درس بيستم - ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و نيز امام صادق(عليه السلام) در وصيّت به محمد بن نعمان اَحول (مؤمن الطاق) مى فرمايد: «يابن النعمان! اذا كانت دولة الظلم فامش و استقبل من تتّقيه بالتحيّةِ، فانّ المتعرّض للدولة قاتلُ نفسِهِ و مُوبِقُها، اِنَّ الله يقول « ...وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ...»» و در روايت ذيل، علاوه بر بيان موارد وجوب و حرمت تقيّه، وضع برخى از مردم و شيعيان ظاهرى امام صادق(عليه السلام) نيز روشن مى گردد: قال الصادق(عليه السلام): «اِنَّما جُعِلَتِ التَقيّةُ ليُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ، فَاذِا بَلَغَتِ التّقيّةُ الَّدمَ فَلا تَقِيَّةَ، وَ اَيْمُ الله لودُعيتُمْ لِتَنْصُرُونا لَقُلْتُمْ لا نَفْعَلُ انّما نَتَّقي، و لَكانَتْ التَقِيَّةُ اَحَبَّ اليكمْ مِن آبائِكُمْ و اُمَّهاتِكُم و لو قد قام القائمُ ما احتاجَ إلى مسألتكم عن ذلك و لأَقامَ في كثير منكم مِنْ أهلِ النِّفاقِ حَدَّالله». و همچنين اين روايت، از نظر شناخت آن دوران و نسبت شيعيان با ساير مردم بسيار مفيد و آموزنده است: قال الصادق(عليه السلام): «اتَّقُوا عَلى دينكم فَاحْجُبُوهُ بالتَّقِيَّةِ; فَإِنَّهُ لا إيمانَ لِمَنْ لا تَقِيَّةَ لَه، إنّما في الناسِ كالنَّحلِ فِي الطَّيرِ، لو أنَّ الطَّيرَ تَعلمُ ما في اَجوافِ النّحلِ ما بَقِىَ منها شىءٌ إلاّ أكَلَتْهُ».

