اجمالى از تاريخ حرم ائمه بقيع - ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اجمالى از تاريخ حرم ائمه بقيع

گرچه پس از گذشت قريب به يك قرن از تخريب حرم مطهر ائمه بقيع و از بين رفتن تمام آثار اين بناى باشكوه و معنوى، نمى توان همانند ساير ابنيه تاريخى و مذهبى، از آثار آن به عظمت و قدمتش پى برد و تاريخ ساختمان آن را به دست آورد، ولى آنچه از منابع مختلف به دست مى آيد، تا حدّى مى تواند ما را با تاريخ و چگونگى اين حرم شريف آشنا سازد و بيانگر وضع اين بناى فخيم و پرشكوه معنوى در طول تاريخ گردد. اجمال تاريخ اين حرم مقدس اين است كه قبور ائمه بقيع(عليهم السلام) مانند ساير قبرها در محوطه مكشوف و بدون ديوار و سقف نبوده; بلكه قبر آنان مانند تربت پاك رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حضرت رضا(عليه السلام) از آغاز دفن اجساد مبارك و پيكر مطهرشان، در داخل خانه اى كه متعلّق به عقيل بوده، قرار داشته است و به مرور زمان اين خانه به ساختمان مناسب، به شكل مسجد تبديل گرديده، سپس در محل همان ساختمان بزرگترين و مرتفع ترين گنبد و بارگاه بنا شده است و در قرون متمادى داراى خادم و دربان و داراى ظريف ترين و گرانبهاترين ضريح و صندوق با زيباترين روپوش و داراى فرش و قنديل بوده و بالأخره در هشتم شوال سال 1344 هـ . ق . بهوسيله وهابيان منهدم گرديده است. براى توضيح اين حقيقت تاريخى، توجه به دو مطلب را لازم مى دانيم:1 ـ مقبره هاى خانوادگى در بقيع با اينكه وضع بقيع، با گذشت چهارده قرن، دگرگون شده و از قبور زيادى كه در اين آرامگاه تاريخى به افراد معروف از صحابه و شخصيت هاى اسلامى تعلّق داشت، بجز تعدادى محدود باقى نمانده است، ولى در عين حال همين تعداد از قبور نيز مى تواند مؤيد گفتار اين مورخان و بيانگر نظم و ترتيب موجود در آن دوران باشد; زيرا گذشته از اينكه قبور همه اقوام رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در قسمت غربى بقيع واقع شده، هر گروه از آنان نيز به تناسب ارتباطشان با همديگر و انتسابشان به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در يك نقطه معين و جايگاه مخصوص و در كنار هم دفن شده اند; مثلا قبور ائمه چهارگانه با قبر عباس و فاطمه بنت اسد در يك نقطه و در كنار هم و همه همسران رسول خدا(صلى الله عليه وآله)(196) در يك نقطه معين و در كنار هم و رقيه و امّ كلثوم دختران پيامبر در كنار هم و عمّه هاى آن حضرت با امّ البنين در كنار هم، كه مجموع اين بخش به نام «مقابر بنى هاشم» معروف گرديده است; همانگونه كه ساير بخشهاى مختلف بقيع نيز به نامهاى خاصى ناميده شد; مانند «روحاء» و «زوراء». و باز مى بينيم پس از گذشت بيش از نيم قرن از رسميت يافتن بقيع، تمام شهداى حرّه در يك نقطه از بقيع و در كنار هم به خاك سپرده شده اند.2 ـ بقيع در پشت خانه هاى مدينه را به همديگر وصل مى نمود و به محل بقيع منتهى مى گرديد كه بعضى از اين منازل به تدريج براى دفن افراد متشخص مورد استفاده قرار گرفته(199) و بعضى از آنها هم تخريب و به بقيع منضم گرديده است. گرچه در صفحات آينده شاهد دلايل و قراين متعددى در اين زمينه خواهيم بود ولى به نظر مى رسد كه نقل چند دليل و شاهد تاريخى در اينجا ضرورى است: 1 ـ در كتب تاريخى و مدينه شناسى، در معرفى «روحاء» كه به بخشى از بقيع اطلاق مى گرديد; چنين آمده است:«الرّوحاء اَلْمَقْبَرة الّتي وَسَطَ الْبَقيعِ يُحيطُ بِها طُرُقٌ مُطْرَقة» «روحاء مقبره اى است در بخش ميانى بقيع كه راههاى متعددى آنجا را احاطه نموده است.»2 ـ و در بعضى از اين منابع چنين معرفى شده است:«اَلرّوحاء كُلُّ ما حاذَت اَلطريقَ مِنْ دارِ مُحَمَّدبْنِ زَيْد اِلى زاويَة