بیشترلیست موضوعات مقدمه جبر و اختيار مسئله عدل حسن و قبح ذاتي مستقلات عقليه غرض و هدف در افعال خدا مشخص شدن صفوف عدل يا توحيد ؟ ! تأثير كلام اسلامي در فلسفه اسلامي مكتب عقلي شيعي طرح اصل عدل در حوزه فقه جدال اهل حديث و اهل قياس روش فقهي شيعي اصل عدل در حوزه هاي اجتماعي و سياسي سر منشأ اصلي 1 طرح بحث عدل بشري و عدل الهي روشها و مشربها عدل چيست ؟ " عدل " از اصول دين عدل و حكمت شيطان بدبيني فلسفي ناز يا اعتراض ؟ 2 حل مشكل فلسفه اسلامي راهها و مسلكها نظام طولي نظام عرضي سنت الهي قانون چيست ؟ قضا و قدر و مسئله جبر 4 شرور 5 فوائد شرور مبناي فلسفي تضاد 6 مرگ و ميرها 7 مجازاتهاي اخروي 8 شفاعت 9 عمل خير از غير مسلمان عمل صالح منهاي ايمان منطق سوم اسلام واقعي و اسلام منطقه اي ايمان به نبوت و امامت قاصران و مستضعفان گناهان مسلمان شرايط تكويني و شرايط قراردادي خلاصه و نتيجه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
اسلام است ؟ و به عبارت ديگر : آيا آنچه لازم است فقط اين است كه انسان يك ديني داشته باشد و حداكثر اين است كه آن دين منتسب به يكي از پيغمبران آسماني باشد و ديگر فرق نمي كند كه كداميك از اديان آسماني باشد ، مثلا مسلمان يا مسيحي يا يهودي و حتي مجوسي باشد ؟ يا اينكه در هر زمان دين حق يكي بيش نيست ؟ بحث ديگر اين است كه پس از آنكه قبول كرديم كه دين حق همواره يكي بيش نيست ، نوبت به اين مسأله مي رسد كه اگر كسي بدون داشتن دين حق ، عمل نيكي را كه واقعا نيك است و مورد امضاء دين حق نيز هست ، انجام دهد آيا عمل او داراي پاداش خواهد بود يا نه ؟ و به عبارت ديگر آيا شرط پاداش داشتن اعمال صالح ، ايمان به دين حق است يا نه ؟ آنچه در اينجا مورد بحث قرار مي گيرد مسأله دوم است . درباره مسأله اول اجمالا مي گوييم كه دين حق در هر زماني يكي بيش نيست و بر همه كس لازم است از آن پيروي كند . اين انديشه كه ميان برخي از مدعيان روشنفكري ، اخيرا رايج شده است كه مي گويند همه اديان آسماني از لحاظ اعتبار در همه وقت يكسانند انديشه نادرستي است . البته صحيح است كه ميان پيامبران خدا اختلاف و نزاعي وجود ندارد .پيامبران خدا همگي به سوي يك هدف و يك خدا دعوت مي كنند . آنان نيامده اند كه در ميان بشر فرقه ها و گروههاي متناقضي بوجود آورند . ولي اين سخن به اين معني نيست كه در هر زماني چندين دين حق وجود دارد و طبعا انسان مي تواند در هر زماني هر ديني را كه مي خواهد بپذيرد ، بر عكس ، معناي اين سخن اين است كه انسان بايد همه پيامبران را قبول داشته باشد و بداند كه پيامبران سابق مبشر پيامبران لاحق خصوصا خاتم و افضلشان بوده اند و پيامبران لاحق مصدق پيامبران سابق بوده اند ، پس لازمه ايمان به همه پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت همان پيامبري باشيم كه دوره او است و قهرا لازم است در دوره ختميه به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيله آخرين پيامبر رسيده است عمل كنيم و اين ، لازمه اسلام ، يعني تسليم شدن به خدا و پذيرفتن رسالتهاي فرستادگان او است .بسياري از مردم زمان ما طرفدار اين فكر شده اند كه براي انسان كافي است كه خدا را بپرستد و به يكي از اديان آسماني كه از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد ، دستورهاي آن را بكار بندد ، شكل دستورها چندان اهميتي ندارد ، حضرت مسيح هم پيغمبر است ، حضرت محمد هم پيغمبر است ، اگر طبق آئين مسيح عمل كنيم و هفته اي يك بار به كليسا برويم صحيح است و اگر هم طبق آئين حضرت خاتم الانبياء عمل كنيم و هر روزي پنج بار نماز بگزاريم درست است . اينان مي گويند مهم اين است كه انسان به خدا ايمان داشته باشد و طبق يكي از برنامه هاي خدايي عمل كند .جرج جرداق صاحب كتاب " الامام علي ( ع ) " و جبران خليل جبران نويسنده معروف مسيحي لبناني و افرادي مانند آنان داراي چنين ايده اي مي باشند ( 1 ) . اين دو نفر نسبت به حضرت رسول اكرم و حضرت امير - و مخصوصا حضرت امير - مانند يك مؤمن معتقد به آنها سخن مي گويند . بعضي مي پرسند چگونه اين افراد با وجود اعتقاد به اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و پيغمبر اكرم ( ص ) باز هم مسيحي هستند ؟ اينها اگر راستگو بودند ، مسلمان شده بودند ، چون مسلمان نشده اند پس معلوم مي شود زير كاسه ، نيم كاسه اي است ، نيرنگ مي زنند ، پس اينها در اظهار علاقه و عقيده به پيغمبر و علي صداقت ندارند . پاسخ اين است كه اينان در اظهار علاقه و عقيده شان به پيغمبر و اميرالمؤمنين بي صداقت نيستند اما طرز تفكر خاصي در التزام به اديان دارند . 1. منطق جرج جرداق درباره رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) حاكي از اين است كه به نبوت و نزول وحي بر آن حضرت ايمان داشته است و درباره علي ( عليه السلام ) نيز صد در صد معتقد است كه مردي الهي بوده و او را در رديف حضرت مسيح مي شمارد ولي در عين حال از كيش مسيحيت دست نكشيده . جبران خليل جبران درباره علي ( عليه السلام ) مي گويد :