فاطمه و سياست - ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«به خدا سوگند هرگز او را به خشم نياوردم و به كارى كه خوش نداشت او را وا نداشتم تا اينكه خداى صاحب عزت و جلال روحش را به نزد خود فرا خواند و او نيز مرا به خشم نياورد و در هيچ كارى نافرمانيم را روا نداشت. و هرگاه كه به وى مى نگريستم حزن و اندوه از وجودم رخت بر مى بست.»

فاطمه و سياست

فاطمه يك خانه نشين ناآگاه نيست. او شاهد و حاضر و در خط امام خويش است. راه رفتن را در ميدان مبارزه آموخته و كودكيش را در مهد توفـان نهضت به سر بـرده است. «شعب ابى طالب» را كه حصر اقتصادى محسوب مى شد لمس كرده است. از كودكى شاهـد دشنام و سنگبـاران و ريختن خاكستـر و شكمبه شتران بر سر پيامبر از ناحيه كفار قريش بوده و ناظر حوادث تلخ و شيرين و صحنه هاى حق و باطل عصر خويش بوده است. ولى شخصيت و رسالت فاطمه(عليها السلام) در واقع بعد از رحلت پدر بزرگوارش محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) بيشتر آشكار مى شود; يعنى در حمايت كردن از على، همان على كه بعد از پيامبر درحق او جفامى شود وغاصبانه وظالمانه خلافت را،كه حق او بود، از وى مى ستانند و او را به كنج عزلت مى كشانند. مبارزه با نفاق داخلى ودفاع ازعدالت; ازجمله ويژگى هاى فاطمه زهرا(عليها السلام) است كه در اين مقطع از زمان هويدا مى شود. او به دفاع از شوهرش بپا مى خيزد، نه به اين عنوان كه شوهر اوست بلكه به دليل اينكه امام عصر او و جانشين بعداز پيامبر است، حركت مى كند. خطبه مى خواند و فرياد مى زند و از جانشين بلافصل رسول خدا حمايت همه جانبه مى كند. شبها به در خانه انصار و مهاجران مى رود. با آنها حرف مى زند و فضايل على را يكايك برمى شمارد و سفارش هاى پيغمبر در غدير را يادشان مى آورد. با قدرت منطق و استدلالى كه دارد، حقانيت على را براى امامت ثابت مى كند; هنگامى كه سخنان او در دل آن كج انديشان بى بصيرت مؤثر نمى افتد، دست به مبارزه منفى مى زند. ابتدا با «نه گفتن» و نفى جريان سقيفه آغاز مى كند و آنها هم خانه فاطمه را محاصره مى كنند و آتش مى زنند. فاطمه(عليها السلام) آخرين حربه و سياست خويش را به كار مى گيرد; يعنى سلاحى را به دست مى گيرد كه شمشير نيست ولى كارگرتر از شمشير است و آن «گريه» است كه رنگ سياسى دارد! از آن جهت مى گريد كه حق على(عليه السلام) و امامت و در پى آن حق اسلام پايمال شده است. از آن جهت اشك مى ريزد كه مردم، بعد از آن همه سختى ها و شكنجه ها و جنگهاى طاقت فرساى پدرش محمد(صلى الله عليه وآله) بار ديگر به جاهليت بازگشته اند. ولى اين حربه را انتخاب مى كند تا عواطف را برانگيزد و اذهان را به خود معطوف دارد، كه لااقل عده اى در باره اين زن گريان، آنهم دختر پيغمبر بينديشند كه چرا مى گريد و روز و شب آرام ندارد؟! فاطمه(عليها السلام) به همگان فهماند كه هميشه مبارزه هست ولى مبارزه تنها با تيغ و شمشير نيست. گاه با قلم است و بيان و گاه با سكوت است و بى اعتنايى و عدم تأييد و حضور در جمع دشمن. گاه به خشم است و فرياد و گاه به گريه است و آه دل. او به همگان مى آموزد كه اگر اسلام و امامت و قرآن در خطر باشد، هرگز سكوت مصلحت نيست و شمشيرِ فرياد، بايد از غلاف سكوت بيرون آيد و عدالت ندا دهد.

