6- ولايت بر هستى! - تفسیر نماز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر نماز - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6- ولايت بر هستى!

از بركاتِ نماز و عبادت آن است كه انسان بتدريج و گام به گام بر هستى تسلّط پيدا مىكند.

گام اوّل: قرآن مىفرمايد: تقوى براى انسان نورانيت و بصيرت مىآورد يعنى به انسان ديدى مىدهد كه حق را از باطل تشخيص دهد، (إِن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً)(40) و در جاى ديگر مىفرمايد: (يَجْعَل لَّكُمْ نُوراً)(41) پس تقوى كه در راءس آن بندگى خدا و نماز است گامى به سوى نورانى شدن و بصيرت پيدا كردن است.

گام دوّم: كسانى كه هدايت الهى را پذيرفتند و در مدار حق قرار گرفتند خداوند هدايت آنها را زيادتر مىكند: (وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُم هُدىً)(42) پس نور و هدايت آنها متوقف نمى شود، بلكه بخاطر تسليم و بندگى دائما در حال قرب و رشد هستند و شعاع وجوديشان بيشتر مىشود.

گام سوّم: از آنجا كه اين افراد در راه خدا تلاش مىكنند، خداوند راه هاى زيادى را براى رسيدن به كمال به آنها نشان مىدهد. (وَالَّذِينَ جَهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُم سُبُلَنَا)(43)

گام چهارم: هرگاه شيطان به سراغ آنها برود فورا متذكّر شده و از خداوند عذرخواهى مىكنند. (إِذَا مَسَّهُمْ طاَّئِفٌ مِّنَ الشَّيطَانِ تَذَكَّرُوا)(44)

گام پنجم: براى خودسازى و دورى از فحشاء و مكر نماز بهترين عامل است. (إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ)(45)

بدنبال اين قدمها و گامها، انسان بر نفس خود تسلّط پيدا مىكند، نفس را مهار مىكند و گرفتار وسوسه و لغزش نمى شود. بلكه هرگاه فشار وسوسه درونى و طاغوت بيرونى زياد شد، باز هم از اهرم نماز و صبر كمك مىگيرد: (وَاستَعِينُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلَو ة)(46)

گام ششم: افراد با تقوى كه وجودشان با نور الهى روشن شده، با هر نماز يك گام به جلو مىروند، زيرا نماز تكرار نيست، بلكه معراج است. پلّه هاى يك نردبان همه مثل هم است، اما هر پله يك قدم انسان را رو به بالا مىبرد. چنانكه كسى كه چاه حفر مىكند، در ظاهر كارى تكرارى مىكند و همواره كلنگ مىزند، اما در واقع با هر كلنگى كه مىزند به عمق بيشترى مىرسد.

ركعات نماز در ظاهر تكرارى اند، اما در واقع پلّه هاى بالا رفتن از نردبان كمال و عمق دادن به معرفت و ايمان اند.

نمازگزار اجازه نمى دهد كه عمرش چراگاه شيطان و لگدكوب او گردد. امام زين العابدين عليه السلام در دعاى مكارم الاخلاق از خداوند چنين مىخواهد: خداوندا! اگر عمر من چراگاه شيطان است، آن را قطع كن.

نه تنها شيطان كه گاهى وهم و خيال، روح انسان را لگدكوب مىكند و انسان را غافل از حق و حقيقت مىگرداند.

آرى پيامبر اكرم در خواب هم بيدار بود و ما در بيدارى و حتى در حال نماز هم خوابيم و روحمان دستخوش شيطان و خيال است، به قول مولوى:




  • گفت پيغمبر كه عَيناىَ ينام
    مچشم تو بيدار و دل رفته به خواب
    چشم من خفته، دلم در فتح باب



  • لايَنام القلب عن ربّ الاَنا
    چشم من خفته، دلم در فتح باب
    چشم من خفته، دلم در فتح باب



و در جاى ديگر مىگويد:

  • گفت پيغمبر كه دل، همچون پرى است باد، پَر را هر طرف رانَد گزاف گه چپ و گه راست با صد اختلاف

  • در بيابانى اسير صَرصرى است گه چپ و گه راست با صد اختلاف گه چپ و گه راست با صد اختلاف

اين نفس اگر مهار نشود هر لحظه انسان را به فساد مىكشاند:

(إِنَّ النَّفْسَ لاََمَّارةُ بِالسُّوَّءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبّى)(47)

به همين دليل قرآن، بهشت را مخصوص كسانى مىداند كه نه تنها به زبان بلكه در دل نيز اراده برترى طلبى و فساد نداشته باشند.(48) و براى آنان كه نفس خود را از هوسها باز داشته اند، بهشت را ماءوى قرار داده است.(49)

اولياى خدا بر افكار و انديشه هاى خود حاكمند نه محكوم آنها. آنان در اثر بندگى خدا چنان ولايت و سلطه اى بر نفس خويش دارند كه اجازه نمى دهند حتّى وسوسه اى بر قلب آنها خطور كند.

  • من چو مرغ اوجم، انديشه مگس كى بود بر من مگس را دسترس

  • كى بود بر من مگس را دسترس كى بود بر من مگس را دسترس

پس از آنكه انسان به نور و شناخت و آگاهى رسيد و با نمازهاىِ عارفانه و عاشقانه و آگاهانه، نفس را كنترل و روح را در جهت رضاى خدا قرار داد و بر نفس خود ولايت و سلطه پيدا كرد، بر هستى نيز سلطه مىيابد. دعاهاى او مستجاب مىشود و كارهاى خدائى مىكند.

معجزات انبيا همان تصرّف در هستى و تسلّط بر طبيعت است كه با اذن الهى انجام مىدهند.

اينكه مىگويند: «العبودية جوهرة كنهها الرّبوبية» بندگى خالص، گوهرى است كه از ربوبيّت سر در مىآورد، مراد همين سلطه بر هستى است كه از بندگى خدا حاصل مىشود.

در حديث آمده كه خداوند مىفرمايد:

انسان از طريق كارهاى مستحب و نافله گام به گام به من نزديك مىشود كه تا آنكه محبوب من شود و آنگاه كه به اين مقام رسيد من چشم و گوش و زبان و دست او مىشوم و تمام حركات او خدايى و جهت دار مىشود. به جائى مىرسد كه مانند حضرت ابراهيم مىگويد:

(إِنَّ صَلاَتِى وَنُسُكِى وَمَحْيَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)(50)

نماز وعبادتم ومرگ وحياتم همه و همه براى پروردگار جهانيان است. در اين حال هرگاه دعا كند مستجاب مىكنم واگر سؤالى كند قبول مىكنم.(51)

/ 107