بهشت است آنجا كه آزار نيست فرشته سرشت و بهشتى وشى بجز دانش و دين دل هوشمند بر آنان كه بد كيش و تيره دلند به بازيچه عالم بىثبات شد آزاد جان هر كه با ياد دوست الهى بر آن پاك دل مرحبا كه دامش به جز زلف دلدار نيست گل است آن كه بر پاى كس خار نيست اگر با كست جور و پيكار نيست به بازار گيتى خريدار نيست نصيبى بجز قهر دادار نيست دل هوشمندان گرفتار نيست بصيدى و قيدى گرفتار نيست كه دامش به جز زلف دلدار نيست كه دامش به جز زلف دلدار نيست
وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا [426] .
وَالْعَفوُ سِرُّ اللّهِ فى قُلُوبِ خَواصِّهِ فَمَنْ بَشَّرَاللّهُ لَهُ يَسَّرَ لَهُ ]