فاطمه و عبادت و دعا در حق ديگران

حسن بصرى مى گويد: «ما كانَ فِي هذِهِ الأمّة أعْبد مِنْ فاطمة كانت تقوم حتّى تورّم قَدَماها»;(252) «عابدتر از فاطمه در ميان امت نمى توان يافت; چرا كه به حدّى مشغول عبادت مى شد كه پاهايش ورم مى كرد.» امام حسن مجتبى(عليه السلام) مى فرمايد: مادرم فاطمه(عليها السلام) را ديدم كه شب جمعه در محراب عبادت ايستاده و پيوسته تا طليعه بامداد در ركوع و سجود است! و شنيدم كه مردان و زنان مؤمن را دعا مى كرد و آنان را نام مى برد و در حقشان دعاى بسيار مى كرد. اما براى خود دعايى نمى كرد. به مادرم گفتم: «يا اُمّاه لِمَ لا تَدْعينَ لِنَفْسِك كَما تَدْعين لِغَيْرك، فَقالت يا بُنىَّ الجار ثُمَّ الدّار»; «مادرجان! چرا همان گونه كه براى ديگران دعا مى كنى براى خود دعا نمى كنى؟ فرمود: پسرم نخست همسايه و سپس اهل خانه.»

فاطمه و حجاب

امام موسى بن جعفر(عليهما السلام) از پدرانش نقل مى كند كه على(عليه السلام) فرمود: مرد نابينايى از فاطمه اذن خواست، پس فاطمه خود را پوشانيد. رسول خدا فرمود: او كه تو را نمى بيند چرا خودت را پوشاندى؟! فاطمه در جواب فرمود:«اِنْ لَمْ يَكُن يَراني فَإنِّي أَراهُ وَ هُوَ يَشُمُّ الرِّيح، فَقالَ رَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله) أشهَدُ أَنَّكَ بَضْعَةٌ مِنِّي» «اگر او مرا نمى بيند من او را مى بينم و او رايحه مرا استشمام مى كند، پس رسول خدا فرمود: شهادت مى دهم كه تو پاره تنم هستى.» روانداز فاطمه و اسلام آوردن تعدادى از يهوديان روايت شده كه: «على(عليه السلام) مقدارى جو از مردى يهودى وام خواست و او هم از حضرتش وثيقه اى طلب كرد، على رو انداز پشمين فاطمه را به رهن گذاشت. مرد يهـودى آن را گرفت و به خانه برد و در اتاقى نهاد. شب هنگام همسر مرد يهـودى براى كارى به اتـاقى رفت كه روانداز در آن بود. ديد كه نورى در اتـاق پرتو افشانى مى كند و تمامى آنجا را روشن ساخته است! نزد شوهرش باز گشت و او را آگاه كرد كه در آن اتاق نور است! يهودى در شگفت شد. او فراموش كرده بود كه در اتاقش روانداز فاطمه(عليها السلام) است. شتابان برخاست و به طرف اتاق رفت، ديد كه پرتو آن روانداز همچون شعاع ماه تابان، روشن و درخشان است، از آن در شگفت شد، به دقت در مكان روانداز نگريست، دانست كه نور از روانداز فاطمه است. يهودى و همسرش هريك به سوى نزديكانشان شتافتند و هشتاد تن از يهوديان گرد آمدند و آن را ديدند و از بركت روانداز حضرت همگى اسلام آوردند».

