4 - ابن ابى عمير
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم( محمد بن ابى عمير ) درك خدمت امام كاظم عليه السلام و رضا عليه السلام و جواد عليه السلام را نمودهو خاصه و عامه تصديق وثاقت او كرده اند.شغل او بزازى ، و وضع مادى اش بسيار خوب بوده است . تصنيف او نود و چهار كتاب در حديث و فقه است ، و از
جهت جلالت و علميت و دانستن اسماء شيعيان ، بسيار در زمان هارون الرشيد و ماءمون مورد شتم و حبس و اخذ
اموال گرديد. از او خواستند قضاوت را بپذيرد، قبول نكرد؛ از او خواستند اسامى شيعيان را بگويد چون
شيعيان عراق را مى شناخت ، نگفت .لذا او را به زندان مبتلا كردند و بارها تازيانه بر او زدند تا وقتى كه نزديك بود طاقتش تمام شود. به
امر هارون الرشيد، سندى بن شاهك او را يكبار 120 تازيانه زد و با دادن هزار درهم از زندان آزاد شد. و
نزديك به صد هزار در هم ضرر مالى به او رسيد؛ و مدت زندانش چهار سال طول كشيد.خواهرش (سعيده يا منه ) كتابهاى او را جمع و پنهان كرد از قضا باران باريده و كتابهايش هم از دست دفت ،
و آنچه نقل حديث مى كرد از حافظه خوبى كه داشته بود، يا از روى نسخه هائى كه مردم از روى كتابهاى او
پيش از تلف شدن نوشته بودند(169).(170)
5- عمر طولانى با بلاء همراه است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم آورده اند كه وقتى جبرئيل به نزد ( حضرت سليمان ) آمد و كاسه آب حيات آورد و گفت :آفريدگار تو رامخير كرد كه اگر از اين جام بياشامى تا قيامت زنده باشى .سليمان عليه السلام اين موضوع را با عده اى از انسانها و اجنه و حيوانات مشورت كرد. همگى گفتند:بايد
بخورى تا جاودانى باشى !سليمان فكر كرد كه با خارپشت مشورت نكرده است . اسب را به نزديك او فرستاد و او نيامد. پس سگ را
فرستاد، خارپشت بيامد!سليمان عليه السلام گفت :پيش از آن كه در كار خود با تو مشورت كنم ، بگو چرا اسب را كه بعد از آدمى ،
هيچ جانورى شريف تر از وى نيست ، به طلب تو فرستادم نيامدى ؟ و سگ كه خسيس ترين حيوانات است فرستادم
بيامدى ؟گفت :
اسب اگر چه حيوانى شريف است وفا ندارد؛ و سگ اگر چه پست ترين است اما وفادار است ، چون نانى از
كسى يابد همه عمر او را وفادارى كند.سليمان عليه السلام گفت :مرا جامى آب حيات فرستاده اند و اختيار با من است قبول كنم يا نه ؟ همه
گفتند:
بياشام تا حيات جاودانى بيابى .گفت :
اين جام ، تو تنها خواهى آشاميد يا فرزندان و اهل و دوستانت هم خوردند؟ گفت :
تنها براى من است .گفت :
صواب اين است كه قبول نكنى ، چون زندگانى دراز يابى ، جمله فرزندان و دوستان و اقوام پيش از تو
بميرند و تو را هر روز غم و بلاء و رنجى رسد و زندگى بر تو ناگوار شود، و چون بلاء و غم ازدياد شود، و
جهان بى ايشان برايت خوش نشود! سليمان عليه السلام اين راءى را بپسنديد و آب حيات را نپذيرفت و رد
كرد.(171)
4 :
بيمارى
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله حكيم : و اذا امرضت فهو يشقين :
هر گاه مريض شوم خدا مرا شفا مى دهد.(172)قال على عليه السلام :( اءشد من الفاقة مرض البدن
:
شديدتر از بى چيزى مرض تن است . ) (173)
شرح كوتاه
از گنجهاى بهشت براى مؤ من در دنيا مريضى است ، چه آنكه مؤ من احيانا و سهوا اگر گناه كرد، خدا دوستندارد با بار خطاء نزدش بيايد، او را مريض مى كند تا گناهانش آمرزيده شود.مريض در حال بيمارى آه مى كشد، تقاضاى شفا مى كند، خداوند اين حالت مريض را دوست دارد و مى پسندد كه
با او راز و نياز مى كند. گاهى هم براى بالا رفتن درجات و مقامات معنوى ، خداوند او را مريض مى كند.
بهترين بيمار آنست كه صبر در اين مصيبت كند و درد را كتمان كند و نزد افراد از مرضش شكوه نكند؛ تا
اينكه عافيت الهى و ثواب كامل نصيبش شود.