ره توشه حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه حج - نسخه متنی

عباس کوثری، جواد محدثی، محمود مهدی پور، رضا استادی، محمد خردمند، احمد مبلغی، سید محمود مدنی بجستانی، محمد صادق نجمی، احمد زمانی، سید عباس رفیعی پور علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

535 ـ الامام الصادق والمذاهب الأربعة، اسد حيدر، ج3، ص61 536 ـ رجال كشى، ص133 537 ـ الامام الصادق للمظفر، ج2، ص141 538 ـ الامام الصادق(عليه السلام)، للمظفّر، ج2، ص136 539 ـ تنقيح المقال، ج3، ص230 540 ـ الكنى و الالقاب، ج2، ص438 541 ـ كافى، ج1، ص132 542 ـ بحار، ج3، ص57 543 ـ نكـ : تنقيح المقال، ج1، ص467 544 ـ «رحم الله عمّى زيداً لو ظفر لوفى، انّما دعا إلى الرضا من آل محمّد و أنا الرضا». سفينة البحار، ج1، ص578 545 ـ الامام الصادق(عليه السلام)، ج1، ص374 546 ـ تهذيب الكمال، ج5، ص92 547 ـ وسائل الشيعه، ج18، ص453 548 ـ كشف الغمه، ج2، ص208 549 ـ سير اعلام النبلاء، ج6، ص262 550 ـ وسائل الشيعه، ج1، ص7 551 ـ مُهَج الدعوات، سيد بن طاووس، ص198 552 ـ علل الشرائع، ص467 553 ـ بحار، ج 78، ص 288. 554 ـ وسائل الشيعة، ج11، ص483 555 ـ كافى، ج2، ص218 556 ـ كافى، ج2، ص198 557 ـ بحار، ج11، ص105 558 ـ وسائل الشيعه، ج2، ص57 559 ـ خصال ابواب الخمسه ـ وسائل الشيعه، ج 2 ، ص 922 ، باب 87 از ابواب دفن. 560 ـ بحارالانوار، ج 43 ، ص 177 561 ـ البيت المسكن سواء كان من شعر او مدر ـ اقرب الموارد. 562 ـ قديمى تر از اين كتاب، تاريخ المدينة ابن زباله است كه وى در سال 199 در قيد حيات بوده و در كتابهايى كه تا قرن دهم در تاريخ مدينه تأليف گرديده، از جمله در وفاءالوفا، از تاريخ ابن زباله مطالب فراوان نقل شده است ولى متأسفانه از اين كتاب در قرنهاى اخير خبرى نيست. 563 ـ ابوزيد عمر بن شبه نميرى فقيه و محدث و مورخ نامى در سال 173 متولد و در سال 262 وفات نموده است. در شرح حال ابن شبه چنين نوشته اند: او شخصى است اديب، فقيه، مورخ، صادق و دقيق، عالم به آثار، ناقل اخبار و صاحب تأليفات بسيار و... ـ ابن نديم از وى 18 كتاب معرفى مى كند. در شرح حال او به فهرست ابن نديم وفيات الاعيان، تاريخ بغداد، تهذيب الأسماء و اللغات، تذكرة الحفاظ و لسان الميزان مراجعه شود. تـاريخ ابـن شبه براى اولين بار در سال 1399 هـ . با تحقيق فهيم محمد شلتوت در چهار جزء و 1396 صفحه در عربستان سعودى چاپ و اخيراً در قم افست گرديد. قسمت مهم جلد سوم و چهارم اين كتاب به شرح زندگانى و حوادث دوران خلافت عثمان اختصاص يافته است كه دليل هوادارى و علاقه شديد او به عثمان است. 564 ـ ابن حجر عسقلانى (در اصابة، ج 3، ص 305) با استناد به همين مطلب اين بانو را نيز در رديف ساير زنان، يكى از صحابه رسول خدا معرفى نموده است. 565 ـ وأخبرني خبر ثقة قال: يقال ان المسجد الّذي يصلّى جنبه شرقياً على جنائز الصبيان كان خيمة لامرئة سوداء يقال لها رقية كان جعلها هناك حسين بن على(عليه السلام) تبصر قبر فاطمه(عليها السلام) و كان لايعرف قبر فاطمه رضى