4- مكر زرقاء - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4- مكر زرقاء

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

چون آمنه مادر پيامبر صلى الله عليه و آله ، به حضرت حامله شد كهانت كاهنان مختل شد سطيح كه كاهنى بود
معروف از طايفه غسان به رزقاء يمامه كه او هم كاهنه بود نامه نوشت كه بايد در خاموش كردن اين نور به
هر مكر و خدعه متمسك شد.

رزقاء با آرايشگر حضرت آمنه بنام ( تكنا ) آشنا بوده و او روزى تكنا را ديد و گفت :

چرا ناراحت هستى ؟

او هم جريان تولد مولودى كه باعث شكستن بتها و ذليل شدن كاهنان مى شود را نام برد.

پس زرقاء كسيه زرى را به تكنا نشان داد كه اگر در اين كار كمك نمائى اين كيسه از آن توست ، او هم قبول
كرد.

به حيله زرقاء بنا شد تكنا روزى براى آريشگرى آمنه برود و وسط كار با كارد زهر آلود به پهلوى او بزند
كه مادر و فرزند بميرند!

از آن طرف هم زرقاء همه بنى هاشم را آن روز موعود دعوت كند تا تكنا آن كار را تنهائى و بدون مزاحمت
انجام دهد.

روز موعود فرا رسيد بنى هاشم بجهت صرف طعام حاضر و تكنا هم در خانه آمنه مشغول آرايشگرى شد وسط كار
تكنا خنجر زهرآلود را درآورد كه بزند، دستى از غيب بر تكنا زد و او به زمين افتاد و چشمش نمى ديد؛
فرياد آمنه هم بلند شد و زنان بنى هاشم دور او اجتماع كردند، و از واقعه پرسيدند، او جريان را نقل
كرد.

به تكنا گفتند:

چه خبر باعث شد اين حيله را انجام دهى ؟

گفت :
به دستور زرقاء انجام دادم او را بگيريد.

پس خود تكنا بدرك و اصل شد زرقاء هم خود را از مكه با صدمات زياد به وطن اصليش يمامه رساند و مكر او
هيچ صدمه اى به آمنه و حملش ‍ نرسيد(738)

5- عمروعاص

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

عمروعاص كه مردى زيرك و سياست باز بود نامى از بزرگترين حيله بازيهاى او در تاريخ ثبت است
او وقتى ، جناب جعفر طيار برادر امير المؤ منين عليه السلام از طرف پيامبر با گروهى به حبشه رفتند با
حيله اى به حبشه رفت و به نجاشى گفت :

مردى را ديدم كه از حضور شما خارج شد، او فرستاد دشمن ماست ،
اجازه بده او را بكشيم تا انتقام خود را از آن گرفته باشيم ، كه اينها به بزرگان ما زياد توهين كردند،
نجاشى ناراحت شد و مشت محكمى بصورت عمرو عاص ‍ نواخت !

عمر و عاص در زمان خلافت ابوبكر بفرماندهى سپاهى متوجه شام گرديد در زمان عمر مدتى حكومت فلسطين را
بعهده داشت و بطرف مصر رفت و آنجا را هم فتح كرد و حاكم آنجا گرديد.

تا چهار سال از خلافت عمر هم حاكم مصر بود، وليكن عثمان او را معزول ساخت و رابطه او و عثمان تيره شد؛
و نوعا از عثمان انتقاد مى كرد تا جائيكه روزى كه عثمان بالاى منبر بود، او گفت :

خيلى برايت سخت
گرفته اى تا جائيكه در اثر انحراف تو همه امت منحرف شدند، يا عدالت پيشه كن يا از كار بر كنار شو
گاهى نزد امير المؤ منين عليه السلام مى آمد و مى خواست او را عليه عثمان تحريك كند، گاهى اين مكار
نزد طلحه و زبير مى رفت و آنها را به كشتن عثمان تشويق مى كرد. و عاقبت همسر خود را كه خواهر مادرى
عثمان بود طلاق داد.

از وقتيكه عثمان را كشتند اكثر حيله ها و فتنه ها از قبيل قرآن بر نيزه كردن در جنگ صفين ، نماز جمعه
را چهار شنبه خواندن ، ذبح كدو همانند گوسفند، زبان در دماغ كردن به عنوان يك سنت ، و... همه از ناحيه
اين حيله گر تاريخ صادر شد، و بوسيله معاويه در و مردم بى عقل شام هم بى چون و چرا؛ عمل مى كردند تا
جائيكه وقتى شنيدند على بن ابى طالب را در محراب عبادت كشتند، مردم شام - بوسيله تبليغات عمر و عاص -
گفتند مگر على عليه السلام نماز مى خواند(739)

/ 259