دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
چند روز آنجا ماندند وسپس به تدريج از لشكرگاه خود
گريختند و جز گروهى انگشتشمار از چهرههاى برجسته، همه وارد
شهر شدند و اردوگاه خالى شد. امام عليه السلام چون چنين ديد، وارد كوفه شد
و تصميم او در مورد رفتن به نبرد، شكسته شد. 12751.الغارات ـ به نقل از طارق بن شهاب ـ: على عليه السلام از جنگ
نهروان بازمىگشت. در جايى از مسير، مردم را فراخواند تا گرد آمدند.
حمد و ثناى الهى گفت و آنان را به جهاد برانگيخت و از همانجا براى
رفتن بهسوى شام فراخواند. آنان سر برتافتند و از سرما و جراحتها
شكايت كردند. نهروانيان زخمهاى زيادى به مردم زده بودند.فرمود: «دشمن شما هم مثل شما در رنج است. آنان هم مثل شما
احساس سرما مىكنند».حضرت را به ستوه آوردند و سرپيچى كردند. چون بىميلى آنان را
ديد، به كوفه بازگشت و چند روز آنجا ماند. گروه بسيارى از يارانش
پراكنده شدند. برخى از آنان كه مانده بودند، همفكر با خوارج بودند.
برخى هم در كار حضرت به ترديد مىنگريستند. 2
2752.تاريخ الطبرى ـ به نقل از زيد بن وهب ـ: اولين
سخنى كه على عليه السلام پس از واقعه نهروان به مردم گفت، چنين بود:«اى مردم! بهسوى نبرد با دشمنى بشتابيد كه در جهاد با وى قرب به
خدا و يافتن وسيله نزد اوست؛ گروهى كه در حق سرگرداناند، از قرآن
جدا و از دين كنارند. در سركشى سرگرداناند و در دل گمراهى
مىچرخند، پس "أَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ؛
3 تا مىتوانيد از نيرو و مَركب جنگى [براى جنگ با
آنان]