يكى از مواردى كه ، از جانب برخى علما، به غلط تفسير به راءى شناخته شده است ، استنباط از آيات قرآن است . واژه ((استنباط)) در آيه 83 سوره نساء بكار رفته است :((وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِى الاَْمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ)) اگـر آن را به پيامبر و اوالامرشان ارجاع مى دادند، كسانى از ايشان كه استنباط مى كنند، آن را درمى يافتند.اسـتـنـبـاط از ريـشه ((نبط)) است و آن اولين آبى است كه در چاه ظاهر مى شود، پس استنباط به مـعـنـى اسـتـخـراج اسـت . بـه هـر چـيـزى كـه اسـتـخـراج شـده ، در بـرابـر چـشـم يـا مـعـرفـت (عقل ) قرار بگيرد، ((مستنبَط)) گويند.(181) كـسـانـى كه به تهذيب نفس بپردازند و با قلب سليم به پيشگاه قرآن حاضر شوند و در آن بـه تـاءمـل بـنشينند و غور و تفحّص كنند، از درياى بيكران قرآن دُرهاى گرانبهايى استنباط و استخراج خواهند كرد و به فيضهاى خاصى خواهند رسيد.كسانى كه قرآن را جز همين الفاظ نوشته بر كاغذ نمى دانند، چنين استفاده هايى را نيز تفسير به راءى پنداشته و فقط بسنده كردن به ظاهر قرآن را مجاز شمرده و توصيه مى كنند.مرحوم فيض كاشانى (قده )، در مقدمه پنجم از تفسير صافى ، ضمن بحث از تفسير به راءى ، بـيـانـى دارد كه در آن به بحث از قرآن پرداخته است . وى كسانى را كه معناى قرآن را به حد ظـاهـرِ تـفسير منحصر و محدود مى كنند، تخطئه مى كند، به اين بيان كه اينان در واقع همه مردم را بـه حـد خـود تـنـزّل مـى دهـنـد، درحـالى كـه قـرآن و اخـبـار و آثـار جـمـلگـى مـفـسـران دال بـر ايـن حـقـيـقـت اسـت كـه بـراى جـويـنـدگـان فـهـم مـعـانـى قـرآن ، مـجال و ميدان وسيعى وجود دارد، بعد به عنوان شاهد آياتى را ذكر مى كند. از جمله آيه فوق را از امـام عـلى (ع ) نقل مى كند: كه : ((مَنْ فَهِمَ الْقُرْانَ فَسَّرَ جُمَلَ الْعِلْمِ)) هر كس قرآن را دريابد، همه علوم را تفسير كرده است .امـا ايـنـكـه چـه كسى به اين فهم و استنباط نايل مى گردد؟ در جواب مى گويد: ((هركس كه در برابر خدا و