دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 7

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چيزى
نيست كه مورّخان از آنها مطّلع شوند و در تاريخ ثبت نمايند.

يكى ديگر از قراين قابل تأمّل، نقش اشعث در اين ماجراست. او با
امام عليه السلام قلبا همراه نبود؛ بلكه امام عليه السلام را تهديد به ترور كرده بود. 1 امام عليه السلام او را رسما منافق خواند؛ امّا به دليل آن كه
او رئيس قبيله كِنده بود و كنار گذاشتن وى اين قبيله بزرگ را از همراهى
امام عليه السلام بازمى‏داشت، راهى جز مدارا و مماشات با وى نداشت.

نقش اشعث در تحميل حكميت بر امام عليه السلام و نيز حَكَم قرار دادن
ابوموسى و جريان‏هاى پس از آن، حاكى از ارتباط مخفى او با معاويه
است. بنابراين، آگاه بودن وى از توطئه ترور امام عليه السلام پيش از وقوع آن و
ارتباط ابن ملجم با او قبل از اقدام، مى‏تواند ردّ پاى توطئه دمشق در اين
ماجرا باشد.

ابن ابى الدنيا از استاد خود عبدالغفار نقل مى‏كند:

از بسيارى شنيدم كه ابن ملجم، شب را نزد اشعث بود و چون سحرگاه
شد، بدو گفت: صبح، آشكار شد2
بسيارى از مورّخان نقل كرده‏اند كه ابن ملجم پيش از اقدام به ترور،
هنگامى كه در مسجد از جلوى اشعث مى‏گذشت، اشعث به او گفت:
«بشتاب، بشتاب براى كار خود كه سپيده، تو را شناسانْد». 3
حجر بن عدى چون گفته او را شنيد، احساس كرد كه مقصود او
چيست. بدو گفت: اى لوچ! او را شهيد كردى؟ و فورا از مسجد خارج
شد كه جريان را به امام عليه السلام بگويد كه ايشان از راهى ديگر وارد مسجد
شد و حُجر، هنگامى رسيد كه كار، تمام شده بود.

اين قراين مى‏تواند مؤيّد نظريه دخالت دمشق در ترور امام عليه السلام باشد؛ امّا
نه به اين


1 -  ر.ك:
ج 9، ص 479، ح 4757.

2 - ! مقتل الإمام أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب:
36.

3 -  ر.ك: ص
255، (سپيده دم نوزدهم).

/ 344