تركيب پياله اي كه در هم پيوست
چندين قد سرو نازنين و سر و دست
از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟
بشكستن آن ، روا نمي دارد مست
از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟
از بهر چه ساخت وز براي چه شكست ؟
تا گوهر جان در صدف تن پيوست
گوهر چو تمام شد ، صدف چون بشكست
بر طرف كله گوشه سلطان بنشست
از آب حيات ، صورت آدم بست
بر طرف كله گوشه سلطان بنشست
بر طرف كله گوشه سلطان بنشست
گفت موسي اي خداوند حساب
نر و ماده نقش كردي جانفزا
گفت حق : دانم كه اين پرسش تورا
نيست از انكار و غفلت وز هوي
نقش كردي ، باز چون كردي خراب ؟
وانگهي ويران كني آن را ، چرا ؟
نيست از انكار و غفلت وز هوي
نيست از انكار و غفلت وز هوي
1. ان المتقين في جنات و نهر 0 في معقد صدق عند مليك مقتدر . قمر / 54 - 55 . 2. بقره / . 156