عرفان اسلامی جلد 10
لطفا منتظر باشید ...
انسان در درجه اوّل بايد تمام سعى و كوشش او بر اين باشد كه از راه مشروع :دامدارى ، كشاورزى ، صنعت ، تجارت و شؤون اين چهار اصل ، به كسب مال بپردازد و در خرج مال هم قوانين الهى را مراعات كند .دارنده مال و يا خواهنده مال اگر عامل بيت المال است و يا عامل شخصى به حكم آيات و روايات بايد از اهليّت كامل و امانت و حفظ و صلاحيت علمى و بصيرتى برخوردار باشد .كه اگر بيت المال دست اينگونه افراد باشد و يا مال و ثروت در اختيار چنين انسانهايى قرار گيرد . استعدادها به كار مىافتد و ارزشها ظاهر مىشود و هنر انسان بودن اوج مىگيرد ، تا جايى كه كشور نمونه بهشت و ملّت نمونه ملايكه الهى مىگردند .مسئله به دست آوردن مال اگر از طريق غير حق صورت گيرد ، زيانهاى غير قابل جبران براى فرد و جامعه به بار مىآورد .شهوت پولپرستى از بدترين موانع در راه رشد و تكامل و سعادت و تعالى انسان است .مال و ثروت و عشق به پول گاهى منبع طغيان هواها و غرايز و اميال و خودخواهىهاست ، به صورتى كه انسان را به هلاكت انداخته و راه نجات را بر وى مسدود مىكند .در صدر اول اسلام پس از انحراف خسارت بارى كه در مسئله خلافت به وجود آمد و دست پاكترين و امينترين و آگاهترين امت ، يعنى حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام از مقام الهى و خداييش كه پيامبر صلىاللهعليهوآله مأمور ابلاغ آن بود از حكومت قطع شد ، ثروت بىحسابى كه از فتح بلاد در اختيار مردم و بيت المال قرار گرفت و اخذ و عطاهاى نابجايى كه انجام گرفت بلاهايى به سر قرآن و حديث و مملكت و ملّت و تربيت و اخلاق و عقايد آورد كه بدون شك تا بر پا شدن صبح محشر قابل جبران نيست .من ريشه تمام اختلافات مسلمانان و بلاها و مصايبى كه در تمام شؤون زندگى ، بعد از مرگ پيامبر صلىاللهعليهوآله تاكنون به سر جامعه اسلامى آمده معلول همان اخذ و عطاى غلط مال مىدانم .تحريف در تفسير آيات كتاب حق و به خصوص تحريف در حديث در سايه اخذ و عطاى خلفا و به خصوص بنىاميه و بنىعباس كه هر درهمش تيشهاى به ريشه حقيقت بود ، پايهگذار مكتبها و مسلكها در برابر صراط مستقيم الهى در پوشش اسلام شد كه از اين رهگذر نه تعداد گمراهان تاكنون بر ما معلوم است و نه ضربههاى مادى و معنوى و تربيتى كه بر پيكر انسان وارد آمد بر ما روشن است .امامان معصوم و راستين كه امامتشان انتخاب خدا بود و رسول حق مأمور ابلاغ آن خانهنشين شدند ، ستمپيشگان بر تمام شؤون حيات مردم حاكميت يافتند ، بازرگانان حديث چهرههاى پاك را به تهمت گرفتند و ناپاكان را پاك جلوه دادند ، قرآن را بر اساس ميل خطرناكترين افراد اموى و عباسى تفسير كردند و به نفع آنان هزاران حديث جعل نمودند ، اولياى الهى هم چون ابوذرها و حجرها و رشيدها و ميثمها و كميلها و سعيدها تبعيد شده و عاقبت بر دار شهادت رفتند و حكم بن عاصها و مروانها و . . . كه تبعيدشدگان خدا بودند به مدينه بازگشته و همه كاره اسلام شدند ، اطفال اموى در گهوارههاى بند طلا خوابانده شدند و مردان و زنان و كودكان الهى در سرزمين كربلا نشسته و گرسنه با فجيعترين وضعى به شهادت رسيدند .