روش تـفـسـيـرى تـابـعـيـن ، هـمـان روش صـحـابـه در تـفـسـيـر بـوده و بـيـشـتـر بـه نقل روايات پرداخته اند، علامه طباطبائى مى نويسد:((ايـشـان (تـابـعـيـن ) هـم چـيـزى بـه آنـچـه مـفـسـران طـبـقـه اول و صحابه ، در طريقه تفسير سلوك كرده بودند، نيفزودند، تنها چيزى كه به آن اضافه كـردنـد، اين بود كه بيشتر از گذشتگان در تفسير خود، روايت آورده اند، كه متاءسفانه در بين آن روايات ، احاديثى بود كه يهوديان جعل كرده و در بين قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت و چـگـونـگى ابتداى خلقت آسمانها و تكوين زمين و درياها و بهشت شداد و خطاهاى انبيا و تحريف قـرآن و چـيـزهـايـى ديگر از اين قبيل دسيسه و داخل احاديث صحيح نمودند و هم اكنون در پاره اى روايات تفسيرى و غير تفسيرى ، از آن قبيل روايات ديده مى شود.))(215) گـفـتـنى است تابعين اين احاديث جعلى را از امثال كعب الاحبار، وهب بن مُنبّه ، عبدالله بن سلام و...مى گرفتند، اينان يهوديان و مسيحيانى بودند كه اسلام آورده و چون از صحابه به شمار مى آمـدنـد و در بـيـن مـسلمانان موقعيت ويژه اى داشتند، با پشتيبانى دستگاه حاكم مرجع علمى شدند، آنـهـا طـبـق مـاءنـوسات ذهنى خود ـ كه از فرهنگ و معارف دينى يهود رنگ گرفته بود ـ به سؤ الات پاسخ مى دادند، بدين صورت اسرائيليات به تفسير قرآن راه يافت .از ويـژگـيـهـاى ديگر تفسير در عصر تابعين شروع تفسير به راءى در اين دوره است . هر چند اغـلب مـفـسـران بـراسـاس نـقـل روايات به تفسير مى پرداختند و كسانى همچون سعيد بن جبير، طـاووس يـمـانـى و عامر شعبى سخت از تفسير به راءى خوددارى مى كردند ولى درباره مجاهد و عـطـاء و زيـد بـن اسـلم و قـتـاده و اصـولاً اكـثـر مـفـسـران اهل كوفه نوشته اند كه از تفسير به راءى ابائى نداشتند.(216) آماده شدن زمينه براى تفسيرهاى مذهبى نيز ريشه در عصر تابعين دارد زيرا اختلافات مذهبى در آن عصر شكل گرفت و كم كم در تفسير اثر گذاشت . از جمله قتاده كه ((به قَدَرى مذهب )) بودن مـشـهـور شـده و گـروهـى از مـفـسـران تـفـسـيـر او را بـه همين علت نپذيرفتند. حسن بصرى نيز بـراسـاس زهـد و عقيده به قدر، آيات قرآنى را توجيه مى كرد، و منكرين قدر را نيز تكفير مى نمود.(217)
منابع تفسير در عصر صحابه و تابعين
هـر عـلمـى داراى مـنابع و مصادرى است كه دانشمندان آن علم با استفاده از آنها مطالب را با شيوه هـاى مـخـتـلف و بـا شرح و بيان بيشتر بازگو مى كنند. صحابه و تابعين نيز در تفسير به منابعى استناد مى كردند كه ما در اينجا به شرح آنها مى پردازيم .قرآن كريم