ارزش تسبيح حضرت زهرا

از امام باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: خداوند به چيزى برتر از تسبيح فاطمه زهرا عبادت نشده است و اگر چيزى برتر از آن بود، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن را به فاطمه مى بخشيد. بعد مى فرمايد: «أنّ تسبيح فاطمة الزهراء في كلّ يَوم دَبْرَ كُلّ صَلاة أحبّ إلَىَّ مِنْ صَلاة ألف ركعة في كلّ يوم»; «تسبيح فاطمه زهرا(عليها السلام) بعد از هر نماز، نزد من از هزار ركعت نماز مستحبّى كه در هر روز گزارده شود، محبوب تر است.»

حرزى از حضرت زهرا

سلمان فارسى از حضرت درخواست كلامى مى كند، حضرت دعايى به او تعليم مى دهد كه اگر مواظبت كنى در دنيا دچار تب نمى شوى. و آن دعا را كه معروف به «دعاى نور» است مى آوريم:«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِيم، بِسْمِ اللهِ النُّور، بِسْمِ اللهِ نُورالنّور بِسْمِ الله نُورٌ عَلى نُور، بِسْمِ اللهِ الَّذِي هُوَ مُدبِّرُ الاُمُور بِسْمِ اللهِ الَّذِي خَلَقَ النُّور مِنَ النُّور، الحَمْدُللهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّور، وَ أَنْزَلَ النُّور عَلى الطّورِ فِي كِتاب مَسْطُور، فِي رِقّ مَنْشور، بِقَدَر مَقْدور عَلى نَبِيّ مَحْبُور، اَلحَمْدُ للهِ الّذِي هُوَ بِالْعِزّ مَذْكُور وَ بِالْفَخْر مَشْهُور، وَ عَلى السَّرّاءِ وَالضّرّاءِ مَشْكُور وَ صَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد وَ آلِه ر الطّاهِرِين». سلمـان مى گويد: به خدا سوگند وقتـى اين دعا را از حضرت زهرا3 فرا گرفتم، به بيش از هزار نفر از اهل مكه و مدينه كـه مريض و تبدار بودنـد ياد دادم و همـه به اذن خدا شفا يافتند.آرى، فاطمه، دختر نبوّت، همسر ولايت و مادر امامت است. فاطمه، يكى از پنج تن آل عبا است كه در جريان مباهله با مسيحيان نجران شركت داشت. فاطمه، محور اهل بيت است.(هُمْ فاطمةَ و أبوها وبَعلها وبَنوها); «ايشان فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه هستند.» فاطمه، مادر خانواده اى است كه همه اهل آن معصوم اند. فاطمه، بزرگترين زن تاريخ و سرور همه زنان از ابتداى آفرينش تا انتهاى آن است; «فَأَمّا اِبْنَتي فاطِمَة فَهِىَ سَيَّدة نِساءِ الْعالَمِين مِنَ الأَوَّلِين وَالآخرين». فاطمه، يكى از چهار زن بزرگ تاريخ است. فاطمه، يكى از بكائين (بسيار گريه كنندگان) جهان (آدم، يعقوب، يوسف، فاطمه دختر محمد و على بن الحسين) است. فاطمه، سرور زنان اهل بهشت است; «فاطِمَةُ سَيَّدَةُ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّة». فاطمه، پاره تن پيغمبر است. «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي». فاطمه، قلب و جان پيغمبر است; «وَ هِىَ قَلْبِي وَ رُوحِي الَّتِي بَيْنَ جَنْبِي». وَالإنْسَ إلاّ لِيَعْبُدوُن}(267) و بزرگترين عبادت كنندگان انبيا هستند و برترين انبيا محمد(صلى الله عليه وآله)است كه عصاره هستى است و فاطمه هم تنها يادگار و عصاره و وارث محمد است. پس عصاره عصاره هستى فاطمه است (فاطمه محمد است) و شايد يك معناى كنيه فاطمهيعنى «أُمُّ أبيها» همين باشد. فاطمه، كسى است كه خشنودى اومساوى باخشنودى خداستوخشم او خشم خدا. فاطمه، معلّمى است كه شاگردى چون «فضّه» مى پروراند، شاگردى كه 20 سال با قرآن حرف مى زند! فاطمه، كوثر قرآن است } إنّا أعْطَيناكَ الكَوْثَر{. فاطمه، راستگوترين انسانها پس از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است «قالتْ عايشةُ: ما رَأَيْتُ أصْدَق مِنْها إلاّ أباها». فاطمه، هم كلام خديجه است، هنگامى كه در شكم مادر است. فاطمه، يكى از «اهل بيت» قرآن است كه هرنوع پليدى از آنها دور شده است } إنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً{. فاطمه، اوّلين كسى است كه وارد بهشت مى شود; «قالَ رَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله): اَوَّلُ شَخْص يَدْخُلُ اْلجَنَّةَ فاطِمَة». فاطمه، كسى است كه محبّين و دوستدارانش از آتش جهنم بدورند.