الله عنها غيرها. تاريـخ المدينه ج 1 ، ص 106 566 ـ احياءالعلوم، ج 1 ، ص 260 567 ـ ابن جبير از علماى اندلس و در علم فقه و شعر و نويسندگى از بارزترين دانشمندان دوران خويش و از معروفترين و قديمى ترين جهانگردان اسلامى است، او رحله و سياحتنامه خود را چنين ناميده است: «تذكرة بالاخبار عن اتفاقات الأسفار» اين كتاب قبلاً در ليدن و اخيراً در بيروت چاپ شده است. در شرح حال ابن جبير، رجوع شود به دائرة المعارف اسلامى، ج 3 ، ص 204 ـ 207 و مقدمه رحله، چاپ لبنان والكنى و الألقاب، ج 1 ، ص 232 568 ـ ويلي هذه القبّة العباسيّة بيت ينسب لفاطمة بنت الرسول(صلى الله عليه وآله) يقال انّه الّذي آوَتْ اليه والتزمت فيه الحزن على موت أبيها المصطفى(صلى الله عليه وآله)، رحله ابن جبير چاپ ليدن، صفحه 196 و چاپ دارالكتب اللبنانى صفحه 144 569 ـ علما و دانشمندان سمهودى را چنين معرفى نموده اند: «الشيخ نورالدين على بن احمد سمهودىِ مصرىِ شافعى، شخصيت دانشمند و مفتى مدينه، مدرس و مورخ اين شهر، پيشوا و مقتداى مورخان. سلسله نسبش به حسن مثنى فرزند امام مجتبى(عليه السلام) منتهى مى شود. او به سال 844 در سمهود مصر متولد و پس از تحصيلات و حفظ نمودن قرآن و نيل به مدارج علمى، در فنون مختلف از سال 873 در مدينه منوره متوطن و از اساتيد بزرگ حرم شريف نبوى(صلى الله عليه وآله) گرديد. وى در تاريخ مدينه منوره سه كتاب نوشته است كه يكى مفصل و جامع الأطراف بنام «اقتفاء الوفا باخبار دارالمصطفى» است كه در حادثه آتش سوزى مسجد نبوى در ماه رمضان سال 886هـ . از بين رفته است. دومى «وفاءالوفا باخبار دارالمصطفى» كتابى است كه به قول خودِ سمهودى، به درخواست كسى كه «طاعته غنم و مخالفته غرم» مطالب كتاب قبلى را در اين كتاب تلخيص نموده است، ولى در عين حال داراى گسترده ترين و دقيقترين مطالب در تاريخ مدينه مى باشد كه در هيچ يك از منابع ديگر نمى توان به دست آورد. اين كتاب در دو جلد و در 1435 صفحه چاپ شده است. و سوّمى «خلاصة الوفا» است و مطالب «وفاءالوفا» را در اين كتاب تلخيص نموده و اين كتاب نيز چاپ شده است. سمهودى داراى تأليفات متعدد ديگرى نيز مى باشد. وفات وى در سال 911هـ . در مدينه واقع گرديد. در شرح حال او به شذرات الذهب، اعلام زركلى، والكنى و الالقاب مراجعه شود. 570 ـ وفاءالوفا، ج 3 ، ص 918 571 ـ در طول تاريخ تعداد زيادى از جهانگردان غربى در قيافه مسلمان و در زىّ حجاج وارد مكه و مدينه گرديده اند و اكثر آنان نيز كه از نويسندگان بوده اند، توانسته اند مشاهدات و برداشتهاى خود را به صورت كتاب و سفرنامه در اختيار ديگران قرار دهند، گرچه بعضى از اين نوشته ها و برداشتها توأم با مطالب خلاف واقع و نادرست و همراه با اغراض و تعصّب است، ولى در عين حال، مى توان مطالب و نكات ارزشمند و پر بها نيز از آنها بدست آورد كه يكى از جهانگردان همان «ريچارد بورتون» انگليسى است كه در سال 1853 ميلادى به صورت يك مسلمان افغانى به نام «عبدالله» به مكه و مدينه مسافرت كرده و در تمام مراسم حج شركت و از همه اماكن و بقاع متبرّكه