وجودشان از سنخ وجود ما انسان ها نيست، يعنى حيوانى اجتماعى نيستند، و چون ما تكامل تدريجى و از راه تحصيل علم ندارند، بايد قول معنايى ديگر داشته باشد. در ما انسان ها قول عبارت بود از استخدام صوت يا اشاره به ضميمه قرارداد قبلى، كه فطرت انسانى ما، و اين كه حيوانى اجتماعى هستيم آن را ايجاب مى كرد و اما ملائكه و جن و شبيه آن دو به طورى كه از كلام خداى سبحان برمى آيد، چنين وجودى ندارند، پس قطعا سخن گفتن خدا با آنان طورى ديگر است.
از اين جا روشن مى شود كه سخن گفتن خود فرشتگان با يكديگر، و خود شيطان ها با يكديگر از راه استخدام صدا و استعمال لغت هائى در برابر معانى نيست و بنابراين وقتى يك فرشته مى خواهد، با فرشته اى ديگر سخن بگويد و مقاصد خود را به او بفهماند، و يا شيطانى مى خواهد، با شيطان ديگر سخن بگويد، اين طور نيست كه مانند ما بدنى و سرى و در سر دهنى و در دهان زبانى داشته باشد، و آن زبان، صدا را قطعه قطعه نموده از هر چند قطعه اش لفظى در برابر مقصدش درست كند، و شنونده اش هم سرى و در سر سوراخى بنام گوش و داراى حس سامعه و در پشت آن دستگاه انتقال صــوت به مغــز داشته باشد، تـا سخنـان گـوينـده را بشنـود و ايـن پـرواضـح اسـت.
اما هرچه باشد، به طور مسلم در بين اين دو نوع مخلوق حقيقت معناى سخن گفتن و شنيــدن هسـت، و اثر قول و مخصوصا فهم معناى مقصود و ادراك آن را دارد، هرچند كه قـولى چـون قول ما را ندارند، و اين چنين بين خداى سبحان و بين ملائكه و شيطان قول هســت، اما نه چون ما، كه عبارتست از ايجاد صوت از طرف صاحب قول، و شنيدن آن از طـــرف مقــابـل. (1)
1- الميـــــــــــــــــزان ، ج: 4 ص: 196.
مفهوم آمدن خدا و ملائكه
«هَـلْ يَنْظُـرُونَ اِلاّ اَنْ يَـأْتِيَهُــمُ اللّــهُ فى ظُلَـلٍ مِنَ الْغَمـامِ وَ الْمَـلائِكَــةُ...؟»
ـ آيا جـز ايـن انتظـار دارنـد كه خـدا با ملائكه در پاره هاى ابر بيايند و كار از كار بگذرد...؟ (210/بقره)
حال چنين اشخاصى كه پيروى گام هاى شيطان را مى كنند و موجب پراكنده شدن مؤمنان و گسستن رشته ايشان مى شوند، حال كسانى است كه انتظار كيفر الهى و قضــاوت بــر طبــق وعــده هايــى كــه به ايشان داده شده دارند، گويى منتظرند خدا و فرشتگان بيايند و كار يكسره شود. در حــالـى كــه آنــان متــوجـه نيستند يا اعتنايى به هلاكتشان نمى شود و بازگشت كارها به سوى خــداست و لــذا گــريـزگــاهى از حكــم و قضــاوت او نخـــواهــد بـــود.
از كتاب و سنت به طور ضرورت ثابت شده كه خداوند متعال به صفات اجسام و خصوصيات ممكنات كه ملازم با حدوث و امكان و توأم با نياز و نقص است، متصف نمى شود. آيه « لَيْسَ كَمِثْلِه شَىْ ءٌ ـ چيزى همانند او نيست،» (11 / شورى) و آيه « وَاللّهُ هُوَ الْغَنِىُّ ـ و خداست بى نياز،» (15 / فاطر) و آيه « اَللّهُ خالِقُ كُلِّ شَىْ ءٍ ـ خدا آفريننده هرچيز است،» (62 / زمر) هر سه آيه از آيات محكمات است كه متشابهات قرآن به آن ها بازمى