و لااقل مثل و جانشين و احيانا بهتر از آن را داشتم ، اما تنها چيزي كه واقعا نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين طرح فكري بود با نتايجش ، الان هم بر همان عقيده ام . بحث عدل الهي كه ابتدا در نظر بود به صورت ساده تري طرح شود تا پاي قله بحثهاي عميق فلسفي كشيده شد .اگر بخواهيم بيشتر برويم بايد آماده صعود به قله هاي مرتفع تري باشيم و به نظر نمي رسد چنين آمادگي در كار باشد . بهتر اين است با زباني ساده تر و در سطحي پايين تر ، مطلب را مورد بررسي قرار دهيم . خوانندگاني كه فكر مي كنم اين كتاب را خواهند خواند ، با بيان ساده تر ، بهتر مطلب را مي فهمند . خلاصه سخن اينكه : جواب اجمالي اشكال " تبعيضها " و " شرور " مبني بر اينكه " يك سلسله مصالح در كار است و به خاطر منافع و فوائد و مصالحي كه بر آنها مترتب است وجود آنها شر محض نيست ، بلكه شر آميخته به خير است ، و چون جنبه خير بر جنبه شر مي چربد مجموعا خير است نه شر " مبتني بر اين اصل است كه نظام اسباب و مسببات ، نظامي است قطعي و لا يتخلف و ذاتي ، نه تشريفاتي و قراردادي . دانستن اين مطلب ، زمينه را براي بحث آينده كه آنچه وجود دارد " تفاوت " است نه " تبعيض " آماده مي سازد .
تفاوت نه تبعيض :
آنچه در خلقت وجود دارد " تفاوت " است نه " تبعيض " . " تبعيض " آن است كه در شرايط مساوي و استحقاقهاي همسان ، بين اشياء فرق گذاشته شود ، ولي " تفاوت " آن است كه در شرايط نامساوي ، فرق گذاشته شود .به عبارت ديگر تبعيض از ناحيه دهنده است و تفاوت ، مربوط به گيرنده . با يك مثال ساده ، مطلب روشن مي شود : اگر دو ظرف را كه هر كدام ظرفيت ده ليتر آب دارند در مقابل شير آب قرار دهيم و در يكي ده ليتر آب بريزيم و در ديگري پنج ليتر ، در اينجا تبعيضي صورت گرفته است ، منشأ اختلاف ، نيرويي است كه آب را خالي مي كند ، و اما اگر دو ظرف داشته باشيم يكي به ظرفيت ده ليتر و ديگري به
ظرفيت پنج ليتر و هر دو را در دريا فرو بريم ، باز هم اختلاف هست ، اما منشأ اختلاف تفاوتي است كه خود آن دو ظرف از نظر گنجايش و استعداد دارند ، نه دريا و نيروي فشار آب . مثال ديگر : اگر يك معلم به دانش آموزاني كه همه در يك درجه هستند و كار آنها يكسان است نمره هاي مختلفي بدهد ، اين تبعيض است ، ولي اگر معلم ، همه را به يك ديده بنگرد و همه را يك جور تعليم دهد و يك جور امتحان كند و سؤالات امتحاني كه طرح مي كند براي همه يكسان باشد ، آنگاه برخي از شاگردان او به خاطر كودني و كم هوشي ، يا به خاطر ساعي نبودن ، از عهده امتحان بخوبي يا اصلا بر نيايند
و برخي ديگر از شاگردان به علت استعداد قوي و كار خوب ، سؤالات امتحاني را كاملا جواب بدهند ، و معلم به هر كدام آنها بر طبق جوابهاي امتحاني نمره بدهد كه قهرا مختلف خواهد بود ، در اينجا تفاوت رخ داده نه تبعيض . عدالت اين نيست كه معلم ، همه نمره ها راجع كند و بعد بين همه دانش آموزان بطور مساوي قسمت كند ، عدالت اين است كه به هر كدام آنچه را كه استحقاق دارد بدهد . در اينگونه موارد ، فرق گذاشتن ، عين عدالت و مساوات است ، و فرق نگذاشتن ، عين تبعيض و ظلم . در اينجا قهرا اين مطلب به ذهن مي آيد كه : خدا را با يك آموزگار نتوان قياس كرد .