5 - ناپلئون
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمناپلئون روزى درباره مسلمين فكر كرد و پرسيد:مركز آنان كجاست ؟ گفتند:مصر. وقتى با يك مترجم به كشور
مصر مسافرت كرد، و به كتابخانه وارد شد. مترجم قرآن را باز كرد و اين آيه آمد:(براستى كه دين قرآن
هدايت مى كند بآنچه درست و محكمتر است و بر مؤ منان بشارت مى دهد(620) ) ، وقتى مترجم اين آيه را براى او
خواند و ترجمه كرد؛ از كتابخانه بيرون آمد و شب را تا صبح بفكر اين آيه بود. صبح باز به كتابخانه آمد و
مترجم آياتى ديگر از قرآن را برايش ترجمه كرد.
روز سوم هم مترجم از قرآن براى او ترجمه كرد و خواند. ناپلئون از قرآن سئوال كرد. گفت :اينان معتقدند
كه خداوند قرآن را بر پيامبر آخرالزمان محمد صلى الله عليه و آله نازل كرده است و تا قيامت كتاب
هدايت آنان است .ناپلئون گفت :آنچه من از اين كتاب استفاده كردم اينطور احساس نمودم كه (اول ) اگر مسلمين از دستورات
جامع اين كتاب استفاده كنند روى ذلت نخواهند ديد. (دوم ) تا زمانيكه قرآن بين آنها حكومت كند،
مسلمانان تسليم ما غربيها نخواهند شد؛ مگر ما بين آنها و قرآن جدائى بيفكنيم .(621)
4 :
قضا و قدر
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :( خلق كل شى ء فقدره تقديرا ) (فرقان :آيه 2)خداوند هر چيزى را به قدر و اندازه معين فرمود.امام صادق عليه السلام :فى قضاء الله كل خيرللمؤ من (622)در همه قضاء و قدر براى مؤ من خير و خوبى نهاده شده است .
شرح كوتاه
مسئله قضاء و قدر و اعتقاد به آن از مسائل كلامى است و بسيار پيچيده است كه تفهيم و وجدان واقعى آنكار هركس نيست .
مؤ من بداند خدا هر تقدير براى او كرده است از فقر و غنا و موت و حيوة و سلامتى و مرض و... همه خير اوست .چون خداوند حكيم است و مصالح عباد را مى داند هر تقديرى كه مى كند براى بنده اصلح است .اگر ايمان به مصلحت و حكمت الهى آورده شود، حزن از دل بيرون رود، فرح و سرور در زندگى آيد، و غم روزى
خورده نمى شود و حتى نقشه اى و تدبيرى كشيده نمى شود تا دچار مسائل شيطانى شود.
1 - زنجير بر پاى
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيممحمد مهلبى وزير گويد:با جمعى قبل از وزارت در كشتى نشسته و از بصره متوجه بغداد شدم . شخص شوخى در آنكشتى بود و ياران از روى شوخى و خنده زنجيرى بر پاى او نهادند.بعد از لحظه اى كه خواستند زنجير را بگشايند نتوانستند. چون به بغداد رسيديم آهنگرى طلبيدم كه آن قيد
را بگشايد. آهنگر گفت :
بدون دستور قاضى اين كار را انجام نمى دهم .اهل كشتى نزد قاضى رفتند و ماجرا را گفتند و درخواست كردند تا آهنگر آن بند و زنجير را باز نمايد؛ در
اين اثناء جوانى به مجلس آمد و با تندى به آن مرد نگريست و گفت :تو فلانى نيستى كه در بصره برادر مرا
كشتى و گريختى ؟ مدتى است كه دنبال تو مى گردم ؛ و جمعى از بصره را آورد و شهادت دادند.قاضى با شهادت شهود، آن مرد را قصاص نمود، و همگان تعجب كردند كه به مزاح در پاى قاتلى ناشناخته بند
كرده ايم و او را به حكومت تحويل داده ايم .(623)
2 - ماهى از آسمان
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمانسانها در قضاء و قدرند و آنچه خداوند خير بندگان خود مى داند به آنها مى رساند. مرحوم شيخ محمد حسنمولوى گفت :در جنگ جهانى دوم مجبور شدم به بحرين وارد شوم .مردم بحرين به تواتر گفتند:يك هفته بواسطه جنگ و درگيرى و نرسيدن آذوقه گرسنه بوديم ؛ و همه حبوبات
از نخود و برنج و عدس نيز تمام شد. همه به مسجد و حسينيه رجوع كرديم و متوسل شديم .بعد مشاهده كرديم كه به امر خداوند بخارى از ميان دريا بلند شد و به ابر مبدل گرديد، و باران عجيبى
همراه با ماهى بر ما باريد. ماهيهاى اعلا كه به مدت يك هفته ارزاق ما را تاءمين كرد تا براى ما آذوقه
رسيد.(624)