دارِ عقيل اليَمانِيّة الشّرقِية». «روحاء، آن بخش از بقيع است كه در محاذى راهى (كوچه اى) كه از خانه محمد بن زيد به زاويه شرقى خانه عقيل منتهى مى گردد، قرار گرفته است.»3 ـ گرچه مورّخان و مدينه شناسان اهل سنت همانند علماى شيعه، در محل دفن حضرت فاطمه(عليها السلام) اختلاف نظر دارند و ليكن همان نظرات مختلف نيز مؤيد اين واقعيت تاريخى و گوياى وجود خانه ها و كوچه هاى متعدد و سمت غربى بقيع مى باشد. زيرا گاهى مى گويند: «قَبرُ فاطمة بِنْتُ رَسولِ الله زاويَة دارِ عَقيل اليَمانِيّة الشارِعَةِ في البَقيع». و گاهى مى گويند: «اِنّ قَبرَ فاطِمة وِجاهَ زقُاقَ نُبَيْه وَاِنّهُ اِلى دار عَقيل اَقْرَبُ». و در مورد ديگر مى گويند: «اِنّ قَبْرَ فاطِمة حذْوَ زاويَةِ دارِ عَقيل مِمّا يَلي دار نُبَيهْ» و همچنين گفته شده است: «اِنّ قَبْرَ فاطمة مَخرَجُ الزُّقاقِ اَلّذى بَيْنَ دارِ عَقيل وَ دارِ أبي نُبيْه» اين تعبيرهاى مختلف و جملات صريح، بيانگر وجود منازل و كوچه هاى متعدد در كنار بقيع است; كوچه هايى كه خانه محمد بن زيد را به زاويه خانه عقيل متصل مى ساخت و كوچه اى كه در ميان خانه عقيل و نبيه قرار داشت و كوچه هايى كه به محل بقيع منتهى مى گرديد. و خانه ها و منازلى كه متعلق به محمد بن زيد و عقيل بن ابى طالب و خانه ديگرى متعلق به نبيه و ابن نبيه بوده و طبعاً منازلى متعلق به اشخاص ديگر كه نيازى به معرفى آنها نبوده است.

خانه عقيل يا آرامگاه خانوادگى

جالب توجه است كه در ميان اين چند خانه، تنها خانه عقيل بن ابى طالب است كه داراى اهميت و خصوصيت ممتاز مى باشد و به طورى كه در صفحات آينده خواهيم ديد اين خانه است كه مورد توجه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و افراد سر شناس پس از آن حضرت بوده ونيز همانگونه كه در تعبيرهاى قبلى ملاحظه كرديد، معرفى منازل ديگر در جهت معرفى خانه عقيل و در حول محور آن مى باشد. اين اهميت و خصوصيت، از آنجا بوجود آمده است كه اين خانه گرچه از نظر ساختمانى يك خانه مسكونى و منتسب به عقيل بن ابى طالب بوده، اما در عين حال به آرامگاه خصوصى و خانوادگى اقوام و فرزندان رسول خدا مبدل گرديده است و اولين كسى كه در داخل آن دفن شده، فاطمه بنت اسد(207) و به احتمال ضعيف، فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و پس از آن عباس عموى پيامبر است و پس از آنها پيكر پاك و مطهر چهارتن از ائمه هدى(عليهم السلام) و فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در اين بيت به خاك سپرده شده اند و اين موضوع از مسلّمات تاريخ است و ديده نشده كه مورّخ و مدينه شناسى در اصل اين مطلب شك و ترديد و يا نظر مخالفى داشته باشد، مگر در مورد قبر متعلق به فاطمه(عليها السلام) كه آيا منظور از وى فاطمه بنت اسد است و يا فاطمه دختر گرامى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كه در بخش سوم اين مقاله مورد بررسى قرار خواهد گرفت. اينك بر مى گرديم به نمونه هايى از متن تاريخ و نص گفتار چند تن از مورخان:قبر عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و فاطمه بنت اسد در خانه عقيل: 1 ـ ابن شبّه (متوفاى 262 هـ .ق .) قديمى ترين مورخ و مدينه شناس مى گويد: «دُفِنَ الْعَبّاسُ بنُ عَبْدِالْمُطَّلب عند قَبْرِ فاطمة بِنْت اَسَدِبْنِ هاشِم في اَوّلِ مَقابِر بَني هاشِم اَلّتي في دارِ عَقيل»;(208) «عباس بن عبدالمطلب در اول مقابر بنى هاشم و در داخل خانه عقيل، در كنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شده است.» 2 ـ 3 ـ جمله صريح را مورخ و مدينه شناس معروف، سمهودى(209) و مدينه شناس سوم احمدبن عبدالحميد(210) نيز در كتاب خود نقل نموده اند.

