حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) - نسخه متنی

محمد کاظم محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سالك را مستعد فيض حق ديد چنين گفت: به واسطه شراب فنا و نيستى كه عارى از تعلقات و قيود انسانى است، نقش و نگار هستى و تعيّنات وجود را از خود محو و نابود نماى و اين گونه خود را مهياى وصال معبود و معشوق حقيقى گردان.




  • 992) چو آشاميدم آن پيمانه را پاك
    در افتادم ز مستى بر سر خاك



  • در افتادم ز مستى بر سر خاك
    در افتادم ز مستى بر سر خاك



پيمانه = ب822

پاك = كامل، تمام

هنگامى كه با راهنمايى و ارشاد پير كامل و مرشد آگاه پيمانه شراب عشق الهى را به تمامى نوشيدم از مستى و جذبه عشق او بر خاك فنا و نيستى افتادم يعنى از فرط بيخودى وجودى براى خود قائل نبوده و محو وجود حق گرديدم و جز او چيزى را نمى ديدم.




  • 993) كنون نه نيستم در خود نه هستم
    نه هشيارم نه مخمورم نه مستم



  • نه هشيارم نه مخمورم نه مستم
    نه هشيارم نه مخمورم نه مستم



اكنون كه به واسطه شراب عشق الهى و با راهنمايى پير كامل به مقام وحدت رسيدهام وجودى براى خود نمىشناسم و خود را در حق فانى مىدانم و چون هستى مجازى خود را محو و نابود مىبينم پس وجودى ندارم و از شدت مستى شراب سرمدى هشيار و به خود نيستم و چون در اين حالت به مقام «بقاء باللّه» رسيدهام مخمور و مست نيز نمىباشم زيرا خمارى صفت فراق بنده از حق و مستى حالت فنا و بيخودى است.




  • 994) گهى چون چشم او دارم سرخوش
    گهى چون زلف او باشم مشوّش



  • گهى چون زلف او باشم مشوّش
    گهى چون زلف او باشم مشوّش



چشم = اشاره به شهود حق است.(ف-ع)

سرخوش = خوشحال، سرحال، مست


/ 460