عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی
بیشترلیست موضوعات درس اوّل رخصت حضور عباس كوثرى ب محاسبه نفس و تأمّل در خويشتن ج آموختن ادب خانوادگى درس دوّم فلسفه و نقش زيارت جواد محدثى پيوند با پاكان قرب به خدا تحول و توبه ولايت خون، برائت شمشير كلام آخر درس سوّم رفتار صحيح اسلامى در حج خط مشى اصولى شيعه پاسدارىِ كرامت شيعه آداب و وظايف در حرمين درس چهارم دعا (1) رابطه خداشناسى و دعا موانع استجابت دعا (2) درس پنجم ما طبيبانيم شاگردان حق درس ششم نگاهى به زندگى حضرت محمد ازدواج تدبير برتر «بعثت» و «دعوت» تهديد تطميع شكنجه هجرت حكومت اسلامى در مدينه اخوت دعوت جهانى غدير خم درس هفتم پيامبر درس هشتم ذكر خدا و زيارت اولياء الله جايگاه ذكر الهى در تعاليم اسلام درس نهم اولين مسجد ساخت مسجد درس دهم مسجد النّبى(صلى الله عليه وآله) درس يازدهم آشنايى با بقيع درس دوازدهم تاريخ حرم ائمه بقيع اجمالى از تاريخ حرم ائمه بقيع جنگ و خون ريزى در احجار زيت جنگ خونبار در بيابان فخ درس سيزدهم حضرت فاطمه(عليها السلام) اسم حضرت فاطمه(عليها السلام). خانه فاطمه و خانه دارى فاطمه و تربيت فرزند فاطمه و شوهردارى فاطمه و سياست فاطمه و عبادت و دعا در حق ديگران فاطمه و حجاب ارزش تسبيح حضرت زهرا حرزى از حضرت زهرا فاطمه در قرآن منزلت حضرت زهرا(عليها السلام) فاطمه (عليها السلام) در زيارت درس چهاردهم آشنايى با زندگانى امام مجتبى سنت هاى ارزشمند درس پانزدهم حضرت امام حسن تطهير جنايتكار اعتراف مورخان وصاياى امام مجتبى(عليه السلام) مراسم كفن و دفن درس شانزدهم حضرت امام سجاد زيد بن على عمر بن عبدالعزيز و امام سجاد درس هفدهم حضرت باقر العلوم درس هجدهم سيره عملى امام باقر درس نوزدهم امام صادق درس بيستم بيت الاحزان يك حقيقت فراموش ناشدنى بيت الأحزان در آستانه تخريب درس بيست و يكم اُحُـد در بستر تاريخ درس بيست و دوم غزوه احد درس بيست و سوم حمزه سالار شهيدان درس بيست و چهارم اصحاب صفه جواد محدثى درس بيست و پنجم آمنه درس بيست و ششم بعضى از آداب حجّ ملاّ احمد نراقى علامت حج قبول الحجّاج يوسف المزّى. توضیحاتافزودن یادداشت جدید165 ـ همان: 14 166 ـ عنكبوت: 45 167 ـ نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 213 168 ـ بحار، ج97، ص160 169 ـ همان، ص282 170 ـ همان، ج98، ص176 171 ـ همان، ج99، ص266 172 ـ عيون اخبار الرضا، ج2، ص272 173 ـ بحارالانوار، ج99، ص129 174 ـ ديوان حافظ . 175 ـ تاريخ المدينة المنوره، ج 1، ص 51، رهنماى حرمين شريفين، ج 5، ص 197 176 ـ بحارالانوار، ج 19، ص 104، تاريخ طبرى، ج 2، ص104 177 ـ بحار الانوار، ج 19، ص 106 178 ـ همان، ص 107 179 ـ معجم الكبير، ج 2، ص 246، ناسخ التواريخ، ج 1، ص33 180 ـ السيرة الحلبية، ج 2، ص 237، مدينه شناسى، ص 8 181 ـ تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ج 52 182 ـ تاريخ و آثار اسلامى مكه و مدينه، ص 193 183 ـ تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 44، موسوعة العتبات، قسم المدينه ص 95 184 ـ تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 45 185 ـ همان. 186 ـ سورة توبه آيه 108 187 ـ مجمع البيان، ج 3، ص 73، تفسير كبير فخر رازى، ج 16، ص 195 188 ـ بحار الانوار، ج 100، ص 214 189 ـ تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 40 190 ـ بحار الانوار، ج 100، ص 215، روايت 9 191 ـ همان، ج 19، ص 120 192 ـ راهنماى حرمين شريفين، ج 5، ص 202 193 ـ سمهودى متوفاى 911 هـ . ق . در وفاءالوفا، ج 3، ص 888 مى گويد: اين دو گورستان با مرور زمان متروك و آثار آنها از بين رفته و ليكن سمت آنها در مدينه معلوم و مشخص است. 194 ـ وفات وى در دو سال و نيم از هجرت گذشته، واقع شده است. 195 ـ وفات وى در ذى حجه سال هشتم هجرى واقع شده است. نمودند و عده اى از صحابه و ياران رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بتدريج خارها و ريشه درختان موجود در بقيع را قطع و آن بخش را بعنوان آرامگاه خصوصى، به خانواده خود اختصاص دادند و بعضى از اقوام و عشيره رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در داخل بعضى از منازل متصل به بقيع دفن گرديدند. 