السلام)

زيبايى صورت و اندام سلاله پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) زبانزد عام و خاص بود. هر كس به او نگاه مى كرد سيماى محمد و على(عليهم السلام) را در او مى ديد و در جمالش محو مى گشت. امام غزالى در احياء العلوم مى نويسد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «لَقَدْ أشبهت خَلقي و خُلقي»; «چه بسيار شباهت پيداكرد فرزندم(حسن) به من ازجهت اندام و صورت و سيرت واخلاق !» انس بن مالك در باره امام مجتبى(عليه السلام) مى گويد: «لَمْ يَكُن أَحَدٌ أَشْبَه بِرَسُول الله(صلى الله عليه وآله) مِنَ الْحَسَن بْن عَلِىّ»(308); «هيچ فردى از امام حسن(عليه السلام) شبيه تر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نبوده است !» احمدبن حنبل به نقل از على بن ابى طالب(عليه السلام) مى نويسد: «كانَ الْحَسَن أشْبَه بِرَسُول الله(صلى الله عليه وآله) ما بَيْنَ الصَّدر إِلى الرَّأس، وَ الْحُسَين أَشْبَه فِيما كانَ أَسْفَل مِنْ ذلِك»;«حسن(عليه السلام) از سينه تا سر شبيه ترين فرد به نبىّ گرامى اسلام بود و حسين(عليه السلام) از سينه به پايين بيش ترين شباهت را به آن حضرت داشت.» ابن صباغ مالكى در باره صورت و اعضاى بدن امام حسن(عليه السلام) مى نويسد:

/ 43