كه به او رسيده بود و از آن سنگين شده بود. پدرم به او گفت: چه چيزْ
تو را در اين منزلْ نگه داشته است؟ اگر اجلت فرارسد، جز باديهنشينان
جُهَينه كسى به تو نخواهد رسيد. [بهتر است [تو را به مدينه ببرند، كه
اگر مرگت فرا رسد، ياران تو عهدهدار كار تو گردند و بر تو نماز
بخوانند.على عليه السلام فرمود: «پيامبر خدا به من فرموده است كه من نمىميرم تا آن
كه به حكومت برسم. آنگاه مَحاسنم از خون سرم رنگين مىشود». پس
كشته شد.ابوفضاله در روز صفّين در ركاب على عليه السلام كشته شد. 1
1 / 3
پدرم فداى شهيد تنها!
2883.مسند أبى يعلى ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر صلي الله عليه و آله را ديدمكه على را در بر گرفت و بوسيد، در حالى كه مىگفت: «پدرم فداى
تنهاىِ شهيد! پدرم فداى تنهاىِ شهيد!». 2 2884.الأمالى ـ به نقل از عايشه ـ: على بن ابى طالب عليه السلام
خدمت پيامبر آمد و اجازه ورود خواست. پيامبر صلي الله عليه و آله اذن نداد. بار ديگر
اجازه خواست. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «اى على! داخل شو». چون وارد شد،
پيامبر خدا بهسوى او بلند شد، او را در آغوش گرفت و ميان دو
چشمش را بوسيد و فرمود: «پدرم فداى شهيد! پدرم فداى تنهاىِ
شهيد!». 3
1 - مسند ابن حنبل:
1/219/802، فضائل الصحابة: 2/694/1187.2 - مسند أبىيعلى: 4/318/4558، تاريخ
دمشق: 42/549/9061.3 - الأمالى، مفيد: 72/6، بحارالأنوار: 38/306/7.