درس زندگى

در زندگى پر بركت امام صادق(عليه السلام) دهها و صدها واقعه درس آموز وجود دارد كه براى همه مسلمين، در همه زمانها و مكانها سازنده و راهگشاست. براى رعايت اختصار، به چند مورد اكتفا مى شود: 1 ـ مردى محضر امام صادق آمد و گرفتارى شخصى خود را درباره كرايه منزل يا مركبش عرضه داشت. امام(عليه السلام) به صفوان دستور داد: بى درنگ به يارى اين مرد بشتاب و گره از كارش بگشا! صفوان حركت كرد و آن كار را به انجام رساند و برگشت. امام صادق(عليه السلام) پرسيد: چه شد؟ صفوان عرض كرد: خداوند اصلاح كرد. امام صادق(عليه السلام) فرمود: اى صفوان! بدان همين كارى كه تو انجام دادى و درنظر تو در ظاهر بسيار كوچك و ناچيز جلوه مى كند و وقت و نيروى بسيار كمى از تو گرفت، از هفت شوط طواف به دور خانه كعبه، بهتر و باارزش تر است. 2 ـ مردى به حضور امام صادق(عليه السلام) آمد و گفت: خوابى ديده ام. ديدم مثل اينكه يك آدم چوبى بر يك اسب چوبين سوار است و شمشيرش را در فضا حركت مى دهد. من از مشاهده آن به شدّت وحشت زده شدم و از خواب پريدم. خواهش مى كنم تعبير اين خواب را بگوييد. امام(عليه السلام) فرمود: حتماً تو نقشه اى دارى كه مال كسى را بربايى و از چنگش بيرون آورى. تقوا پيشه كن و از خدا بترس و اين كار زشت را نكن. مرد گفت: بله درست است. من همسايه اى دارم كه صاحب مزرعه اى است و چون نيازمند پول آن است مى خواهد آن را بفروشد و فعلاً مشترى ديگرى غير من ندارد. من اين روزها در اين انديشه ام كه از احتياج او استفاده كنم و مزرعه اش را به قيمتى بسيار كمتر از قيمت واقعى آن، از او بخرم. 3 ـ امّ حميده، همسر امام صادق و مادر امام كاظم(عليهما السلام) به ابو بصير گفت: لحظات آخر عمر امام صادق(عليه السلام) بود، ايشان فرمودند: همه خويشاوندان مرا جمع كنيد. ما همّت كرديم و همه را در محضر امام(عليه السلام) حاضر كرديم. امام صادق(عليه السلام) وقتى همه را حاضر ديد،آخرين وصيت و سفارشش را چنين بيان كرد: «لا تَنالُ شفاعتُنا مُستَخِفّاً بالصَّلوةِ». «شفاعت ما هرگز نصيب كسانى كه نماز را سبك مى شمارند نخواهد شد.» 4 ـ امام صادق(عليه السلام) مردى را ديد كه ظاهرى جذّاب و عوام فريب داشت و در نزد مردم به قدس و تقوا شُهره بود. روزى امام صادق(عليه السلام) او را ديد كه دو عدد نان از دكان نانوايى دزديد و به سرعت زير جامه اش مخفى كرد و بعد هم دو عدد انار از ميوه فروشى برداشت و زير لباسش پنهان كرد و به راه افتاد و وقتى به مريضِ مستمندى رسيد آن نانها و انارها را به او داد. امام صادق(عليه السلام) كه بسيار شگفت زده شده بود، خود را به آن مرد رساند و پرسيد: اين چه كارى بود كه انجام دادى؟! آن مرد گفت: من دو عدد نان دزديدم پس دو خطا كردم، دو عدد انار هم دزديدم پس دو خطاى ديگر انجام دادم، مجموعاً چهار خطا شد. چون خدا مى فرمايد: «مَنْ جاء بالسيّئة فلا يُجْزى إلاّ مِثْلَها» پس من فقط چهار سيئه دارم. و از طرف ديگر چون خدا مى فرمايد: { مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا{; يعنى هر حسنه، ثوابش ده حسنه است من آن چهار چيز (دو عدد نان و دو عدد انار) را به فقير دادم پس به جاى هر حسنه، ده حسنه و مجموعاً چهل حسنه دارم. و اگر آن چهار سيئه را از آن چهل حسنه كم كنيم نتيجه آن مى شود كه من 36 حسنه خالص دارم! امام صادق(عليه السلام) فرمود: { اِنّما يَتَقَبّلُ الله مِنَ المُتَّقينْ{. تمام كار تو سيئه بود; زيرا علاوه بر دزدى، مال مردم را هم بدون اجازه آنان به فقير دادى و تصرّف در مال غير بدون اذن او حرام است. حسنه در جايى است كه اصل عمل مشروع و مورد رضاى خدا و مطابق احكام الهى باشد. امام صادق(عليه السلام) بعد از ذكر اين واقعه، فرمود: توجيه و تفسيرهاى جاهلانه در احكام و مسائل دينى سبب گمراهى خود و ديگران مى گردد.

