5- حل مشكل !! - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5- حل مشكل !!

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

در زمان خلافت عمر، مردى از انصار به حالت مردن افتاد؛ دخترى داشت و آن را به دوستش كه وصى او بود
سپرد تا بعد از مرگش ، كاملا او را حفظ كند.

مرد به دستور خليفه به سفر طولانى ماءمور شد، و به خانه آمد و سفارش ‍ اكيد به همسرش كرد و بعد به
مسافرت رفت ؛ و هر وقت نامه اى مى نوشت سفارش دختر رفيقش را مى كرد.

سفارشات پى در پى شوهر، همسر را به اين گمان انداخت كه شوهر مى خواهد از مسافرت بيايد و او را به عقد
خود در آورد، و هووى من شود و مرا از چشم او بياندازد.

لذا به همسايگى به زنى نابكار مشورت كرد و بعد تصميم گرفتند شب دور هم بنشينند و دختر را شراب بدهند
تا كاملا بى حال شد با انگشت تجاوز به بكارت او كنند؛ و همين كار را كردند..!!

بعد از چند روز شوهرش آمد سراغ دختر را گرفت ، زن گله كرد و گفت :

او به حمام رفت وقتى برگشت دخترى خود
را از دست داده بود.

مرد دختر را صدا زد و گله كرد و علت را پرسيد؟

دختر گفت :
زن تو افتراء بسته است و مرا شبى شراب داد و
تجاوز به حريم من كرده است .

مرد براى حل اين مشكل به حضرت امير المؤ منين عليه السلام مراجعه كرد و حضرت زن و دختر را خواست و هر
چه به زن گفتند:
حقيقت را بگو نگفت .

حضرت قنبر را فرستادند دنبال زن همسايه و او را آورد و شمشير كشيد
و فرمودند:

اگر واقع را نگوئى و آنچه مى گويم تكذيب كنى ، با اين شمشير گردنت رامى زنم !

حضرت خود قضايا را نقل كرد و زن همسايه تصديق كرد.

حضرت به آن مرد فرمود:

زنت را طلاق بده ، و دختر را
همانجا برايش عقد كردند و از آن زن ديه كار ناشايست را گرفتند.(336)

4 :


دنيا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

( و ما الحيوه الدنيا الا لهو و لعب ) ( انعام :
آيه 32 )

دنيا جز بازيچه كودكان و هوسرانى بيخردان هيچ نيست .

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم :

من اصبح و الدنيا اكبر همه فليس من الله فى شى ء(337)

هر كس صبح كند و فقط فكرش به دنيا باشد، از خدا در او هيچ نيست .

شرح كوتاه

دنيا مانند صورتى است كه سرش كبر و چشمش حرص و گوشش طمع و زبانش ريا و دستش شهوت و پايش عجب و قلبش
غفلت است .

كسى كه دنيا را دوست بدارد، دنيا او را به كبر مى رساند، هر كس از دنيا خوشش بيايد دنيا او را به خود
حريص مى كند، هر كس طلب دنيا كرد دنيا او را به طمع مى كشاند.

كسيكه دنيا را مدح كرد لباس ريا به تنش نمود، و هر كه اراده اش دنيا باشد عجب در دلش جاى مى گيرد، و هر
كه اعتماد به دنيا كرد غفلت او را مى گيرد، پس جايگاه اهل دنيا جهنم خواهد بود.(338)

/ 259