دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
به تدريج گريخته، به كوفه وارد شدند و آن حضرت را با
گروهى اندك از سرشناسان باقى گذاشتند و لشكرگاه خالى شد. نه آنان
كه وارد كوفه شدند، دوباره نزد امام برگشتند، نه آنانكه با وى مانده
بودند، صبر كردند. چون چنين ديد، وارد كوفه شد.نصر بن مزاحم گويد: در كوفه براى مردم خطبه خواند و اين
نخستين سخنرانى وى پس از بازگشت از جنگ خوارج بود. فرمود:«اى مردم! آماده پيكار با گروهى شويد كه در جهاد با آنان، قرب
پروردگاراست و دست يافتن بهوسيله نزد او؛ گروهى سرگردانندگان
از حق كه آن را نمىبينند، خوگرفتگان به جور و ستم كه از آن
برنمىگردند، گروهى دور از قرآن و جدا از دين، سرگشته در طغيان و
حيرتزده در امواج گمراهى. تا مىتوانيد [براى مبارزه با آنان [نيرو و
مَركب فراهم آوريد و بر خدا توكّل كنيد كه خدا براى پشتيبانى شما
كافى است».آنان (سپاه على عليه السلام ) نه كوچيدند، نه پراكنده شدند. [على عليه السلام [آنان را
چند روز واگذاشت. سپس در خطابهاى به آنان فرمود:«اُف بر شما! از ملامت شما به ستوه آمدم. آيا زندگى دون را به جاى
آخرت، و ذلّت را بهجاى عزّت پسنديدهايد؟ هرگاه به جهاد با دشمنتان
فرا مىخوانم، چشمانتان از اضطراب مىچرخد، گويا در سختى مرگ و
سرمستىِ پريشانى به سرمى بريد. راه سخنم بر شما بسته مىشود و
حيران مىشويد. گويا دلهايتان ديوانه گشته و نمىفهميد. شما هرگز
امين مورد اعتماد و تكيهگاه استوار نبودهايد، و نه يارانى ويژه و پرتوان
كه نيازى به شما افتد. شما جز مثل شتران بىساربان نيستيد كه از هر سو
گردآورى شوند، از سوى ديگر پراكنده گردند.به خدا سوگند، براى افروختن آتش نبرد، بد مردمانى هستيد! با شما
حيله مىكنند و نيرنگ نمىزنيد، شهرهاى اطراف شما را مىكاهند و
نمىشوريد، دشمنانتان از شما غافل نيستند و شما در خواب غفلتيد. به
خدا سوگند، آنان كه