ملك و نوع سوم مخلوقات ذوى العقول بود، كه خدا او را در كتابش وصــف نمــوده، و ملــك ناميده، و آن فردى را كه مأمور وحى است «جبرئيل» ناميده:
- «قُــلْ مَـنْ كـانَ عَــدُوّآ لِجِبْـريلَ فَـاِنَّـهُ نَـزَّلَـهُ عَلـى قَلْبِکَ بِـاِذْنِ اللّـهِ!» (97 / بقره)
كسى كه با جبرئيل دشمن است كه چرا قرآن را بر تو نازل كرد، بيهوده دشمن است چــون اگــــر او كرد به اذن خــدا كــرد.
جــاى ديگــر او را «روح» خــوانـده:
«قُـلْ نَـزَّلَهُ رُوحُ الْقُـدُسِ مِنْ رَبِّکَ ـ بگو روح القدس آن را از ناحيه پروردگارت نـــازل كــرد.» (102 / نحل)
«نَـزَلَ بِـهِ الـرُّوحُ الاَميـنُ، عَلــى قَلْبِــکَ ـ روح الامين آن را به قلب تو نازل كرد!» (193 و 194 / شعراء)
و نيز او را «رسول» خوانده :
«اِنَّــهُ لَقَـوْلُ رَسُـولٍ كَـريـمٍ - به درستـى كه آن گفتـار رسولى بـزرگوار است!»(40/حاقه)
لذا از همه اين ها مى توان فهميــد كــه آن روحــى كــه بــراى مــريــم به صورت بشرى مجسم شد، همان جبــرئيــل بــوده است، و اگــر در آيــه مــورد بحــث «روح» را بــه خدا نسبـت داده و فــرمـود: « روحمــان » به منزله تشريف و احترام بوده است.
در روايات كلمه تمثل بسيار به چشم مى خورد، ولى در قرآن كريم جز در داستان مريم و در سوره مريم در آيه «فَاَرْسَلْنا اِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرآ سَوِيّآ،» نيامده، و آيات بعدى كه در آن جبرئيل خود را براى مردم معرفى مى كند، بهترين شاهد است، بر اين كه وى در همان حال هم كه به صورت بشر مجسم شده بود، باز فرشته بوده نه اين كه بشرشده باشد،بلكه فرشته اى بود به صورت بشر، و مريم اورا به صورت بشر ديد.
بنابراين معناى تمثل جبرئيل براى مريم به صورت بشر اين است كه در حاسّه و ادراك مريم به آن صورت محسوس شد، نه اين كه واقعآ هم به آن صورت درآمده باشد، بلكه در خارج از ادراك وى صورتى غير صورت بشر داشت.
پس از آن چــه گـذشـت، روشن گرديد كه تمثل عبارت است از ظهور چيزى براى انسان به صورتى كه انسان با آن الفت دارد، و با غرضش از ظهور مى سازد، مانند ظهور جبرئيل براى مريم به صورت بشرى تمام عيار، چون مألوف و معهود آدمى از رسالت، همين است كه شخص رسول، رسالت خود را گرفته و نزد مرسل اليه بيايد و آن چــه را كــه گـرفتــه از طــريـق تكلــم و تخـاطب ادا كند. (1)
1- الميزان ، ج: 27 ص: 54.
هـدف وجـودى مـلائكــه
«وَ النّازِعاتِ غَرْقآ وَ النّاشِطاتِ نَشْطآ... فَالْمُدَبِّراتِ اَمْرآ...!» (1تا5/نازعات)
از مطلق بودن آيه «جاعِلِ الْمَلئِكَةِ رُسُلا اُولى اَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ،»(1/فاطر) فهميده مى شود كه ملائكه خلق شده اند، براى همين كه واسطه باشند ميان خدا و خلق، و براى انفاذ امر او فرستاده شوند. همان امرى كه در آيه «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ. لا