قبر امام مجتبى در خانه عقيل

مورخ اخير (احمد بن عبدالحميد) پس از تصريح به اينكه قبر فاطمه و عباس در داخل خانه عقيل قرار گرفته است، مى گويد: مؤيد اين حقيقت تاريخى، مطلبى است كه ابن حِبّان آورده است و آن اين كه پس از اقامه نماز به جنازه حسن بن على(عليهما السلام) بدن او در بقيع و دركنار جدّه اش فاطمه بنت اسد دفن گرديد. و باز در «تاريخ المدينه» و منابع ديگر، آمده است كه حسن بن على(عليهما السلام) به برادرش وصيت كرد كه بدن او را در كنار قبر جدش رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به خاك سپارد، سپس فرمود اگر بنى اميّه مخالفت كنند در كنار مادرم فاطمه دفن كنيد و طبق وصيت آن حضرت در مقبره بنى هاشم و در كنار قبر فاطمه به خاك سپرده شد. (فَدُفِنَ فى الْمَقْبِرَةِ اِلى جَنْبِ فاطِمةِ). شيخ مفيد و طبرسى اين وصيت را چنين نقل نموده اند كه آن حضرت فرمود: «ثُمّ رُدّني اِلى جَدّتي فاطِمة بِنْتِ اَسَدْ فَادْفِنّي هُناكَ». قبور سه تن از ائمه اهل بيت در كنار قبر امام مجتبى(عليه السلام): ابن نجار (متوفاى 643 هـ .ق .) مى گويد: قبر عباس عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و قبر حسن بن على بن ابى طالب در زير يك قبه مرتفع و قديمى قرار گرفته است. سپس مى گويد: «وَمَعَهُ في الْقَبْرِ اِبْنُ اَخيه عَلِىّ بْنِ الْحُسينِ زَيْنُ الْعابِدينَ واَبو جَعْفرْ مُحَمّدِبْنِ علي الباقرِ وَاِبْنُهُ جَعْفَر الصّادِق». و امام غزالى مى گويد: «وَ يُسْتَحَبُّ اَنْ يَزُورَ قَبْرَ الحَسَن بْنِ عَلىّ وَ فيه ايضاً قبرُ علىّ بْنِ الْحُسينِ وَ مُحَمّدبْنِ عَلى وَ جَعْفَربن مُحَمّد ـ رَضى الله عَنْهُم». مسعودى (م346 هـ .ق .) مورّخ معروف درباره امام سجاد(عليه السلام) مى گويد: «وَ في سَنَةِ خَمْس وَ تِسْعينَ قُبِضَ عَلي بْنُ الْحُسِين وَ دُفِنَ في بَقيعِ الْغَرقَدِ مَعَ عَمِّهِ الحَسَن بْنِ عَلىّ». و درباره وفات امام باقر(عليه السلام) مى گويد: «وَ دُفِنَ بالْبَقيعِ مَعَ أَبيهِ عَليّ بْنِ الْحُسين». و در مورد وفات امام صادق(عليه السلام) مى گويد: «تُوفّي اَبو عَبْدُاللهِ جَعْفَرُ بْن مُحَمّد سَنَة ثَمان وَ اَرْبَعينَ وَ مِأَةْ وَ دُفِنَ بِالْبَقيع مَعَ اَبيهِ وَ جَدِّهِ». نتيجه: هدف از نقل اين چند نمونه تاريخى، همانگونه كه اشاره گرديد، بيان اين نكته است كه بدن فاطمه و عباس در محوطه باز و بدون ديوار و سقف دفن نشده اند; بلكه از ابتدا در زير سقف و در داخل خانه اى كه به عقيل بن ابى طالب تعلق داشت به خاك سپرده شده اند و پس از اين دو بزرگوار، بدن پاك و مطهّر ائمه چهارگانه اهل بيت(عليهم السلام) نيز در كنار آن دو قبر و در همان خانه و در زير همان سقف دفن گرديده اند.