درس بيستم

بيت الاحزان يك حقيقت فراموش ناشدنى

محمّد صادق نجمىهر زائر شيعى، از هر نقطه دنيا كه وارد مدينه منوره مى گردد، پس از زيارتِ قبر مطهر حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) و اقامه نماز در مسجد آن حضرت و پس از زيارت قبور پاك ائمه بقيع(عليهم السلام) و ساير قبور متعلق به اقوام و عشيره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عازم زيارت بيت الأحزان مى شود، به اين اميد كه اگر به قبر مطهر زهراى مرضيه(عليها السلام) دسترسى ندارد، آن حضرت را در محل ديگرى كه به وى منتسب است زيارت كند و اگر نمى تواند كه صورت خود را به خاك قبر يگانه يادگار رسول خدا بگذارد و ضريح مقدس آن حضرت را با اشك ديده بشويد، حداقل در جايگاهى كه دخت گرامى پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از رحلت پدر بزرگوارش و در ايام آخر عمرش هر روز چند ساعت از وقت خويش را در آنجا به عبادت و گريه و ناله سپرى نمود، نماز بخواند و به ياد اشكهاى آن حضرت اشك بريزد. اما اينك نه از چنين محلى خبرى است و نه از بيت الأحزان در بقيع، اثرى. آيا اصلاً بيت الاحزان در حقيقت وجود دارد يا يك موضوع موهوم و خيالى بوده و بجز در لسان بعضى از خطبا و گويندگان وجود خارجى نداشته است؟! در اين مقاله برآنيم كه با مطالعات كم و ناقص خود، محل واقعى و تاريخ ساختمان بيت الاحزان را، تا آنجا كه از كتب حديث و تاريخ به دست مى آيد و گفتار كسانى را كه در طول تاريخ و از قرن اول تا دوران تخريب، از نزديك اين بيت حزن را زيارت كرده و شاهد ساختمان آن بوده اند در اختيار خواننده ارجمند قرار دهيم تا معلوم شود كه بيت الأحزان يك واقعيت غير قابل انكار و يك حقيقت فراموش نشدنى است، اگر چه ساختمان آن ويران گرديده و درگوشه بقيع، از بيت الاحزان اثرى باقى نمانده است. منابع حديثى و تاريخىِ متقن از محدثان، مورخان، نويسندگان معروف و دانشمندان مشهور از شيعه و اهل سنت در طول تاريخ آن را تأييد و تثبيت نموده اند كه اينك نمونه هايى از روايات و اعتراف مورخان را از نظر خوانند مى گذرانيم.

بيت الاحزان در منابع حديثى

از جمله منابع حديثى كه در آن از انگيزه به وجود آمدن بيت الاحزان سخن به ميان آمده، خصال شيـخ صدوق(رحمه الله) مى باشد كه آن محدث بزرگ، در ضمن روايتى با اسناد از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند:«وأما فاطمة فبكتْ عَلى رَسُول الله حتّى تأذّى بِهـا أهل المدينة، فقالوا لها: قد آذيتنا بكثرة بكائك، فكانت تخرج إلى المقابر...»صريح تر و روشن تر از روايت صدوق، گفتار فضه (خادمه حضرت زهرا(عليها السلام) است كه مرحوم علامه مجلسى در ضمن بيان جريان مفصل شهادت حضرت زهرا از زبان فضه، چنين نقل مى كند كه:«ثمّ اِنَّه بَنى لَـها بَيْتاً فِي البقيع نازهاً عَنِ الْمَدِينة».امير مؤمنان(عليه السلام) براى فاطمه، در بقيع و در خارج مدينه، خيمه اى را بپاداشت كه آن حضرت به همراه حسنين بدانجا مى آمد و پس از گريه طولانى به خانه اش مراجعت مى نمود. توضيح اينكه: به طوريكه در كتب لغت آمده است، «بيت» در لغت به معناى «محل و مسكن» است خواه به شكل چادر باشد يا خانه اى از خاك و گل(561) و به طورى كه در آينده نيز خواهيم ديد، اولين بيت و مسكنى كه براى فاطمه زهرا در بقيع ساخته شده، به صورت چادر و خيمه بوده است.