خدا آفريننده موجودات است و هر تفاوتي كه هست از او به وجود آمده است ، ولي يك آموزگار خالق شاگردان نيست ، اگر يكي باهوش است و ديگري كودن ، به آموزگار مربوط نيست ، اگر يكي استعداد دارد و كوشش كرده است و ديگري استعداد ندارد يا كوشا نبوده ، ربطي به معلم ندارد . در مورد خدا و هستي بايد اعتراف كرد كه همه تفاوتها و اختلافها هم به دست خدا است . خدا در دو مرحله كار كرده ، در يك مرحله موجودات را متفاوت آفريده و در مرحله ديگر به حساب تفاوتهايشان با آنها رفتار كرده و به هر يك آنچه را استحقاق داشته داده است . اشكال ، متوجه مرحله اول است كه چرا از آغاز ، همه را يكسان نيافريده است ؟ بايد ديد را از تفاوتها چيست ؟
راز تفاوتها :
راز تفاوتها يك كلمه است : " تفاوت موجودات ، ذاتي آنها مي باشد و لازمه نظام علت و معلول است " . جمله سنگيني است ، ولي چاره اي نيست ، بايد توضيح داده شود . در اينجا ناچاريم آنچه يك نوبت گفته ايم ، بار ديگر با بياني ديگر تكرار كنيم و بالاخره دشواري يك بحث عميق را بر خود هموار سازيم و به اميد دست يافتن به نتيجه اي عالي و دلچسب ، دنباله بحث پيشين را بگيريم و اجبارا قدري فيلسوف شويم . چنانكه قبلا اشاره شد ، در حكمت الهي ، اين بحث ، تحت عنوان " كيفيت صدور موجودات از ذات باري " مطرح مي گردد . موضوع بحث اين است كه : آيا اراده خدا بطور جدا جدا به آفرينش موجودات تعلق مي گيرد ؟ مثلا اراده مي كند و آقاي " الف " را مي آفريند ، اراده ديگري مي كند و آقاي " ب " را مي آفريند و اراده سومي مي كند و فرضا شي ء " ج " را خلق مي كند ، و همين طور هر چيزي را با اراده اي جداگانه و مخصوص به آن چيز خلق مي كند ؟ يا آنكه همه اشياء را با يك اراده واحد و بسيط ايجاد مي نمايد ؟ گروهي از متكلمين كه در معارف الهي ، " سطحي " فكر مي كنند طرفدار احتمال اول اند ، ولي آنچه را كه دلائل دندان شكن عقلي و براهين قاطع فلسفي اثبات مي كند و شواهدي از قرآن كريم نيز بر درستي آن هست ، نظريه دوم است . به موجب اين نظريه ، همه جهان ، از آغاز تا انجام ، با يك اراده الهي بوجود مي آيد ، يعني بي نهايت چيز بوجود مي آيد و همه با اراده خدا بوجود مي آيد ولي نه با اراده هاي جدا جدا ، بلكه فقط با يك اراده ، آن هم يك اراده بسيط ، چنانكه قرآن كريم مي فرمايد : انا كل شي ء خلقناه بقدر . و ما امرنا الا واحدش كلمح بالبصر ( 1 ) . " ما همه چيز را با اندازه و قدر مشخص آفريده ايم و كار ما جز يكي نيست ، همچون چشم بر هم زدن " . به موجب اين عقيده ، براي آفرينش ، نظام خاص و قانون و ترتيب معيني است و اراده خدا به وجود اشياء ، عين اراده نظام است . از همينجا است كه قانون علت و معلول و يا " نظام اسباب و مسببات " بوجود مي آيد . معناي " نظام اسباب و مسببات " اين است كه هر معلولي علت خاص ، و هر علتي معلول مخصوص دارد ، نه يك معلول مشخص ممكن است از هر علتي بدون واسطه صدور يابد و موجود گردد و نه يك علت معين مي تواند هر معلولي را بي واسطه ايجاد كند . در حقيقت ، هر موجود و هر شيئي در نظام علت و معلول ، جاي مشخص و مقام معلومي دارد ، يعني آن معلول ، معلول شي ء
1. قمر / 49 - . 50