چرا در داخل منزل؟! ممكن است اين پرسش در ذهن بهوجود آيد كه با وجود بقيع، چرا پيكر عده اى از اقوام و فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در خارج اين آرامگاه عمومى و در داخل خانه عقيل دفن گرديده است و اگر اوّلين جسدى كه در اين خانه دفن شده است، متعلق به فاطمه بنت اسد باشد، چگونه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شخصاً بدن او را بجاى داخل بقيع، در داخل منزل به خاك سپرده است؟! شهادت وى در احد و انتقال جنازه اش به مدينه انجام گرفت و از سعدبن مالك(221) انصارى كه در كنار خانه «بنى قارط» دفن گرديده است ياد نمود، و همچنين دفن شدن خليفه اوّل و دوّم در داخل بيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و پيشنهاد امام مجتبى(عليه السلام) در اين راستا از همين نمونه ها است. واساساً دفن شدن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حضرت زهرا(عليها السلام) در داخل بيت و حجره خويش، از نظر اجتماعى نه تنها يك مسأله تازه و بى سابقه نبوده، بلكه نسبت به شخصيت آن دو بزرگوار، يك عمل عادى و طبيعى به حساب مى آمد. آنچه در مورد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تازگى داشت، گفتار امير مؤمنان(عليه السلام) بود كه: «اِنَّ اللهَ لَمْ يقبض نبيّاً في مكان الاّ و ارتضاه لرمسه و إنّي دافنه في حُجْرَتِهِ الَّتي قبض فيها».(222) كه صحبت از دفن شدن در محل قبض روح رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بود، نه در داخل بيت و حجره بودن. و در مورد حضرت زهرا، موضوع حساس، دفن شدن آن حضرت طبق وصيتش مخفيانه و شبانه و بدون اطلاع سران قوم بوده، نه دفن شدن در داخل حجره (و تولّى اميرالمؤمنين(عليه السلام) غسلَها في جوفِ اللّيلِ و دَفنها سرّاً بوصيّتِهِ مِنْها في ذلك). درِ خانه عقيل، جايگاه دعاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله): در كتب حديث و تاريخ، روايات متعددى آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در اوقات مختلف، در كنار بقيع مى ايستاد و در آنجا به مناجات مى پرداخت و بر اهل بقيع دعا مى كرد و از خداوند متعال براى آنان استغفار و استرحام مى نمود و گاهى نيمه هاى شب براى همين مقصود، رختخواب خويش را ترك و به سوى بقيع حركت مى نمود. در ارتباط با اين مطلب و راجع به محل توقف و جايگاه دعاى آن حضرت در كنار بقيع، روايتى در منابع مدينه شناسى و از علما و نويسندگان اهل سنت نقل گرديده است كه داراى اهميت و متناسب با اين بحث تاريخى ما است. متن روايت بنا به نقل سمهودى، از اولين مدينه شناس و مورّخ ابن زباله، زنده در سال 199 هـ . ق . چنين است:عَنْ خالِدِبْنِ عَوْسَجة: «كُنْتُ اَدْعُو لَيْلَة اِلى زاوِيةِ دارِ عَقِيلِ بْنِ اَبي طالِبْ اَلّتي تَلى بابَ الداّر فمَرّ بى جَعْفَربْنُ مُحَمّد(عليهما السلام) يُريدُ العُرَيْضَ مَعَهُ اَهْلُهُ فَقالَ لي: اَعَنْ اَثَر وَقَفْتَ هيهنا؟ قُلْتُ: لا. قالَ: هذا مَوْقِفُ نبىّ الله(صلى الله عليه وآله) بالّليل اِذا جاءَ لِيَسْتَغْفِرَ لأَ هْلِ الْبَقيع». خالدبن عوسجه مى گويد: «شبى رو به سوى زاويه خانه عقيل كه در جنب درِ اين خانه قرار گرفته است، دعا مى كردم جعفربن محمد(عليه السلام) كه به همراه خانواده اش عازم عُرَيْضْ بود، مرا در آن حال ديد و پرسيد آيا درباره اين محل خبر و مطلب خاصى شنيده اى؟ گفتم: نه، فرمود: اينجا جايگاه دعاى رسول خداست، شب هنگام كه براى استغفار اهل بقيع مى آمد در اينجا توقف مى نمود.» استحباب و استجابت دعا در اين جايگاه سمهودى پس از نقل اين روايت از ابن زباله، از وى چنين بازگو مى كند كه: اين خانه متعلق به عقيل و همان خانه است كه او و برادر زاده اش عبدالله بن جعفر در آن دفن شده اند و استادم (زين مراغى) مى گفت: بهتر است مسلمانان در اين محل به دعا و مناجات بپردازند و من شخصاً از افراد زيادى از اهل دعا و معنا شنيده ام كه دعا در كنار اين خانه و در نزديكى اين قبر مستجاب است. آنگاه اضافه مى كند: و اين استجابت دعا شايد به بركت وجود قبر عقيل و يا به جهت قبر عبدالله بن جعفر است كه خداوند به پاداش كثرت بذل وجودش استجابت دعا و قضاى حوائج را در كنار قبر وى قرار داده است. ابن زباله سپس مى گويد: و از اتفاقات جالبى كه در اين محل براى يكى از افراد متدين و مورد وثوق رخ داده، اين است كه او به هنگامى كه در اين محل مشغول دعا و راز و نياز بوده، چشمش به صفحه كاغذى كه در پيش رويش بوده مى افتد و بعنوان تفأل آن را بر مى دارد و با حيرت و تعجب مشاهده مى كند كه در هر دو طرف صفحه، اين آيه نوشته شده است: { وَ قالَ رَبُّكُمُ اُدْعوُني اَسْتَجِبْ لَكُمْ{. پاسخ سمهودى و توجيه او! سمهودى پس از بيان تعليل و توجيه ابن زباله و با قبول اصل روايت و استجابت دعا در اين جايگاه و در كنار اين خانه، به ردّ گفتار ابن زباله پرداخته، مى گويد: من تاكنون در گفتار هيچ يك از مورّخان و مدينه شناسان دليل و نشانى از دفن شدن عبدالله بن جعفر در اين محل نيافته ام، بلكه مورخان در اصل محل دفن وى، اختلاف نظر دارند كه آيا در مدينه است ياد در ابواء. سمهودى سپس مى گويد: اما دليل استجابت دعا در اين محل همان است كه در گفتار جعفر بن محمد(عليهما السلام) آمده، كه اين محل جايگاه دعاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده است و در تأييد آن اضافه مى كند: و از اينجاست كه دعا كردن در تمام اماكن و نقاطى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آنها دعا نموده، مستحب و مستحسن است; زيرا در اين اماكن به بركت دعاى آن حضرت اميد اجابت و نيل به آمال، بيش از نقاط ديگر است. و اين بود نظريه و توجيه سمهودى و اشكال وى به توجيه ابن زباله در مورد استجابت دعا در كنار خانه عقيل.

