حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) - نسخه متنی

محمد کاظم محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقطه = نهايت خط را نقطه مىگويند(ف - م) و آخرين مرحله از مراحل سلوك عارف است كه در آن مرحله عارف به درجه و مقامى مىرسد كه وجود خود را در حق فانى مىبيند و وجودى براى خود نمىشناسد و همه را حق مىبيند و «انا الحق» مىگويد.

آخرين مرحلهاى كه عارف در آن مقام، عبارت «انا الحق» را بر زبان مىراند كدام است؟ و اين حالِ عارفانى است كه به مقام قرب الهى واصل شدهاند. و آيا جمله و عبارتى بيهوده و بىمعنى است كه بر زبان مىآورند و يا همان طور كه دِرْهم ـپول سياه- را با جيوه صيقل مىدهند و روشن مىسازند، حسين بن منصور حلاّج نيز وجودش به زيور نور الهى آراسته گشته، «انا الحق» مىگويد.




  • 434) انا الحق كشف اسرار است مطلق
    به جز حق كيست تا گويد انا الحق



  • به جز حق كيست تا گويد انا الحق
    به جز حق كيست تا گويد انا الحق



عبارت «انا الحق» به معناى كشف حقايق و آشكار كردن اسرار نهفته است. و به سبب همين كشف اسرار نهفته بود كه سر حسين بن منصور حلاّج بر دار رفت. حافظ در اين باره گويد:




  • «گفت آن يار كزو گشت سر دار بلند
    جرمش اين بود كه اسرار هويدا مىكرد»(1)



  • جرمش اين بود كه اسرار هويدا مىكرد»(1)
    جرمش اين بود كه اسرار هويدا مىكرد»(1)



و غير از حق، موجود ديگرى نيست كه «انا الحق» بگويد. بنا بر اين عارف در اين حال به درجهاى رسيده است كه همه چيز را حق مىبيند و جز حق موجودى وجود ندارد يعنى وجود او در حق فانى گشته و وحدت بوجود آمده است.

1. ديوان حافظ، به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر، چاپ سيزدهم، انتشارات صفى عليشاه، ص 193.

/ 460