از آغـاز انـتـشار اسلام نياز مبرم به ترجمه قرآن احساس مى شد. در ميان صحابه پيامبر(ص )، افـرادى غـيـر عـرب هـمـچـون سـلمـان فـارسـى ، صـهـيـب رومـى و بـلال حـبـشى بودند كه علاوه بر زبان مادرى خود، به عربى نيز تسلّط داشتند و احياناً پاره اى از مفاهيم قرآن را براى همزبانان خود ترجمه و تبليغ مى كردند.چـنـانـكـه گـفـتـه شـده اهـل فارس از سلمان خواستند تا سوره فاتحة الكتاب را براى آنان به فـارسـى تـرجـمـه كـنـد. سـلمان (در آن ترجمه ) ((بسم اللّه الرحمن الرحيم )) را ((بنام يزدان بـخـشـايـنـده )) تـرجـمـه كـرده و بـرايـشـان فـرسـتـاد و اهل فارس همين ترجمه را در نماز مى خواندند تا اين كه زبان آنها به خواندن نماز به عربى عادت كرد. سلمان اين ترجمه را به پيامبر اسلام (ص )نيز نشان داد.(52) بعضى از پژوهشگران گفته اند: ترجمه اى فارسى از قرآن در زمان خلفاى راشدين به دست سـلمـان فـارسـى انـجـام گـرفـت و نـيـز گـفـتـه انـد كـه قـرآن كـريـم در سـال 127 هجرى به زبان بربرى و در سال 270 هجرى به زبان سندى ترجمه شده است ، ولى هيچ يك از اينها باقى نمانده است .(53) هـرچـنـد مـشـخص نمودن زمان اولين ترجمه از قرآن كار دشوارى است امّا بايد گفت علاقه شديد مسلمانان به تبليغ دين اسلام و از طرفى گسترش اسلام به سرزمينهايى كه اكثر آنها عربى نمى دانستند و مشتاق شنيدن معارف اسلام بودند، مسلمانان و غير آنان را ترغيب به ترجمه قرآن مى كرد بطورى كه مثلاً قدمت برخى ترجمه هاى قرآن در زبان فارسى نزديك به ده قرن مى باشد. و آستان قدس رضوى فهرست 326 قرآن مترجم را كه از قرن پنجم تا چهاردهم نوشته شده است گردآورى نموده است .(54) تـرجـمه قرآن اختصاص به زبان فارسى نداشته و چنانكه گفته مى شود قرآن تاكنون بيش از 120 بـار بـه 35 زبـان مختلف در جهان ترجمه شده است . البته پاره اى از اين ترجمه ها به عللى شهرت نيافته و يا حتى به چاپ نرسيده ولى بعضى از آنها شهرت فراوان يافته و بـارهـا چـاپ شـده اسـت كـه از جـمـله مـى تـوان تـرجـمـه جـورج سيل انگليسى را ياد كرد كه تاكنون 34 بار به چاپ رسيده است .(55)
سير ترجمه قرآن به زبان فارسى
تـرجـمـه قـرآن داراى يـك سـيـر تـكـامـلى اسـت ابـتـدا لغـات مـشـكـل هـر سـوره در حـاشـيه قرآنها به فارسى معنى مى شد كه اين نوع ترجمه هاى لغوى را ترجمان القرآن مى ناميدند و بعدها به صورت ترجمه تحت اللفظى درآمد و در زير هر كلمه مـعـنـاى آن نـوشـته مى شد. در مرحله سوم بسيارى از مترجمان احساس كردند كه در ترجمه تحت اللفظى نه تنها زيبايى ظاهرى قرآن از ميان مى رود بلكه به صورت فارسى خسته كننده و نامفهومى درمى آيد، از اين رو به ترجمه هاى معنوى و آزاد پرداختند.(56) بديهى است كه مترجمان قرآن در هر زمان سعى مى كردند بهترين واژه ها را براى ترجمه كلام خـدا انـتـخـاب كـنـنـد، امـا از آنـجـا كـه هـر زبـانـى دسـتـخـوش تـغـيـيـر و تـحـوّل اسـت ، ايـن ترجمه ها در زمانهاى بعد بسيار نامطلوب و گاهى مضرّ به نظر مى رسيده اسـت و ضـرورت تـرجـمـه جـديـدتـرى را ايـجـاب مـى كـرده كـه مـحـقـقـانـى در طول تاريخ بر آن همت مى گماشتند و در هر دوره اى ترجمه اى نوين به دست مى دادند.
محال بودن ترجمه دقيق قرآن
از آنجا كه ترجمه دقيق و كامل ، ترجمه اى است كه همه مفاهيم مترجم را در خود داشته باشد و با آن بـرابـرى كـنـد، مـى تـوان گـفـت كـه تـرجـمـه دقـيـق و كـامـل قـرآن مـحـال اسـت و اگـر هـمـه دانـشـمـنـدان گـِرد آيـنـد تـا تـرجـمـه اى دقـيـق و كـامـل از قرآن ارائه دهند، نخواهند توانست ، چون قرآن كتاب وحى و معجزه جاويدان پيامبر است و هر آيه آن داراى معانى بلند و ابعاد مختلف است و