بررسى و تحليل اصل موضوع

به نظر نويسنده، گفتار هر دو مدينه شناس داراى اشكال و ايراد است و تحليل و برداشت آنان از اين روايت مهم كه ناظر بر يك حقيقت والا و نكته حساس است، غفلت از «اصل» و پرداختن به «فرع» و ناديده گرفتن ريشه و توجه نمودن بر شاخ و برگ است; زيرا مطلب مهم و نكته ظريف و قابل توجه در اين روايت شريف، اين جمله از گفتار امام صادق(عليه السلام) است: «هذا مَوْقِفُ نَبِىّ الله بالَّليل اِذا جاءَ لِيَسْتَغْفِرَ ِلأَهْلِ الْبَقيعِ» پس از اينكه حضرت از خالدبن عوسجه پرسيد: آيا راجع به اين محل كه ايستاده اى و مشغول خواندن دعا هستى خبر و مطلب خاصى براى تو نقل نشده است؟ و او پاسخ منفى داد، امام(عليه السلام) فرمود: اين محل جايگاه هميشگى پيامبر است، شب هنگام كه براى استغفار بر اهل بقيع مى آمد در اين محل توقف مى فرمود. آرى، اين مطلب است كه قابل دقت و بررسى است كه چرا رسول خدا(صلى الله عليه وآله) محل خاصى را در مقابل درِ خانه عقيل جهت دعاى خود اختصاص داده و در دل شبها در اين جايگاه مخصوص و در كنار درِ اين خانه با خداى متعال به راز و نياز مى پرداخته است. و اين نكته اصلى و حساس روايت است كه بايستى مورد توجه و محور بحث و تحليل نويسندگان و مدينه شناسانى همانند: «ابن زباله» و «سمهودى» قرار مى گرفت و با حلّ اين موضوع اصلى، مسأله فرعى و جنبى آن; يعنى استحباب و استجابت دعا در اين مكان نيز روشن مى گرديد. اخبار غيبى و پيشگويى هاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در طول نبوّتش مسائل حساس و حوادث مهم آينده و خصوصاً مسائل و پيشامدهايى كه مربوط به خاندان و اهل بيتش بوده و ارتباط با اسلام و مسلمين داشته، خبر داده و پيروانش را از وقوع چنين حوادث مهم مطلع ساخته است و آن بخش از اين حوادث كه داراى اهميت فوق العاده و مربوط به سرنوشت اسلام و عجين و آميخته با اهداف اصلى بعثت بوده، هم از طريق گفتار و هم با عمل و رفتارش مسلمين را به اهميت موضوع متوجه ساخته است; مثلا آنجا كه اصل ولايت و وصايت مطرح است، از دو جنبه قولى و عملى و از طريق سمعى و بصرى استفاده نموده و امت خود را در جريان امر قرار داده است. آن حضرت در غدير خم دستور اجتماع حجاج را در سر زمينى داغ و سوزان صادر مى كند و آنقدر صبر و حوصله بخرج مى دهد تا همه عقب ماندگان و پيش روان قافله گرد هم آيند و مسلمانان با اين عمل رسول خدا و قبل از بيان موضوع به اهميت آن پى مى برند، سپس با گفتارش و با معرفى عملى امير مؤمنان(عليه السلام)هدف اصلى را به اطلاع حاضران مى رساند كه: «مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ». «اَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِن بَعْدي»(228) عملا نيز دستور داد همه درها را كه به مسجد باز مى شد ببندند بجز درِ خانه على، و آنگاه كه اعتراض نمودند، فرمود: «ما اَنَا سَدَدتُ اَبْوابَكمْ وَفَتَحْتُ بابَهُ وَلكنّ الله اَمَرني بِسَدِّ اَبْوابِكُمْ وَفَتْح بابِهِ». و با اينكه اعلان طهارت و معرفى اهل بيت از طريق وحى انجام گرفته بود و مسلمانان آيه تطهير را قرائت مى نمودند ولى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عملا و به مدت نه ماه، روزى پنج بار و در اوقات پنجگانه نماز در مرئى و منظر نمازگزاران و در مقابل ديد انصارو مهاجران كه در صفوف نماز در انتظار مقدمش بودند و آستانه خانه امير مؤمنان و در كنار درِ خانه اوكه به مسجد باز مى شد مى ايستاد و مى فرمود: «اَلسَّلامُ عِلَيْكُم يا اَهْلَ الْبَيت } إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً{ اَلصّلاةُ، الصّلاةُ». و اما موضوعات و حوادث مهم ديگر كه جزو اصول اسلام نبوده، آنها نيز از ديد وسيع و چشم حقيقت بين آن حضرت به دور نمانده و وقوع چنين حوادثى را پيشاپيش به اطلاع مسلمانان رسانيده و از تحقّق اين پيش آمدها در آينده دور و نزديك خبر داده است كه اين نوع حوادث در اصطلاح محدّثين (ملاحم) و خبر دادن از اين حوادث، اخبار غيبى و پيشگويى ناميده مى شود و گاهى به خود اين نوع اخبار ملاحم اطلاق مى گردد; همانگونه «سنت» كه محتواى حديث است به خود حديث هم اطلاق مى گردد. اينك از ميان صدها ملاحم كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از آنها خبر داده است به نقل دو نمونه اكتفا مى كنيم:

/ 43