482) امور اعتبارى نيست موجود
عدم بسيار و يك چيز است معدود
عدم بسيار و يك چيز است معدود
عدم بسيار و يك چيز است معدود
483) جهان را نيست هستى جز مجازى
سراسر كار او لهو است و بازى
سراسر كار او لهو است و بازى
سراسر كار او لهو است و بازى
«فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد
شرمنده رهروى كه عمل بر مجاز كرد»(2)
شرمنده رهروى كه عمل بر مجاز كرد»(2)
شرمنده رهروى كه عمل بر مجاز كرد»(2)
1. محمد، آيه 36.2. ديوان حافظ، دكتر خليل خطيب رهبر، ص 180.