يكى ديگر از منابع تفسير نزد صحابه و تابعين اجتهاد شخصى بوده است . ذهبى در اين باره مى گويد:((صـحـابـه ، زمـانى كه تفسير آيه اى را در كتاب خدا نمى يافتند و دسترسى به پيامبر(ص )نـيـز نـداشـتـنـد بـه اجـتـهاد و اعمال راءى خود متوسل مى شدند، ولى در جايى كه مى توانستند تـفـسـيـر آيـه را بـا اسـتـفـاده از آشـنـائى بـا لغـات عـرب بـيـابـنـد، احـتـيـاج بـه اعمال راءى و اجتهاد نداشتند...))(223)
اخبار اهل كتاب
قـرآن كـريم مانند ديگر كتب آسمانى به نقل فرازهايى از تاريخ پيامبران گذشته ، پرداخته اسـت .البـتـه چـون هـدف قـرآن ، تـنـبـّه و تـذكـر دادن بـه مـخـاطـبـان مـى بـاشـد، از نـقـل هـمـه جـزئيـات خـوددارى كـرده و آنـچـه را كـه بـا هـدف و مـقـصـدش سـازگـار بـوده ، نـقـل نـمـوده اسـت . بـسـيـارى از صـحـابـه و تـابـعـان بـراى تـكـمـيـل مـعـلومـات خـود بـه كـسـانـى مـانـنـد عـبـداللّه بـن سـلام و كـعـب الاحـبـار كـه از اهـل كـتـاب بـوده و تـازه بـه اسـلام گـرويـده بـودنـد، مـراجـعـه كـرده و مـطـالبـى را از آنـان نـقـل مى كردند. اين نقل ها به عنوان منبعى براى تفاسير آنان به حساب مى آيد، بطورى كه هم اكنون نيز تفاسير روايى ، مخصوصاً تفاسير اهل سنت متضمن اين گونه روايات است .