شكّى نيست كه قرآن به زبان عرب نازل شده است و لغت جديدى كه عرب با آن بيگانه باشد در آن نـيـامـده اسـت ؛ امـا چـون عربها داراى طوايف گوناگونى بودند و هر طايفه اى براى خود زبـان خـاصّ و لغت مخصوصى داشتند و در همه كلمات با طوايف ديگر شريك نبودند، بدين جهت قرآن براى اداى معانى از لغات طوايف مختلف استفاده كرد و اكتفا به لغت خاص يك طايفه ننمود. بـديـهى است كه لازمه اين جريان ، آن است كه در قرآن كلماتى يافت شود كه براى برخى از طوايف عرب ناماءنوس و مجهول باشد.جلال الدّين سيوطى لغاتى را كه به زبان خاصّ يك طايفه آورده شده ، جمع آورى كرده و مدّعى شده كه قرآن جامع كلمات 33 طايفه عرب مى باشد.(71)
ذكر نشدن جزئيات
در قـرآن مـسـائل زيـاد و احـكـام مختلفى بيان گرديده است ؛ اما واضح است كه در هيچ تاءليفى احـصـاى جـزئيـّات ميسّر نيست و قرآن هم چنين است ؛ پس بايد محقّقان با دقت در منابع تفسيرى و اسـتفاده از روايات معصومان (ع )و براهين عقلى ، در هر زمان جزئيات را كشف كنند و هر اجمالى را مرتفع سازند.
ذكر نشدن شاءن نزولها
قـرآن بـه صـورت تـدريـجـى و بـه مـقـتـضـاى حـوادث و وقـايـعـى كـه اتـّفـاق مـى افـتـاد نـازل مـى شـد و مـردمـى كـه بـا آن حـوادث آشـنـا بـودنـد، مـعـنـاى آيـات نـازل شـده را خـوب درك مى كردند، امّا رفته رفته نسلهاى بعدى نسبت به وقايعى كه رخ داده بود، بيگانه شدند و درمقابل خويش قرآن كريم را منهاى آن حوادث مشاهده كردند و اگر حكايتى از تاريخ گذشته را مى يافتند، آميخته با تناقض گويى و دروغ بود؛ از اينجا بود كه پاره اى از آيات براى نسلهاى بعدى داراى اجمال شد و محتاج به تفسير گرديد.راغب اصفهانى در توضيح علل سه گانه گذشته براى لزوم تفسير مى گويد:تـفـسـيـر يـا در الفـاظ غير ماءنوس به كار مى رود مانند كلمه ((البحيرة )) (شترى كه ده بار زائيـده و