چنين استدلال كرد : " ما مي نگريم كه در جهان همواره ضدها از يكديگر متولد مي شوند : زيبايي از زشتي ، عدالت از ستمگري ، بيداري از خواب ، خواب از بيداري ، نيرومندي از ناتواني و بالعكس . . . هر چيزي از ضد خودش پديد مي آيد .. . مرگ و زندگي و نيستي و هستي نيز مشمول همين قاعده كلي خواهند بود و به اين دليل بايد از مرگ ، يك زندگي ديگر بوجود آيد و الا قاعده عمومي طبيعت نقض مي گردد " . مولوي درباره پرورش اضداد در شكم يكديگر ، مي گويد :
با خود آمد گفت اي بحر خوشي
خواب در ، بنهاده اي بيداري اي
بسته اي در بيدلي دلداده اي
اي نهاده هوشها در بيهشي
بسته اي در بيدلي دلداده اي
بسته اي در بيدلي دلداده اي
1. ج 11 ص . 5