عدل الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عدل الهی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجود ندارد . بدبيني نسبت به جهان ، رنج آور است . بسي دردناك است كه آدمي جهان را فاقد احساس و ادراك و هدف بداند . انساني كه خود را فرزند كوچكي از جهان مي داند و براي خودش هدف قائل است وقتي چنين بينديشد كه جهاني كه مرا و فكر مرا بوجود آورده است و هدف داشتن را به من ياد داده است ، خودش هدف ندارد ، سخت به خود مي لرزد . كسي كه فكر مي كند در جهان عدالت نيست ، در طبيعت تبعيض و ظلم وجود دارد ، اگر همه نعمتهاي دنيا را به او بدهند بدبين و ناخشنود خواهد ماند . كوششهاي چنين كسي از براي سعادت خود و نيكبختي نوع بشر با هيچگونه دلگرمي و اميدي همراه نيست .

وقتي پايه هستي بر ستمگري باشد ، ديگر عدالتخواهي انسان بي معني است . وقتي اصل جهان ، بي هدف است ، هدف داشتن ما همچون نقش بر آب ، چيزي احمقانه است . اينكه صاحبان ايمان ، از بهترين آرامش و آسايش رواني برخوردارند از آن جهت است كه جهان را حكيم و عليم و هدفدار مي دانند نه گيج و منگ و ابله و بي هدف ، آن را عادل و طرفدار حق و اهل حق مي دانند نه ستمگر و طرفدار ستم و يا بي تفاوت . يكتاپرستان ، در مورد بديها و شرور ، معتقدند كه هيچ چيزي حساب نكرده نيست ، بديها يا كيفري هستند عادلانه يا ابتلائي هستند هدفدار و پاداش آور . اما اشخاص بي ايمان چه مي كنند ؟ آنان به چه چيز دل خوش مي دارند ؟ آنان به خود كشي متوسل مي شوند و به گفته يكي از آنان " مرگ را با شهامت در آغوش مي كشند " . سازمان بهداشت جهاني ، آماري منتشر كرده و اعلام كرده كه آمار خودكشي مخصوصا در ميان روشنفكران بالا مي رود .

بر حسب گزارش اين سازمان ، در هشت كشور اروپايي ، خودكشي خيلي زياد شده است . يكي از آن هشت كشور سويس است كه ما آن كشور را نمونه خوشبختي مي انگاريم . در اين گزارش آمده است كه خودكشي ، سومين عامل مرگ و مير است ، يعني بيش از سرطان تلفات مي دهد
و متأسفانه در ميان طبقه تحصيلكرده بيش از طبقه بيسواد واقع مي شود . نيز در همين گزارش آمده است كه در كشورهاي در حال توسعه كه در حال از دست دادن ايمان اند ، خودكشي زيادتر است . در آلمان غربي هر سال 12000 نفر به وسيله خودكشي مي ميرند و 60000 نفر خودكشي مي كنند و نجات داده مي شوند . اين است زندگي كساني كه ايمان خويش را به خداي دانا " رب العالمين " از دست داده اند .

براي خودكشي ، عوامل متعددي ذكر شده است : جلب توجه ، شكست در عشق ، شكست در رقابتهاي اجتماعي و اقتصادي ، فقر ، اعتياد ، خفقان ، پوچ پنداري زندگي و هستي . ولي علت العلل ، يك چيز است : بي ايماني . ويليام جيمز در فصل اول كتاب خود كه به نام " دين و روان " ترجمه شده ، درباره يك نويسنده مادي به نام " مارك اورل " و هم درباره نيچه و شوپنهاور مي گويد : " كلمات " مارك اورل " تلخي ريشه دار غم و اندوه را نشان مي دهد .

ناله هاي آ ن مانند ناله خوكي است كه زير تيغ سر مي دهد . وضع روحي " نيچه " و " شوپنهاور " ، عبوسيها و كج خلقي ها در آنها ديده مي شود كه آميخته با دندان غروچه هاي تلخي مي باشد . ناله هاي مرارت آميز اين دو نويسنده آلماني آدمي را به ياد جيرجيرهاي موشي مي اندازد كه مشغول جان دادن است .

در كلمات اين دو نويسنده آن معنا و مفهوم تصفيه اي كه مذهب به سختيها و مشقتهاي زندگي مي دهد ديده نمي شود " ( 1 ) . نيچه ، كه ويليام جيمز از او به عنوان يك بدبين نام مي برد فلسفه معروفي دارد مبني بر " اصالت نيرومندي " ، مي گويد : " بايد رأفت و رقت قلب را دور انداخت .

رأفت از عجز است . فروتني و فرمانبرداري فرومايگي است . حلم و حوصله و عفو و اغماض از بي همتي و سستي است . . . نفس كشتن چرا ؟ بايد نفس را پرورد . غيرپرستي چيست ؟ خود را بايد خواست و خود را بايد پرستيد و ضعيف و ناتوان را بايد رها كرد تا از ميان برود . . . " ( 2 ) . نيچه با چنين افكار و انديشه هايي طبعا جهان را بر خويشتن بصورت يك زندان ساخته بود . در اواخر عمر ثمره اين انديشه ها عائدش شد .

در نامه اي كه اواخر عمر به خواهرش نوشته مي نويسد : " هر چه روزگار بر من مي گذرد زندگاني بر من گرانتر مي شود . سالهايي كه از بيماري در نهايت افسردگي و رنجوري بودم هرگز مانند حالت كنوني ، از غم پر ، و از اميد تهي نبودم .

چه شده است ؟ آن شده است كه بايد بشود . اختلافاتي كه با همه مردم داشتم اعتماد را به من از ايشان سلب كرده و طرفين مي بينيم به اشتباه بوده ايم . خدايا من امروز چه تنها هستم ! يك تن نيست كه بتوانم با او بخندم و يك فنجان چاي بنوشم . هيچكس نيست كه نوازش دوستانه بر من روا بدارد " ( 3 ) .

1 و 2. سير حكمت در اروپا ، ج 3 فصل پنجم

3. سير حكمت در اروپا ، ج 3 ، فصل پنجم

/ 136