مـقارن با انتشار بحثهاى فلسفى ، مطالب عرفانى و صوفى گرى نيز در اسلام راه يافته ، جـمـعـى از مـردم بـه آن تـمـايـل نـمـودنـد، تـا بـه جـاى بـرهـان و اسـتـدلال فـقـهـى ، حـقـايـق و مـعـارف ديـنـى را از طـريـق مـجـاهـده و ريـاضـت هـاى نـفـسـانـى دريـابـنـد.(253) ايـنـان بـه خـاطـر اشـتـغـالشـان بـه تـفكر و سير در باطن خلقت ، و اعـتـنـايـشـان به آيات انفسى و بى توجهيشان به عالم ظاهر و آيات آفاقى ، بطور كلى باب تـنـزيـل يـعـنـى ظـاهـر قـرآن را رهـا نـمـوده ، تـنـهـا بـه تاءويل آن پرداختند و اين باعث شد كه مردم در تاءويل آيات قرآنى ، جراءت يافته ، ديگر حدّ و مرزى براى آن نشناسند و هركس هر چه دلش خواست بگويد.(254) از نـمـونـه ايـن تـفـسـيـر مى توان به تفاسير صوفيه و باطنيه اشاره كرد، زيرا صوفيه و بـاطـنـيـه ، ديـن را از قـيد و بند ظواهر شرع و تقيّدات مذهبى آزاد مى دانستند و به همين جهت منكر مفهومهاى ظاهرى قرآن بودند و آن ظواهر را اشاره به معانى بطنى و عميق مى دانستند، آنها براى تـاءيـيـد مـبـانـى اعـتقادى خود، تحت عنوان تفسير قرآن ، اساس را بر رمز و اشاره قرار دادند و تـعـليـمـات عـرفـانـى و ذوقـى و اسـرار و مبانى مذهبى خويش را به عنوان تفسير بطنى قرآن قـلمـداد نـمـودنـد. البـتـه بـيـن تـفسير رمزى صوفيان و باطنيان تفاوت است . صوفيان در عين قـبـول ظـاهر، معانى باطن را هم مطرح مى كردند و مقصود اصلى را باطن مى دانستند ولى در مكتب باطنيان ، ظواهر اصلاً مراد نيست بلكه آنچه مراد است و بايد بدان اعتبار داد همان باطن است .نـمـونـه تـفـسـيـر بـاطـنـيـان در نـامـه امـام صـادق (ع )بـه مفضّل مطرح شده است . امام مى نويسد:((آنـان (باطنيان ) گمان مى كنند شناختن دين همانا شناختن اشخاصى چند است (امامان و پيشوايان بـاطـنـيـه ) نـوشـتـه بـودى كـه آنـان مـى پـنـدارند مقصود از نماز، زكات ، روزه ، حج ، عمره ، مـسـجـدالحـرام و مـشـعـرالحـرام يـك شـخـص مـعـيـن اسـت و طـهـارت و غـسـل جـنـابـت نـيـز يـك شـخـص است و مراد از تمام فرايض همان شخص است . كسى كه آن مرد را بشناسد، علم او از عمل وى كفايت مى كند و...))(255) بـنـابـر نـقـل غـزّالى ، آنـان ((جـنـابـت )) را بـه افـشـاى شـر بـراى طـالب قـبـل از رسيدن وى به درجه استحقاق و ((غسل )) را به تجديد عهد (و توبه ) كسى كه افشاى سـر كـرده و ((زنا)) را به القا و انداختن نطفه علم در نفس كسى كه عهد نبسته و... تفسير كرده اند.(256) و اما نمونه تفسير رمزى در مكتب صوفيه ، تفسير ابن عربى است . وى در تفسير آيات مربوط به كعبه و بيت و حج مى گويد:((((بيت )) قلب و ((مقام ابراهيم )) مقام روح و ((مصلاّ))، مشاهده و مواصله الهيه است و ((بلد امن ))، صدر و سينه انسانى است و ((طواف )) اشاره به رسيدن به مقام قلب و ((بيت معمور)) قلب عالم است و ((حجرالاسود)) روح است .))(257) او هـمـچـنـيـن ((بـقـره )) در آيه ((اِنَّ اللّهَ يَاءْمُرُكُمْ اَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً))(258) را به نفس حـيـوانـيـه و ((ريـح ))در آيـه ((فـَسـَخَّرْنـا لَهُ الرّيـحَ))(259) را بـه عقل عملى تفسير مى كند.(260) از نـمـونـه هـاى تـفـسـيـر صـوفـى و عـرفـانـى مـى تـوان بـه ((تـفـسـيـر القـرآن الكريم )) سـهل بن عبدالله تسترى ، ((روح المعانى )) شهاب الدين آلوسى ، ((تفسير نيشابورى )) محمد بـن مـصـطـفـى طـحـاوى ، ((كـشـف الاسـرار)) مـيـبـدى و ((بـيـان السـعـاده )) گـنـابـادى اشـاره كرد.(261)
تفاسير روايى
هـر چـنـد نـوشـتـن تـفـاسـيـر قـرآن فـقـط بـا اسـتـمـداد از روايـات از ابـتـدا مـعمول بوده و