بيت الأحزان از نظر علما و مورخان

عده اى از علماى بزرگ و شخصيتهاى علمى كه در تاريخ مدينه و يا درباره زيارت بقيع مطلبى نوشته اند، از بيت الأحزان نيز سخن گفته و وجود آن را تأييد و تثبيت نموده اند كه نظرات چند تن از آنان را به ترتيب تاريخ زندگى آنان، مى آوريم: 1 ـ ابن شبه نميرى 173 ـ 262 ابن شبه النميرى(563) است. او كه يكى از شخصيّتهاى علمى و از فقها و محدثان مورد وثوق و از مورخان مورد اعتماد، نزد علما و دانشمندان اهل سنت است، در كتاب خود، آنجا كه آثار و قبور بقيع ـ موجودِ در زمان خودش ـ را معرفى مى كند، چنين مى نويسد: «شخص موثق و مورد اعتمادى بر من نقل نمود مسجدى كه در طرف شرقى آن به جنازه اطفال نماز خوانده مى شود، دراصل خيمه اى بوده براى زن سياهى بنام «رقيه»(564) كه به دستور حسين بن على(عليه السلام) در آنجا مى نشست تا از قبر فاطمه(عليه السلام) مراقبت كند; زيرا قبر فاطمه را كسى بجز همان زن نمى شناخت.» از اين گفتارِ ابن شبه كه مشهود و مسموع خود را در مورد بيت الاحزان نقل نموده است، دو مطلبِ زير بوضوح به دست مى آيد: 1 ـ بيت الاحزان در دوران حسين بن على(عليه السلام) يعنى تا سال 61 هجرى، مانند حال حيات حضرت زهرا(عليها السلام) بصورت خيمه و چادر و محلى بوده است مشخص و معين و حسين بن على(عليه السلام) بر حفظ آن عنايت و اهتمام داشته; به طورى كه يكى از بانوان و ارادتمندان حضرت زهرا(عليها السلام) را مأموريت داده است، در اين بيت و خيمه كه يادآورِ دورانِ حساس زندگى مادر بزرگوارش بوده، اقامت نموده و از آنجا حراست و نگهبانى كند و لابد براساس همين ديد و اهتمام و به پيروى از روش آن حضرت، افرادى از اهل بيتِ عصمت پس از آن حضرت نيز همين روش را ادامه داده و خيمه را به ساختمان مبدّل نموده اند. 2 ـ بيت الاحزان پس از اين دوران و در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم، داراى ساختمان بوده كه ابن شبه را وادار نموده است كمّ و كيف و انگيزه بوجود آمدن اين ساختمان را از افراد خبير و مطلع جويا شود و يكى از افراد مطلع و مورد وثوق نيز تا آنجا كه در اين مورد اطلاع داشته با وى در ميان گذاشته است و سابقه آنجا را كه زمانى بصورت خيمه بوده، بازگو نموده است و ليكن اين خيمه دقيقاً در چه تاريخى و به وسيله چه كسى به ساختمان تبديل شده، معلوم نيست.

توجيه متناقض

و اما مطلب ديگرى كه در ذيل اين گفتار آمده است كه: اقامت آن زن در ميان بيت الاحزان براى حفظ و مراقبت قبر حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بوده است، تعليلى است از سوى خودِ وى و توجيهى است متناقض و غير قابل قبول; زيرا: اولاً خودِ ابن شبه در اين كتاب، مانند عدّه ديگر از مورخان مى گويد كه على بن ابى طالب(عليه السلام) پيكر مطهر حضرت زهرا(عليها السلام) را شبانه و در داخل منزل خود دفن نمود; بنابراين، مراقبت از قبر آن حضرت در بقيع مفهومى ندارد. و ثانياً اگر قبر آن حضرت در بقيع واقع بوده و كسى بجز «رقيه» آن را نمى شناخته، باز هم مراقبت از قبرِ مجهول، معنا و مفهومى ندارد. به هرحال با توجه به وضعيت خاص و حساس آن روز، ابهام در پاسدارى از بيت الاحزان و توجيهات مختلف در اقامت يك زن در داخل آن، مستبعد نيست. 2 ـ فتواى امام غزالى بر استحباب خواندن نماز در بيت الأحزان امام ابومحمد غزالى (450 ـ 505) كه يكى شخصيتهاى معروف و از علما و دانشمندان اهل سنت است، در ضمن بيان وظايف زائران مدينه منوره و كسانى كه به زيارت بقيع مشرف مى شوند، مى گويد: «مستحب است كه زائران، هر روز صبح، پس از زيارت قبر حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)در بقيع حضور بهم رسانند و قبور پيشوايان دينى و صحابه را كه در آنجا مدفون هستند زيارت كنند». سپس مى گويد: «و مستحب است در مسجد فاطمه(عليها السلام) نيز نماز بخوانند»; «ويستحبّ أن يَخرج كلّ يوم اِلى البَقيع بعد السلام على رسول الله ... ويصلّي في مسجد فاطمة(عليها السلام)».3 ـ ابن جبير، جهانگرد معروف و دانشمند اسلامى 540 ـ 614 سوّمين كسى كه بيت الأحزان را از نزديك زيارت و در باره آن سخن گفته است، رحاله و جهانگرد معروف اسلامى ابوالحسين احمد بن جبير اندلسى(567) است. او كه در ماهمحرم سال 580هـ . ق. وارد مدينه شده و بقيع را زيارت نموده است، مى گويد: «و در كنار قبّه عباسيه، خانه اى قرار گرفته است كه به فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) منتسب مى باشد. مى گويند اين همان خانه ايست كه فاطمه زهرا به آنجا مى آمد و در آنجا اقامت مى كرد و حزن و اندوه خود را در مرگ پدر بزرگوارش ابراز مى نمود».4 ـ سمهودى(569) 844 ـ 911 چهارمين شخصيت و مورخى كه وجود بيت الأحزان را تأييد و تثبيت نموده است; مقتدا و پيشواى مورخان، نورالدين على بن احمد سمهودى مصرى است; شخصيتى كه پس از وى هيچ مورخ و نويسنده اى در باره مدينه كتابى ننوشته و هيچ گوينده و خطيبى، از تاريخ مدينه سخن نگفته، مگر اينكه به گفته او استناد جسته و از كتاب «وفاءالوفا» استمداد نموده است. او مى گويد:«والمشهور ببيت الحزن إنـّما هو الموضع المعروف بمسجد فاطمة في قبلة مشهد الحسن و العباس». «مشهور در بيت الاحزان، همان محلى است كه به مسجد فاطمه معروف و در طرف قبله حرم (امام) حسن و (جناب) عباس واقع گرديده است.»آنگاه مى گويد