196 ـ بجز خديجه كه در مكه و ميمونه كه در سرف دفن شده اند. 197 ـ «روحاء»; جايگاه انبساط و راحتى و «زوراء»; محل توجه و زيارت را گويند. روحاء بخش ميانى بقيع و محلى است كه قبر عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آن قرار گرفته و اين تسميه و تفأل از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده كه به هنگام دفن عثمان بن مظعون فرمود: «هذه الروحاء». تاريخ المدينه، ج 1، ص 100 198 ـ اخبارالمدينه ج 1، ص 152. ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 889 ـ عمدة الأخبار فى مدينة المختار، ص 151 199 ـ در صفحات آينده اين مطلب روشن خواهد شد. 200 ـ ابن نجار مى گويد: عمربن عبدالعزيز خانه اى را كه متعلق به زيدبن على و خواهرش خديجه بود، به مبلغ هزار پانصد دينار خريدارى و تخريب نمود و جزء بقيع قرار داد و مقبره خصوصى خاندان عمربن خطاب گرديد. اخبار المدينه، ص156 201 ـ تاريخ المدينه، ابن شبه، ج 1، ص 101 202 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 101 ـ عمدة الأخبار فى مدينة المختار، ص 52 203 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 105 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 901 204 ـ همان. 205 ـ همان. 206 ـ همان. 207 ـ وفات فاطمه بنت اسد در سال چهارم و بنا به قولى در سال ششم هجرت واقع شده است. 208 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 127 209 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 910 210 ـ عمدة الأخبار، ص 153 211 ـ عمدة الأخبار، ص 153 212 ـ تاريخ المدينه، ج 1، ص 111 213 ـ ارشاد مفيد، ص 192 ـ اعلام الورى، ص 211 214 ـ اخبار مدينة الرسول، ص 153 215 ـ احياء العلوم، ج 1، ص 260 216 ـ مروج الذهب، ج 3، ص 169 217 ـ همان، ص 232 218 ـ همان، ص 297 219 ـ در مورد دفن عبدالله در آينده بحث مستقل خواهيم داشت. 220 ـ رافع بن مالك انصارى از شخصيتهاى بارز و از صحابه و ياران با وفاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى باشد او براى بيعت با رسول خدا به مكه مسافرت نموده و در بيعت عقبه اول و دوم حاضر گرديد و پس از فراگرفتن چند سوره از قرآن، به مدينه مراجعت و به دعوت اقوام و عشيره اش به اسلام مشغول شد و در دو جنگ مهم بدر و احد حضور داشت كه در جنگ احد به شهادت رسيد و جنازه اش به مدينه حمل و در خانه آل نوفل به خاك سپرده شد. ـ اسدالغابه، ج 2 ، ص 158 ـ اصابة، ج 1 ، ص499 ـ وفاءالوفا، ج3 ، ص941 221 ـ سعدبن مالك ساعدى (پدر سهل ساعدى) از صحابه و از انصار است. وى كه براى شركت در جنگ بدر آماده مى گرديد مريض شد و از دنيا رفت. جنازه اش را در كنار خانه بنى قارط به خاك سپردند. رسول خدا او را عملا از شركت كنندگان در جنگ محسوب نمود و سهم وى را از غنائم جنگى به فرزندانش تحويل داد. اسدالغابه، ج 2، ص 289 ـ اصابه، ج 2، ص 34 ـ استيعاب، ج 2، ص 35 222 ـ اعلام الورى، ص 144 223 ـ همان، ص 158 224 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 890 ـ اخبار المدينه ابن نجار، ص 157. در نسخه موجود از اخبار المدينه جمله: «يريد العرض و معه اهله» وجود ندارد. 