هم مانند او باخبر شدند، ديگر جا نداشت كه باز هم بگويند ما علمى نداريم: « سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا اِلاّ ما عَلَّمْتَنا...!»
پس، از آن چه گذشــت، روشن شد كه علــم به اسماء آن مسميّــات، بايد طورى بوده باشــد كه از حقايــق و اعيان وجودهــاى آن ها كشــف كند، نه صــرف نام هــا، كه اهل هر زبانــى براى هر چيــزى مى گذارنــد.
پس معلوم شد كه آن مسميّات و ناميده ها كه براى آدم معلوم شد، حقايق و موجوداتى خارجى بوده اند، نه چون مفاهيم كه ظرف وجودشان تنها ذهن است. و نيز موجوداتى بوده اند كه در پس پرده غيب، يعنى غيب آسمان ها و زمين نهان بوده اند، و عالــم شدن به آن موجــودات غيبــى، يعنى آن طورى كه هستنــد، از يك ســو تنها براى موجود زمينــى ممكن بوده، نه فرشتگان آسمانى و از سوى ديگر آن علم در خــلافــت الهـــى دخــالــت داشتــه است.
اسماء نامبرده امورى بوده اند كه از همه آسمان ها و زمين غايب بوده و به كلى از محيط كون بيرون بوده اند. وقتى عموميت اسماء را در نظر بگيريم و اين كه مسمّاهاى به آن اسماء داراى زندگى و علم بوده اند، و اين كه در غيب آسمان ها و زمين قرار داشته اند، آن وقت با كمال وضوح و روشنى همان مطلبى از آيات موردبحث استفاده مى شود كه آيــه زيــــر درصــــدد بيــان آن اســت:
«وَ اِنْ مِنْ شَىْ ءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ـ هيچ چيز نيست مگر آن كه نزد ما خزينه هـاى آن هست، و ما از آن خزينه هــا نازل نمى كنيــم مگر به اندازه معلــوم!» (21 / حجر)
اين موجودات زنده و عاقلى كه خدا بر ملائكه عرضه كرد، موجوداتى عالى و محفوظ نزد خدا بودند، كه در پس حجاب هاى غيب محجوب بودند و خداوند با خير و بركت آن ها هر اسمى را كه نازل كرد، در عالم نازل كرد و هرچه كه در آسمان ها و زمين هست از نور و بهاى آن ها مشتق شده است، و آن موجودات با اين كه بسيار و متعددند، در عين حال تعدد عددى ندارند، و اين طور نيستند كه اشخاص آن ها با هم متفاوت باشنــد، بلكه كثرت و تعــدد آن ها از باب مرتبه و درجه است، و نزول اسم از ناحيه آن ها نيز به اين نحـو نزول است. (1)
1- الميزان ، ج: 1 ص: 219.
خضوع ملائكه در مقابل عالم بشريت
«...ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ...!» (11 / اعراف)
سجده ملائكه براى جميع بنى نوع بشر و در حقيقت خضوع براى عالم بشريت بوده، و اگر حضرت آدم عليه السلام قبله گاه سجده ملائكه شده، از جهت خصوصيت شخصى اش نبوده، بلكه از اين باب بوده كه آدم عليه السلام نمونه كامل انسانيت بوده، و در حقيقت از طرف تمـام افـراد انسان به منزله نماينده بوده است.
قضيه خلافتى كه آيات 30 تا 33سوره بقره متعرض آن است، برمى آيد كه مأمور شدن ملائكه به سجده متفرع بر خلافت مزبور بوده، و خلافت مزبور مختص به آدم