بیشترلیست موضوعات مقدمه جبر و اختيار مسئله عدل حسن و قبح ذاتي مستقلات عقليه غرض و هدف در افعال خدا مشخص شدن صفوف عدل يا توحيد ؟ ! تأثير كلام اسلامي در فلسفه اسلامي مكتب عقلي شيعي طرح اصل عدل در حوزه فقه جدال اهل حديث و اهل قياس روش فقهي شيعي اصل عدل در حوزه هاي اجتماعي و سياسي سر منشأ اصلي 1 طرح بحث عدل بشري و عدل الهي روشها و مشربها عدل چيست ؟ " عدل " از اصول دين عدل و حكمت شيطان بدبيني فلسفي ناز يا اعتراض ؟ 2 حل مشكل فلسفه اسلامي راهها و مسلكها نظام طولي نظام عرضي سنت الهي قانون چيست ؟ قضا و قدر و مسئله جبر 4 شرور 5 فوائد شرور مبناي فلسفي تضاد 6 مرگ و ميرها 7 مجازاتهاي اخروي 8 شفاعت 9 عمل خير از غير مسلمان عمل صالح منهاي ايمان منطق سوم اسلام واقعي و اسلام منطقه اي ايمان به نبوت و امامت قاصران و مستضعفان گناهان مسلمان شرايط تكويني و شرايط قراردادي خلاصه و نتيجه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
تسليم باشند ولو آنكه اسما مسلمان نباشند ، دكارت ، فيلسوف فرانسوي - مطابق اظهارات خودش - نمونه خوبي است . در شرح حال وي نوشته اند كه وي فلسفه خود را از شك شروع كرد ، در همه معلومات خويش شك كرد و از صفر شروع نمود ، فكر و انديشه خودش را نقطه شروع قرار داده گفت : " من مي انديشم پس وجود دارم " . پس از اثبات وجود خويش ، روح را اثبات كرد و همچنين وجود جسم و وجود خدا برايش قطعي شد .كم كم به موضوع انتخاب دين رسيد ، مسيحيت را كه در كشورش دين رسمي بود انتخاب كرد . ولي يك سخن جالب دارد و آن اين است كه مي گويد من نمي گويم مسيحيت حتما بهترين ديني است كه در همه دنيا وجود دارد ، من مي گويم در ميان ادياني كه الان من مي شناسم و به آنها دسترسي دارم مسيحيت بهترين دين است . من با حقيقت ، جنگ ندارم ، شايد در جاهاي ديگر دنيا ، ديني باشد كه بر مسيحيت ترجيح داشته باشد ، و از قضا ايران را به عنوان يك كشوري كه از آنجا بي خبر است و نمي داند م ردم آنجا چه دين و مذهبي دارند مثال مي آورد ، مي گويد من چه مي دانم ؟ شايد مثلا در ايران دين و مذهبي وجود داشته باشد كه بر مسيحيت ترجيح دارد . اينگونه اشخاص را نمي توان كافر خواند ، زيرا اينها عناد نمي ورزند ، كافر ماجرايي نمي نمايند ، اينها در مقام پوشيدن حقيقت نيستند .ماهيت كفر ، چيزي جز عناد و ميل به پوشانيدن حقيقت نيست . اينها " مسلم فطري " مي باشند . اينها را اگر چه مسلمان نمي توان ناميد ولي كافر هم نمي توان خواند ، زيرا تقابل مسلمان و كافر از قبيل تقابل ايجاب و سلب و يا عدم و ملكه - به اصطلاح منطقيين و فلاسفه - نيست ، بلكه از نوع تقابل ضدين است ، يعني از نوع تقابل دو امر وجودي است نه از نوع تقابل يك امر وجودي و يك امر عدمي . البته اينكه دكارت را به عنوان مثال ذكر كرديم براي اين نبود كه از اصل اولي كه بيان كرديم خارج شويم . از اول شرط كرديم كه درباره اشخاص اظهار نظر نكنيم . مقصود ما از تمثيل به دكارت اين است كه اگر فرض كنيم آنچه او گفته راست باشد و او در مقابل حقيقت همان اندازه تسليم بوده كه اظهار داشته است ، و از طرف ديگر واقعا هم دسترسي بيشتر براي تحقيق نداشته است ، او يك مسلمان فطري بوده است . انما الاعمال بالنيات ( 1 ) . " همانا كارها وابسته به نيتهاست " . لكل امرء مانوي ( 2 ) . " براي هر كس همان است كه آن را قصد كرده است " . لا عمل الا بنية ( 3 ) . " هيچ عملي بدون نيت پذيرفته نيست " . در حديثي به اين شكل روايت شده است : انما الاعمال بالنية ، و انما لامرء ما نوي ، فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله ، و من كانت هجرته لدنيا يصيبها او امرأش يتزوجها فهجرته الي ما هاجر اليه ( 4 ) . " همانا اعمال ، وابسته به نيت است ، براي انسان همان است كه قصد كرده و هدف قرار داده است . هر كس به خاطر خدا و رسول هجرت كرده است ، هجرتش به سوي خدا و رسول است ، و هر كس به خاطر زني كه با او ازدواج كند و يا به خاطر ثروتي كه به چنگ آورد هجرت كرده است هجرتش به سوي همان خواهد بود " . امام صادق ( ع ) فرمود : كارتان را براي خدا قرار دهيد نه براي مردم ، زيرا هر چه براي خدا است براي خدا ( بسوي خدا ) است و هر چه براي مردم است بسوي خدا بالا نمي رود ( 5 ) . نيت ، جان عمل است و همانطوري كه تن آدمي شريف است به جان آدميت ، شرافت عمل آدمي نيز بستگي به جان آن دارد . جان عمل چيست ؟ جان عمل ، اخلاص است . قرآن كريم مي فرمايد : 1 و 2 و 3. وسائل ، ج 1 ، ص . 8 . 4. صحيح مسلم ، ج 6 ، ص . 48 . 5. وسائل ، ج 1 ، ص 11 - . 12