225 ـ و بنا به نقل رافعى در «عنوان النجابة فيمن دفن بالمدينة من الصحابة» محتمل است قبر عبدالله در مكه باشد. 226 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 890 227 ـ صحيح مسلم، ج 4، ح 2404 ـ سنن ترمذى، ص 5 ـ كتاب المناقب، ح 3808. سنن ابن ماجه مقدمه، ح 115 228 ـ سنن ترمذى، ج 5 ـ كتاب المناقب، ح 3796 ـ مسند احمد، ج 1، ص 331 229 ـ سنن ترمذى، ج 5 ـ المناقب، ح 3815 ـ مسند احمد، ج 1، ص 331 و ج 2، ص 26 230 ـ اين مطلب در طى چندين حديث در كتب تفسير در ضمن تفسير آيه تطهير آمده است و متن يكى از اين احاديث كه در تفسيرالدُر المنثور، ج 5، ص 199 و در الميزان، ج 16، ص 337 نقل گرديده اين است: «واخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال شهدنا رسول الله(صلى الله عليه وآله) تسعة اشهر يأتى كل يوم باب على بن ابيطالب رضى الله عنه عند وقت كل صلوة فيقول السلام عليكم و رحمة الله و بركاته اهل البيت، }إنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً{، الصلوة رحمكم الله». 231 ـ سنن ابى داود كتاب الفتن و الملاحم، ص 416 ـ مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 163 ـ سنن ابن ماجه، ج 2، كتاب الفتن ح 3958. ـ مستدرك صحيحين، ج 3، ص 158 232 ـ نفس زكيه محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن مجتبى ـ عليهم السلام ـ در ماه رجب 145 در مدينه قيام نمود و مردم اين شهر و مكه و يمن با وى بيعت نمودند. منصور وليعهد و برادرزاده خويش، عيسى بن موسى را به همراه شش هزار تن به مدينه اعزام كرد. محمد و يارانش غسل نموده و كفن پوشيدند و خود را معطر كردند و در ميان او و نيروهاى عيسى جنگ سختى در گرفت تا به احجار زيت كشيده شد و نفس زكيه و همراهانش در اين نقطه پس از مقاومت شديد به شهادت رسيدند، سر او را نزد منصور فرستادند و پيكرش به وسيله خواهرش زينب و دخترش فاطمه در بقيع دفن گرديد. مى گويند بر بدن وى آنقدر زخم وارد شده بود كه به هر عضوى از اعضايش دست مى زدند، متلاشى و از تنش جدا مى گرديد، شهادت نفس زكيه در چهاردهم ماه رمضان 145 ـ بوقوع پيوست. تاريخ طبرى كامل ابن اثير و تاريخ ابن كثير حوادث سال 145. مقاتل الطالبين، ص 161 ـ تذكرة الخواص، ص 231 ـ تتمة المنتهى، ص 135 233 ـ «فخ» نام بيابانى است در شش ميلى مكه به سوى مدينه و جنگ فخ چنين بود كه حسين بن على كه از فرزندان امام مجتبى(عليه السلام) است در مدينه بر ضد خليفه هادى عباسى قيام كرد و عده اى با وى در مبارزه با خليفه وقت بيعت و به سوى مكه حركت نمودند كه در فخ با نيروهاى خليفه درگير و به شهادت رسيدند، سرهاى شهدا را به نزد هادى فرستادند و اجسادشان سه روز در بيابان ماند و طعمه درندگان گرديد و از اينجاست كه گفته اند پس از فاجعه كربلا هولناكتر از حادثه فخ واقع نگرديده است. فخ در سالهاى اخير جزء شهر مكه و از ميادين معروف اين شهر شده است. تاريخ طبرى كامل ابن اثير و تاريخ ابن كثير حوادث سال 169. معجم البلدان، ج 4، ص 238 ـ تذكرة الخواص، ص 240 ـ تتمة المنتهى، ص 164 234 ـ مقاتل الطالبين، ص 290 235 ـ اصول كافى، ج 1، ص 534 236 ـ صحيح بخارى، ج 9 ـ كتاب الفتن باب الاءستخلاف و كتاب الاحكام ـ صحيح مسلم، ج 6، كتاب الاماره. عقيل مى خواست اين خانه را عملا به مسلمانان معرفى كند و توجه آنان را به عظمت و اهميت اين مكان شريف جلب نمايد و به امت اسلامى اعلان كند كه اين جايگاه در آينده يكى از كانون هاى مهم توحيد و معرفت خواهد شد و تا قيامت به صورت يكى از بزرگترين قلّه هاى نور و برهان و حكمت و عرفان خواهد درخشيد. با اين توجيه، علت استحباب و استجابت دعا در كنار خانه عقيل روشن مى شود كه اين استحباب و استجابت نه در اثر وجود قبر عقيل و عبدالله جعفر در گوشه اين خانه است و حتى نه تنها در اثر توقف رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در اين جايگاه بوده است، بلكه بايد در اين محل حقيقت ديگرى را جستجو كرد و پى كشف واقعيت مهمترى گرديد كه شخص رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هم براى اعلان آن حقيقت، اين جايگاه را محل دعا و مناجات خويش قرار داده است. و اگر ابن زباله و سمهودى و همفكرانشان به جاى ظاهر اين خانه، به باطن آن راه مى يافتند و به جاى «بيت» با «اهل بيت» آشنا مى شدند، به اين واقعيت مى رسيدند كه به يُمن وجود قبر پاك و مطهّر چهار تن از اهل بيت در اين خانه است كه خداوند متعال همانگونه كه آنان را تطهيـر نموده دعـا در كنار قبـورشان را نيز مستجاب كرده اسـت. و در مى يافتند كه نه تنها دعاى آنان كه ولايت اين خاندان را پذيرفته و در داخل خانه و حرم امنشان جايگزين شده اند، مورد قبول است، بلكه حتّى كسانى كه به اين مرحله نرسيده اند اما توانسته اند به طور ناخود آگاه به حريم حرمشان و به بيرون خانه امنشان قدم بگذارند، باز هم به بركت قبور پاكشان از فضل و رحمت خدا مأيوس نيستند و وعده: } ...ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ...{ شامل حال آنان نيز خواهد گرديد. آيا رسول خدا از آينده خانه عقيل سخن گفته است؟!: به عقيده نگارنده و بر اساس مطالب گذشته، اگر آن روز از محضر پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله)علت توجه خاص آن حضرت را به اين محل مى پرسيدند، پاسخ آن حضرت در اين مورد نيز صريح و روشن بود كه اين مكان در آينده مدفن چهار تن از فرزندان معصوم و اهل بيت من و آرامگاه چهار ستاره از دوازده ستاره درخشان آسمان ولايت و امامت كه به دست دشمنان آيين من شهيد مى شوند، خواهد گرديد، همانگونه كه در مورد حادثه فخ فرمود: «نَزَلَ عَلَيَّ جَبْرَئيلُ فَقالَ يا مُحَمّد اِنّ رَجُلا مِنْ ولدِكَ يُقْتَلُ في هذاَ الْمَكان...» و بلكه شواهد تاريخى، نشانگرِ تصريح رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در اين زمينه و قرائن موجود مؤيد گفتارى از آن حضرت در كشف و بيان اين حقيقت است; زيرا در تاريخ زندگى و شرح حال عده اى از افراد سر شناس و كسانى كه براى خود شخصيت اجتماعى قائل بودند مى بينيم در آخرين روزهاى زندگى خويش و آنگاه كه خود را درآستانه مرگ حتمى مى ديدند، سعى و تلاش مى كردند كه قبر آنان به جاى روحاء بقيع و كنار قبر عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در داخل خانه عقيل و در محوطه اين آرامگاه خصوصى قرار بگيرد و اگر به چنين موفقيتى نائل نشدند حداقل در كنار اين خانه و در نزديكترين نقطه آن دفن شوند تا از اين راه افتخارى كسب كنند و به امتيازى نائل گردند و عملكرد اينگونه افراد مؤيد اين حقيقت است كه در مورد آينده، خانه عقيل از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مطلبى به گوش آنان رسيده و آن حقيقت گفتنى كه امروز در دسترس ما نيست براى آنان بازگو شده بود و آن راز نهفته در آن خانه براى آنان كشف گرديده بود ولى شرايط روز و سياست موجود ايجاب مى كرد كه اين راز از ديگران نهان گردد و اين حقيقت در تاريخ مستور و در پشت پرده بماند. و نمونـه اين رازدارى را در بُعد ديگـر همين موضـوع مشاهـده كرديم كـه چگـونه با وجود قبور پيشوايان معصوم و فرزندان حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) در داخل خانه عقيل و با وجود قبر حضرت زهرا(عليها السلام) طبق نظر عده اى از مورّخان اهل سنت در اين بيت، ابن زباله اين حقيقت را ناديده گرفته و انگيزه استجابت دعا در حريم اين مكان مقدس را وجود خيالى قبر عبدالله جعفر يا قبر عقيل را معرفى كرده است و يا سمهودى در اين مورد زيركانه اصل موضوع را فراموش و در فرع آن قلم فرسايى نموده است.