ديدن نموده و به همه جزئيات پرداخته است و سفرنامه خود را در دو جلد بزرگ منتشر ساخته است. موسوعة العتبات المقدسه، ج 3، ص 260 572 ـ موسوعة العتبات المقدسه، ج 3، ص 285 573 ـ فرهاد ميرزا معتمدالسلطنه متوفاى 1305هـ . در ميان شاهزادگان قاجار، از نظر علمى داراى شخصيت بارزى است كه از وى شش جلد كتاب، در فنون مختلف به جاى مانده از جمله آنها «قمقام ذخار» در مقتل و «هداية السبيل» كه سفرنامه حجِ اوست و هر دو كتاب در موضوع خود در زبان فارسى از بهترين كتابها به شمار مى رود. 574 ـ هداية السبيل چاپ مطبوعاتى علمى تهران، ص 141 575 ـ ابراهيم رفعت پاشا، در سال 1318 ق. فرمانده نگهبانان محمل مصرى و در سال 1320 و 21 و 25 به عنوان اميرالحاج از طرف خديو مصر به حج مشرف شده و خاطرات خود را به نام «مرآت الحرمين» نگارش نموده است. اين كتاب به نوبه خود يكى از كتابهاى سودمند كه در دو جلد در مصر چاپ و در اولين سال پيروزى انقلاب اسلامى در قم افست شده است. 576 ـ مرآت الحرمين، ج 1 ، ص 426 577 ـ خاطرات مكه ـ چاپخانه حيدرى تهران، ص 129 578 ـ علاّمه بزرگوار و شخصيت مجاهد و احياگر شيعه در شام و لبنان. مرحوم سيدشرف الدين مستغنى از تعريف و بالاتر از توصيف است كه خدمات ارزنده و ضداستعمارى و آثار ارزشمند و علمى او مانند: «النص و الاجتهاد» و «المراجعات» و ده ها كتاب ديگر، شاهد مجاهدات و دليل بر عظمت شأن و علوّ مقام علمى و سعه اطلاعات وى مى باشد. 579 ـ النص والاجتهاد، با تحقيق ابومجتبى، ص302 580 ـ آقاى شيخ محمد على عمروى شخصيت علمى و روحانى، از اهالى مدينه است كه پس از تكميل تحصيلات خود در حوزه علميه نجف به مدينه مراجعت و تربيت و سرپرستى شيعيان مدينه و اطراف آن را به عهده گرفته است. 581 ـ ياسين احمد الخيارى، احمد، تاريخ المدينة المنورة قديماً و حديثاً. تحقيق عبيدالله محمد امين كردى، مدينه، دارالعلم، چاپ اول، 1410ق. ص222 582 ـ فيروزآبادى، همان كتاب ص 10; ابن كثير دمشقى، عمادالدين ابوالفداء. السيرة النبويه، تحقيق مصطفى عبدالواحد، مطبعة عيسى البابى الحلبى، قاهره، 1384ق. ج3، ص18 583 ـ محمد غالى، الدر الثمين، فى معام دار الأمين، ص 179 584 ـ فيروزآبادى، همان كتاب ص 10 و 11 585 ـ ميثمى، مجمع الفوائد، ج 4، ص 14. ابن شبه، همان كتاب، ج 1، ص 81; سمهودى، همان كتاب، ج 2، ص 108 586 ـ مسلم، همان كتاب، ج 9، ص 163; ابن حجر عسقلانى، فتح البارى شرح صحيح البخارى، التزام. عبدالرحمن محمد، بيروت: دار احياء، چاپ دوم 1408ق. ، ج 7، ص 377; ميثمى، همان كتاب، ج 4، ص 13 587 ـ جندى المكى اليمنى، ابن سعيد مفضل بن محمد. فضائل المدينة. تصحيح محمد مطيع الحافظ، غزوه بدير، دمشق: دارالفكر، چاپ اول 1405 ق. حديث يازدهم; ميثمى، همان كتاب، ج 4، ص 13 588 ـ بخارى، همان كتاب، ج 6، ص 204، باب 144; جندي المكى، همان كتاب، حديث هشتم و نهم. 589 ـ سمهودى، همان كتاب، ج 2، ص 108 590 ـ ابن هشام، ابومحمد عبدالملك بن ايوب، سيرة النبى، تحقيق محى الدين عبدالحميد. قاهره 1356 ق. و مصطفى البابى الحلبى 1355 ق، ج 3، ص 60; طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوك = تاريخ طبرى بيروت دارالكتب العمليه، چاپ دوم 1408 ق. ، ج 2، ص 58 591 ـ ابن سيد الناس، ابى الفتح محمد بن محمد. عيون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير بتحقيق محمد العيد الحظراوى و محى الدين ميتو، مدينه، مكتبة دارالتراث ـ دار ابن كثير 1413ق. ، ج 2، ص 70 592 ـ ابن هشام، سيرة النبى، ج 3، ص 63 593 ـ واقدى، محمد بن عمر المغازى، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، چاپ سوم، 1409 ق. ، ج1، ص 214 594 ـ ابن عبدالبرّ، ابوعمر يوسف الدرر فى اختصار المغازى و السير، تحقيق شوقى ضيف، قاهره 1392ق. ، ص 157; واقدى، همان كتاب، ج 1، ص 214 595 ـ ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 64 596 ـ طبرى، همان كتاب، ج 2، ص 61 597 ـ ابن كثير، همان كتاب، ج 3، ص 29; حسن ابراهيم حسن، تاريخ السياسى الاسلام، بيروت، دارصادر، دار بيروت ]بى تا[، ج1، ص112 598 ـ ابن حجر عسقلانى، همان كتاب، ج 7، ص 405; ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 65; ابن كثير، همان كتاب، ج3، ص29 599 ـ واقدى، همان كتاب، ج 1، ص 220 600 ـ ابن سيد الناس، همان كتاب، ج 2، ص 19 601 ـ واقدى، همان كتاب، ج 1، ص 232; حسن ابراهيم حسن، همان كتاب، ج 1، ص 112 602 ـ ابن عبدالبر، همان كتاب، ص 161; مسلم، همان كتاب، كتاب الجهاد و السير، ج 3، ص 1416. حديث 101; آن حضرت هفتاد زخم بر بدن شريفش نشست. 603 ـ واقدى، همان كتاب، ج 1، ص 232 و 233 هنگامى كه اين خبر ميان سپاه اسلام پخش شد صحابه، از جمله عمر بن خطاب و ديگران به جز على(عليه السلام) همگى گريختند. انس بن نضر عموى انس بن مالك فرياد مى زد به كجا مى گريزيد؟! زندگى پس از مرگ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چه ارزشى دارد، پس بميريد همانطور كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از ميان ما رفت لذا انس جنگيد تا به شهادت رسيد. (حسن ابراهيم حسن، همان كتاب، ج 1، ص 113). 604 ـ ابن سيد الناس، همان كتاب، ج 2، ص 21; مسلم، همان كتاب، كتاب الجهاد و السير، ج 3، ص 1416; حديث 101; بخارى، همان كتاب، ج 6، ص 203; باب 141; ابن كثير، همان كتاب، ج 3، ص 58 605 ـ ابن كثير، همان كتاب، ج 3، ص 70; ابن عبدالبر، همان كتاب، ص 164; ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 87 606 ـ ابن سعد، ابوعبدالله محمد، طبقات الكبرى، بيروت دارصادر، داربيروت 1376 ق. ، ج2، ص42; ابن هشام، همان كتاب، ج3، ص 80 607 ـ ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 98; عساف احمد محمد، خلاصة الأثر في سيرة سيد البشر، بيروت: داراحياء العلوم، چاپ اول 1408 ق. ، ص 174 608 ـ ابن هشام، همانجا. 609 ـ ابن شبه، همان كتاب، ج 1، ص 85 610 ـ الصاعدى، سعود بن عبدالمحيى، و مطر المحمدى، الأحُد، الآثار ـ المعركه ـ التحقيقات مدينه: دارالمجتمع 1413ق. ، ص 24 و 25 611 ـ ابن حجر عسقلانى، همان كتاب، ج 7، ص 346 612 ـ بخارى، همان كتاب، حديث 4075

/ 43