دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
از اين بيان روشن مىشود كه:1 . اين علم موهبتىِ امام عليه السلام اثرى در اعمال او و ارتباطى با «تكاليف
خاصّ» او ندارد و اصولاً هر امر مفروض، از آن جهت كه متعلَّق قضاى
حتمى و حتمىالوقوع است، متعلَّق امر يا نهى يا اراده و قصد انسانى
نمىشود.آرى. متعلَّق قضاى حتمى و مشيّت قاطع حق تعالى همان رضا به
قضاى الهى است، چنانكه سيدالشهدا عليه السلام در آخرين ساعت زندگى
درميان خاك و خون مىگفت: «راضى به تقدير تو و تسليم فرمان توام،
كه معبودى جز تو نيست» و همچنين در خطبهاى كه هنگام بيرون آمدن
از مكّه خواند، فرمود: «رضاى خدا، رضاى ما خاندان است».2 . حتمى بودن فعل انسان از نظر تعلّق قضاى الهى منافاتى با اختيارى
بودن آن از نظر فعاليت اختيارى انسان ندارد؛ زيرا قضاى آسمانى به
فعل (با همه چگونگىهاى آن) تعلّق گرفته است، نه به مطلق فعل. مثلاً
خداوند خواسته است كه انسان فلان فعل اختيارى را به اختيار خود
انجام دهد و در اين صورت، تحقّق خارجى اين فعل اختيارى از آن
جهت كه متعلَّق خواست خداست، حتمى و غيرقابل اجتناب است و در
عين حالْ اختيارى است و نسبت به انسان، صفت امكان دارد.3 . اينكه ظواهر اعمال امام عليه السلام را كه قابل تطبيق به علل و اسباب ظاهرى
است، نبايد دليل نداشتن اين علم موهبتى و شاهد جهل به واقع گرفت،
مانند اينكه گفته شود: اگر سيدالشهدا عليه السلام علم به واقع داشت، چرا مُسلم
را به نمايندگى خود به كوفه فرستاد؟ چرا توسط صيداوى نامه به اهل
كوفه نوشت؟ چرا خود از مكّه رهسپار كوفه شد؟ چرا خود را به
هلاكت انداخت و حال آنكه خدا مىفرمايد: «وَلاَتُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى
التَّهْلُكَةِ؛ 1 خود را به دست خود به هلاكت
نيفكنيد»؟ 2