فاطمه در قرآن

1 ـ } إنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً{. در روايت آمده كه پيامبر فرمود: اين آيه در باره من و على و حسن و حسين و فاطمه است و همچنين روايت شده كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به مدت هشت ماه وقتى براى نماز صبح خارج مى شد، به خانه على و فاطمه كه مى رسيد، ندا مى داد كه «يا اهل البيت» و آيه تطهير را تلاوت مى كرد. 2 ـ } وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أسِيراً{.(277) شيعه و سنى قبول دارند كه على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) و فضّه خادم آنها، سه روز به خاطر نذرى كه داشتند، روزه گرفتند. شب اول هنگام افطار فقيرى به در خانه آمد، على(عليه السلام) غذاى خود را به فقير داد، بقيّه هم چنين كردند و همگى با آب افطار كردند. شب دوم يتيمى درِ خانه را زد، باز غذاى خود را دادند. و در شب سوم اسيرى آمد باز چنين كردند، آنجا بود كه آيه شريفه يادشده نازل شد كه اشاره به ايثار و انفاق آنها دارد. اين مطلب در تفاسير شيعه درج شده و همچنين در تفاسير اهل سنت از جمله در تفسير كشاف زمخشرى آمده است. 3 ـ } فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنْ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ{. با توجه به كلمه «نسائنا» در آيه، همه اهل قبله قبول دارند كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) براى مباهله با مسيحيان نجران، غير از حضرت زهرا(عليها السلام) زنان ديگر را فرا نخواند; يعنى براى مباهله با آنها پنج نفر شركت داشتند: محمد، على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام). 4 ـ } قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى{. پاداش و مزد رسالت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مودّت و محبت نسبت به «قربى» است. در روايت آمده كه از رسول خدا پرسيدند: مقصود از اقرباى شما در آيه چه كسانى هستند؟ فرمود: على، فاطمه و فرزندان آن دو. 5 ـ } مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ، بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ يَبْغِيَانِ، فَبِأَىِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ{. آيه تأويل شده به اينكه: «بحرين (دو دريا) على و فاطمه(عليهما السلام) هستند و «برزخ» محمد(صلى الله عليه وآله) و «لؤلؤ و مرجان» حسن و حسين(عليهما السلام) مى باشند. 6 ـ } ضَرَبَ اللهُ مَثَلا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ، تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِين بِإِذْنِ رَبِّهَا{. خداوند مَثَل به كلمه طيبه و گفتار پاكيزه مى زند كه چونان درخت پاكيزه اى مى باشد كه ريشه اش در زمين ثابت و شاخه آن در آسمان است. كه ميوه خود را هرزمانى، به اذن پروردگارش مى دهد. جابر جعفى گويد: از امام باقر(عليه السلام) در باره آيه مذكور پرسيدم، حضرت فرمود: «أمّا الشجرةُ فَرَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله) وَفَرْعُها عَلِىٌّ وَ غُصْن الشّجَرَة فاطِمَة بِنْت رَسُول الله(صلى الله عليه وآله) وَثَمَرها أولادها وَ وَرقها شِيعَتِنا». «درخت در آيه، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است و شاخه اصلى آن على(عليه السلام) است و شاخه ميوه دار آن فاطمه دختر رسول خدا و ميوه اش فرزندانش و برگ آن شيعيان مايند.» 7 ـ } بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الاَْبْتَرُ{. با توجه به معنى كلمه «كوثر» كه، خير كثير است، در تفاسير شيعه و سنى به چيزهاى مختلف تفسير شده است; از جمله: علم، نبوّت، قرآن، شفاعت، نهرى در بهشت و ذريّهرسول خدا(صلى الله عليه وآله)(286); يعنى اى پيامبر! ما به تو علم و نبوت و قرآن و مقام شفاعت و حوض مخصوص در بهشت و ذريه زياد و با شرافت داديم. بهويژه با نظر به آيه } إنَّ شانِئَكَ هُوَ الاَْبْتَرُ{; يعنى بدگوى تو مقطوع النسل و بدون دنباله است نه تو، مى فهميم اين سوره در جواب كسى است كه پيامبر را «ابتر» خوانده بود. پس با توجه به شأن نزول يك مصداق «كوثر» ذريه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كه همگى از نسل فاطمه(عليها السلام) هستند، تأييد مى شود.