«وأظُنّه في موضع بيت على بن أبي طالب الّذي كان اتخذه بالبقيع و فيه اليوم هيأة قبور». «و به عقيده من، اين بيت الأحزان در محل همان بيت و مسكنى است كه على بن ابى طالب(عليه السلام) آن را در بقيع آماده ساخت». و اضافه مى كند كه فعلاً در ميان آن، شكل چند قبر نيز موجود است. 5 ـ سِر ريچار بورتون «SIR RICHARD BURTON» 1853 م = 1276 هـ . ق. يكى از جهانگردانِ غربى كه به مكه و مدينه مسافرت نموده(571) و در سياحتنامه خود از آثار و ابنيه حجاز و از اخلاق و رسوم مسلمانان در موسم حج و از جزئيات زندگى مردم حجاز سخن گفته است; از جمله حرمها و گنبدها و بارگاههاى موجود در بقيع را شناسانده و با قلم خود ترسيم و تصوير نموده است، «سِر ريچارد بورتون» جهانگرد انگليسى است كه در سال 1853 ميلادى ـ تقريباً 139 سال قبل ـ بقيع را از نزديك مشاهده نموده و در باره بيت الأحزان چنين گفته است:«در بقيع مسجد كوچكى است كه در سمت جنوبى گنبد عباس بن عبدالمطلب واقع گرديده و اين مكان را بيت الأحزان نيز مى نامند; زيرا فاطمه زهرا آخرين روزهاى عمر خويش را در اين محل بسر مى برد و براى از دست دادن پدر عزيزش نوحه سرايى مى نمود.»مطالبى كه از آقاى بورتون نقل شد، دليل روشنى بر مشخص بودن ساختمان بيت الأحزان در زمان وى و اشتهار وجه تسميه و انگيزه ايجاد آن مى باشد كه يك جهانگرد انگليسى و غيرمسلمان در اندك زمان و با مختصر تماس با مسلمانان توانسته است همه اين مطالب را همانگونه كه در منابع محكم تاريخى و حديثى آمده است، دريافت و درسياحتنامه خود منعكس نمايد. 6 ـ فرهاد ميرزا(573) 1292هـ . فرهاد ميرزا معتمدالسلطنه كه در 18 ذيقعده 1292هـ . به زيارت بقيع نائلگرديده، پس از بيان زيارت حرم، ائمه بقيع و نثار فاتحه بر قبور علما كه در كنار اينحرم مطهر واقع بودند، مى گويد: «از آنجا به بيت الأحزان رفتم و از آنجا به زيارت حليمه سعديه...»

/ 43