منزلت حضرت زهرا(عليها السلام)

احاديث و روايات در باره شخصيت آسمانى و معنوىِ بانوىِ دوعالم، حضرت فاطمه(عليها السلام) بسيار زياد است و از شيعه و سنى نقل شده كه ما در اينجا فقط به چند حديث اكتفا مى كنيم: 1ـ امام موسى بن جعفر(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «إنَّ اللهَ تَعالى اختار مَنَ النِّساء أربع: مَرْيم وَآسِيَة وَخَدِيجة وَفاطِمَة»(287); «خداوند از ميان زنان چهار نفر را برگزيده: مريم، آسيه، خديجه و فاطمه.» 2 ـ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إنّ اللهَ لَيَغْضِبُ لِغَضَبِ فاطَمَة وَ يَرْضى لِرِضاها»(288); «خداوند با غضب و خشم فاطمه غضب مى كند و با رضايت او راضى مى شود. (يعنى غضب فاطمه غضب خداست و خشنودى او خشنودى خداست چون در واقع اهل بيت بدون اراده خداوند هيچ تصميمى نمى گيرند پس خواست آنها همان خواست خداست).» 3 ـ از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در باره فاطمه(عليها السلام) سؤال شد كه: «يا رَسُول الله أَهِىَ سَيِّدة نِساءِ عالَمِها؟ فَقال(صلى الله عليه وآله): ذاكَ لِمَرْيَم بِنْت عُمْران، فَأَمّا إبنَتِي فاطِمَة فَهِيَ سَيِّدَة نِساءالْعالَمِين مِنَ الأَوَّلِين وَالآخرين». «اى رسول خدا! آيا فاطمه سرور زنان زمان خويش است؟ فرمود: اين مقام براى مريم بود ولى دخترم فاطمه سرور همه زنان اولين و آخرين است.»4ـ امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «لَولا أنّ اللهَ خَلقَ أمِيرالمؤمنين لِفاطِمَة ماكانَ لَها كُفْوٌ عَلَى اْلأَرْض». «اگر خداوند على(عليه السلام) را براى فاطمه خلق نمى كرد، در گستره زمين كفو و همتايى براى فاطمه يافت نمى شد.» 5ـ پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «فاطِمَةُ بَضْعَة مِنِّي مَنْ سَرَّها فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ ساءَها فَقَدْ سائَنِي، فاطِمَة أَعَزّ الْبَرِيّة عَلَيَّ». «فاطمه پاره تن من است هركس او را خوشحال كند مرا خوشحال كرده، هركه به او بدى كند به من بدى كرده، فاطمه عزيزترين مردم نسبت به من است.» 6ـ همچنين رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:

/ 43